شعر منا(107)
سه‌شنبه, ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۱
لرزش دستهاش بی‌معنی‌ست / حوله‌ها را یکی یکی تا کرد / انتظارش رسیده آخر خط / کارت پرواز را تماشا کرد


لرزش دستهاش بیمعنیست

حولهها را یکی یکی تا کرد

انتظارش رسیده آخر خط

کارت پرواز را تماشا کرد


چمدانش کمی مردد بود

پابهپایش جلو نمیآمد

آخرین پله را که بالا رفت

حس سردی به سینهاش سر زد


پشت شیشه نگاه دخترکش

خیس باران نوبهاری بود

دل دلواپسش بهانه گرفت

سفرش عین بیقراری بود


میرود بعد سالها حسرت

دل به دریای حاجیان بزند

برسد تا به کعبهی مقصود

بوسه بر نور بیکران بزند


نفسش تازه داشت گل میکرد

کعبه را بیقرار میبوسید

اشکهایش یکی یکی میریخت

رخت احرام را که میپوشید


«التماس دعا»، فروان داشت

همه را یک به یک به یاد آورد

عرفه شست جان و روحش را

در منا اتفاق غوغا کرد


تیترهای خبرگزاریها

از منا داغ داغ میگفتند

شوک تمام قبیله را پر کرد

همه از اتفاق میگفتند


بر زمین زیر دست و پا بودند

روضهی کربلا که یادت هست؟!

حاجیان تشنه تشنه جان دادند

قصهی تشنهها که یادت هست؟!


تا محرم نمانده راهی دور

باز امسال کربلا غوغاست

در و دیوار شهر مشکیپوش

کربلا غصهدار حاجیهاست


اصلاً امسال شورها دارد

روضههای تمام هیئتها

زودتر توی شهر برپا شد

علم و نوحه و لباس عزا


اتفاق است و تلخ میافتد

انتظاری که آخرش این است

دخترش بغض کرده میگوید

حاجی این آمدن چه غمگین است


چمدانها دل پری دارند

بغضهاشان چهقدر بارانیست

از سفر آمدند اما حیف

اصل سوغاتشان پریشانیست


سروده فریبا قیومی زاده


در همین زمینه بخوانید:

مجموعه اشعار برگزیده شعر منا؛ سعی صفا و مروه شروع دعا نبود

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده