بچه ها روحیه تان را شاد بگیرید و بلند شوید مگر نه این است که ما برای رضای خدا به استقبال شهادت آمده ایم ، خدا را به عصمت بی بی زهرا(س) قسم می دهم که ما را از خیل شهدا دور نگرداند.
نوید شاهد کرمان، شهید «عباس عليدادي سليماني» بيست‌و‌پنجم بهمن1345، در شهرستان كهنوج به دنيا آمد. مشغول تحصيل در حوزه علميه بود، به عنوان بسيجي‌درجبهه حضور يافت. دوم‌تير1366، درماووت عراق براثر موج انفجار به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
خاطراتی پیرامون شهید «عباس عليدادي سليماني»/ استقبال از شهادت
به مرور خاطراتی از شهید عباس عليدادي سليماني می پردازیم:
***یک روز ایشان به خانه ی یکی از اقوامشان دعوت بودند رفتند. شب به حجره آمدند من ایشان را دیدم که خیلی ناراحت بودند پرسیدم چرا  ناراحتی ؟ فرمود که امروز برای من خیلی روزبدی بود. گفتم چطور مگه ؟ گفت امروز که نماز ظهرم را خواندم نماز عصرم را گذاشتم عصر بخوانم اما وقتی که نمازمغرب و عشاء شد یادم آمد نماز عصرم را نخوانده ام من گفتم خوب اشکال ندارد تو که یادت نبود. گفت و نه ، اشکالش این است که روی روحیه ام اثر می گذارد.
یک شب که ایشان را به خانه خودمان دعوت کرده بودم او را نگه داشتم و نگذاشتم که برود. نیمه ی شب بلند شد و نماز شب خواند به من هم که بیدار بودم گفت : بلند شو نماز شبت قضا نشود. ایشان همه کسانی را که با نماز سروکار نداشتند نصیحت می کرد. چند تا همسایه داشتیم که با نماز بیگانه بودند. ایشان همیشه به خانه همسایه ها می رفت و به آنها نماز یاد می داد و این قدر با آنها سروکله می زد که من به ایشان گفتم : این ها نماز خوان نمی شوند  ایشان می گفت: من یکی  از این ها را نمازخوان کنم به هفتاد پشتم بس است ایشان آنقدر مقید بودند که کارشان را رها نمی کردند.

*** در عملیات موعود که ایشان به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدند ایشان کلا پیک گردان بودند وقتی دیدند که عراقی ها دارند تک می زنند و خیلی آتش دشمن روی بچه ها شدید است وبچه ها پشت خاکریز استراحت می کنند به آقای تیزهوش می گویند اینجا پیک بودن به درد نمی خورد به من آرپی چی بده که الان موقع آرپی جی زدن است که واقعاً شجاعتشان را نشان می دهند و چند آرپی جی به سوی دشمن شلیک می کنند که گلوله ی اولشان به ستون عراقیها می خورد که به وسیله ی آن حداقل 20 الی 30 تن از عراقی ها به درک و اصل می شوند.
 
***در عملیات کربلای 5 وقتی عازم خط مقدم جبهه شدیم ، حجم آتش دشمن زیاد بود و تانک های عراقی مرتب پاتک می زدند به طوری که همه آماده شده بودیم برای شهادت و ناراحت بودیم از اینکه به دست عراقی ها اسیر شویم در همین حال و هوا بودیم که شهید علیدادی با قامت رعنایش آرپی جی را بردوش داشت و در دستش قرآن کوچکی که همیشه همراهش بود گفت : بچه ها روحیه تان را شاد بگیرید و بلند شوید مگر نه این است که ما برای رضای خدا به استقبال شهادت آمده ایم ، خدا را به عصمت بی بی زهرا(س) قسم می دهم که ما را از خیل شهدا دور نگرداند.
راوی: همرزم شهید
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۱
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
پویا خوشنام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
0
0
ممنون بابت زندگی نامه
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده