بــه پیشــمرگان مسـلمان کـرد ملحـق مـی شـوم

شهید احمد باسامی

شهادت 2/2/61

احمـد اگرچـه تحصیـلات بالایـی نداشـت، امـا از درک و هـوش فراوانـی برخـوردار بـود، مســایل را خــوب پیگیــری میکــرد و ســعی داشــت، هــر چیــز را خــوب و دقیــق بفهمــد.

پــس از پیــروزی انقلاب اسلامی، وقتــی گروهکهــای ضــد انقلاب اظهــار وجــود کردنــد و هــر کــدام بــه طــرح خواســته ای پرداختنـد، احمـد گفـت: خداونـد بـه داد ایـن مـردم برسـد، ایـن گروههـا سرنوشـت شـومی را بــرای مــردم منطقــه رقــم زده انــد، مســیری را کــه اینهــا انتخــاب کرده انــد در جهــت خلاف عقایــد و باورهــای مــردم اســت.

    
بتدریـج کـه آنهـا حضورشـان در روسـتاها پررنگتـر کردنـد و تبلیغـات حزبـی میکردنـد، ماهیتشــان بیشــتر بــرای مــردم روشــن میشــد.

احمــد کــه گویــی همــه ی ایــن چیزهــا را از پیــش میدانســت میگفــت: اینهــا دروغ میگوینــد، امــروز دروغــی ســرهم میکننــد فــردا بــرای اثبــات آن بــه دروغهــای بزرگتــر متوســل میشــوند، هــر چــه بیشــتر حــرف میزننــد، دســت خــود را بــرای مــردم بیشــتر رو میکننــد. احمــد بــه شــدت از آنهــا تنفــر داشــت، تــا بالاخره یــک روز گفــت: مــن بایــد بــه تکلیفــم عمــل کنــم، زندگــی در فضایــی کــه ایـن عناصـر بیدیـن بـر آن حکمفرمـا باشـند، کار پسـندیدهای نیسـت، مـن راهـم را انتخـاب کــردهام، مــیروم بــه ســازمان پیشــمرگان مسـلمان کـرد ملحـق مـی شـوم و بـه وظیفـه ام در قبــال خــدا و مــردم عمــل میکنــم. آری او رفــت و در صــف پولادین پیشــمرگان مســلمان کــرد، جــای گرفــت و مردانــه بــا نامردمیهــا مقابلــه نمــود و گوهــر گرانبهــای جــان را در ایــن راه داد.

صاحب باسامی- برادر شهید