در سالروز عروج آسمانی شهید « مهدی آزاد رنجبر » منتشر می شود:
در آخرین مرخصی فقط حرف از شهادت می زد. چهره ­اش برق می زد و خبر از شهادت می داد. از روی حس غیرت و همکاری با پدر و برای امرار معاش و به حرکت در آوردن چرخی از صنعت مملکت در سنین نوجوانی در کارخانجات «جهان چیت» کرج شاغل شد
شهیدی که کلامش زمزمه گر قرآن بود


نوید شاهد البرز؛ شهید گرانقدر «مهدی آزاد رنجبر» در سال 1342، یعنی اولین سال شروع انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در روستای «نجم آباد» از توابع ساوجبلاغ و در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.

پدرش «کشاورز» و مادرش  «خانه دار» بود. از آنجایی که خانواده و بستگان نزدیک وی محفلی مأنوس با قرآن مجید داشت. از همان ابتدا آوای روحبخش تلاوت قرآن در جان و دل وی رسوخ کرد و از وی یک بچه مسلمان متدین و نورانی ساخته بود. وی به واسطه نزدیکی مسجد به منزل پدر همه نمازهایش را به جماعت ادا می کرد و همواره زبانش زمزمه گر قرآن بود.

قبل از رفتن به مکتب تقریبا قادر بود کلماتی چند را بخواند یا بنویسد تا جایی که که وقتی وارد مدرسه شد با جدیت تحصیل را پی گرفت و متاسفانه بر خلاف میل باطنی­ اش با مدرسه وداع نمود و این کار برایش ثقیل و باورنکردنی بود.

از همان کودکی و زمانی که از طریق اطرافیان اسلام را شناخت نمازش را ترک نمی کرد و به واسطه نزدیکی مسجد به منزل پدر شهید هم که شده بود نمازش حتی نماز صبح به جماعت ادا می شد و همواره زبانش زمزمه گر قرآن بود. در زمان انقلاب هم تا جایی امکان داشت در مراسم و راهپیمایی ها شرکت می جست و نقش فعالی در شناساندن امام به اطرافیان خود در محله بود. از روی حس غیرت و همکاری با پدر و برای امرار معاش و به حرکت در آوردن چرخی از صنعت مملکت در سنین نوجوانی در کارخانجات «جهان چیت» کرج شاغل شد و پس از مدتی در سال 61 برای انجام خدمت مقدس سربازی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد، در حالی که دو فرزند دختر چشم به راه او بودند.

وی بعد از مجاهدت های دلاور مردانه و پایداری فراوان در راه وطن در شانزدهم اردیبهشت ماه 1363، در منطقه عملیاتی «سردشت» پای آرمان های خود جان داد و به دیدار جانان شتافت. تربت پاک شهید در گلزار شهدای نجم آباد نمادی از ایثار و شهامت می باشد.

منقول از پدر شهید است:

وقتی مهدی به مرخصی می آمد خانواده همسرش را نیز دعوت می کرد تا ساعاتی در کنار هم باشیم، در این زمان هر چند کوتاه، مسائل آن چنان را از انقلاب و جبهه و جنگ مطرح می کرد که تا عمق قلبمان رسوخ پیدا می کرد و آتشی به پا می شد. در آخرین مرخصی فقط حرف از شهادت می زد. چهره ­اش برق می زد و خبر از شهادت می داد. این مسئله کاملا مشهود بود.

در طول بیست و دوم ماه خدمتی که شهید آزادرنجبر انجام داد. همیشه در مرخصی ها و نامه هایش مادر بچه هایش را توجیه به سعی تمام در تربیت فرزندان می کرد و در نامه هایش همواره از خانواده ­اش می خواست برای امام و رزمندگان و پیروزی اسلام و آزادی راه قدس شریف و کربلای معلی دعا  کنند و تا می توانند در مراسم انقلابی و مذهبی شرکت نمایند.

پیام شهید:

پدر و مادرم ، همسرم ، فرزندانم ، برای شهادت من گریه نکنید و اشکهایتان را برای مظلومیت اسلام و رهبر عزیزمان بریزید. سعی کنید همواره یاد امام و شهیدان را در جامعه زنده نگهدارید.



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده