شهدا فرهنگی;
جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۵۵
شهید احمد جلالی ریشهری ، در سال 1335 ‏در یکی از محلات بوشهر، چشم به جهان گشود. با علاقه مندی به مدرسه رفت و پس از 11 ‏سال تحصیل ، موفق به اخذ دیپلم فنی گردید. در سال 1354 ‏به خدمت مقدس سربازی اعزام شد.چون علاقه ی شدیدی به ورزش داشت به عنوان آموزگار ورزش به استخدام اداره ی آموزش و پرورش درآمد و مأمور انجام وظیفه در روستای بنه گز از توابع بخش اهرم گردید
زندگینامه و وصیت نامه شهید فرهنگی احمد جلالی ریشهری

 

 

 

 

*شهید احمد جلالی ریشهری

 

پدر:محمد

 

تولد:1335/1/4

 

شهادت:1360/3/26

 

سال 1335 بود که در یکی از محلات حومه ی شهر بوشهر پا به عرصه ی جهان گذاشت...دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر نهاد و در ((هنرستان حاج جاسم بوشهری))،موفق به اخذ دیپلم فنی شد...در سال 1356 خدمت سربازی را نیز به پایان رساند و به عنوان معلم ورزش به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در روستای ((بنه گز)) به انجام وظیفه مشغول شد.اخلاق و رفتار او و گذشت و فداکاریش،الگوی دیگران بود.مراسم دعای کمیل را عاشقانه دوست می داشت... سنگر نمازجمعه را هرگز ترک نکرد و به اعضای خانواده توصیه می کرد که هرگز آن را ترک نکنند.شاید همین الفت ها بود که باعث شد خداوند شب جمعه را اولین شب قبر او قرار دهد...هیچ کس فراموش نکرده که در سال 1357 چگونه تن به خطر می داد و با پخش اعلامیه ها و نوارهای امام (ره)،راه را برای آزادی روشن تر می نمود...پس از پیروزی انقلاب نیز وظیفه ی پاسداری و انتظامات پاسگاهی در شمال قلعه ی ریشهر و حفاظت از مرزهای آبی آن منطقه را عهده دار شد، زیرا ارتش،به فرمان امام، پادگان ها را ترک کرده بود...پس از بازگشت برادران ارتشی به محل کارشان و بازشدن مدارس در سال1358 به محل کار خود رفت و عاشقانه روح و جسم فرزندان این سرزمین را پرورش داد...با دانش آموزان به مهربانی و لطف رفتار می کرد و در حد توان به شاگردان نیازمندش کمک مالی می رساند...سنگر بعدی او،نظارت بر انتخابات و صندوق های رأی بود تا از امانات مردم به خوبی مراقبت نماید.عضویت در شورای محل و تدریس و آموزش اسلحه و امور نظامی از دیگر فعالیت های او در محل بود. درسال1359 در دوره ی چریکی اردوگاه ((منظریه))ی تهران شرکت نمود و در گروه پدافند نیروی هوایی،پاسبانی ازآسمان نیلگون کشور را عهده دار شد.اما باز هم از فکر بچه ها و مدرسه غافل نبود و در فرصت های مناسب به مدرسه می رفت و به آنها سر می زد.در فروردین1360 به مدرسه بازگشت و به خدمت در آموزش و پرورش ادامه داد.اما مگر می توانست آرام باشد،وقتی دشمن بعثی،بخواهد آرامش را از خاک وطن و مردم کشور سلب کند؟! با رفتن به ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران به فرماندهی شهید((علیرضا ماهینی)) به دهلاویه رفت؛حماسه آفرید؛ غنیمت گرفت و تعدادی سربازان دشمن را به اسارت دراورد. فریاد الله اکبر و شعار ((فرمانده ی کل قوا،خمینی روح خدا))را که با شنیدن خبر عزل بنی صدر در جبهه سر داد،هیچ کس از یاد نبرده است.این سرباز دلاور اسلام پس از سال ها مبارزه، تلاش و فعالیت در عرصه های مختلف، سرانجام در یکی از روزهای گرم خرداد(26/03/1360) سر به آستان معشوق و جان به جانان سپرد و روح بی تابش به آسمان، عروج کرد و با خواندن((شهادتین)) و سر دادن فریاد الله اکبر،خکینی رهبر با لبخندی شیرین به دیدار محبوب شتافت.

 

کجا مرگ شیدای حسن تو شد                                    شهادت،زلیخای حُسن تو شد؟

تو در مصر عزّتِ عزیزی، عزیزا                                      کمی توشه در کیسه ی ما بریز...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع :

 کتاب مشق های ماندگار

زندگینامه شهدای فرهنگی استان بوشهر

ناشر: انتشارات سبط النبی(ص)

نوبت چاپ: بهار1392


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده