شهید محمد اکبرلو در تاریخ 1335/2/13 در تبریز دیده به جهان گشود ، دانشجوی دوره کارشناسی بود و در سال 1361 ازدواج نمود و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت ، وی سرانجام در تاریخ 1362/12/7 در جزیزه مجنون بر اثر اصابت گلوله آسمانی شد.


زندگی نامه شهید محمد اکبرلو

شهید اکبرلو در قبل از پیروزی انقلاب

آن موقع محمد دانشجوی پلوتکنیک رشته ی نساجی بود و قبل از همه ی فامیل با نام خمینی (ره) و نهضت امام (ره) آشنا شده بود ، او را در فصل جدید از ارتباطات فامیلی که در یک برنامه ی کوه نوردی بود فردی روشنفکر ، ولایی و انقلابی یافتم ، نام خمینی (ره) ،آیت الله العظمی خمینی (ره) را برای اولین بار در کوهنوردی از ایشان شنیدم ، چه زیبا و پر ابهت بود نام خمینی کبیر در خفقان رژیم سلطنتی پهلوی ! آن ایام نجوای شبانه روز محمد اکبرلو که آغازگر تحول دینی و انقلابی در تار و پود افکار و اندیشه ی مبارزاتی متأثر از مارکسیسم لنینیسم من بود را هیچ وقت از یاد نمی برم! به صورت مرتب یا شهید بزرگوار در خانه ی ما و در کلبه ی دست ساز حقیر در پشت بام روبه باغ روس ها بودند یا حقیر در خانه ی پدری ایشان بودم و در آن ایام بود که با نوای بسیار دلنشین عبدالباسط که سری کامل آن را در سفر حج تهیه کرده بودند و دکتر علی شریعتی آشنا شدم تا نصفه های شب و تا نزدیکی های اذان صبح سخنرانی های دکتر شریعتی را به اتفاق گوش میکردیم و بعضی جاها محمد برایم توضیح میداد و درباره اش ساعتها صحبت میکردیم ، سخنرانیهای امام خمینی که شکننده ی ظلمت و سیاهی و تباهی بود ، سخنرانیهای حجه الاسلام گل سرخی ، مرحوم کافی و دیگر سخنران ها در آن شبهای یلدای تابستان و در آستانه ی بهار پیروزی هرگز از خاطرم نخواهد رفت ، لحظاتی که ذهنیت و زاویه ی دید من نسبت به خودم ، پیرامون خودم، به جهان ، هستی، به آغاز و انجام ؛ به هم ریخته و دوباره با زیر بنای فکری محکم و با چشم انداز و افق دید بی انتها ، الهی ، توحیدی و انقلابی شکل گرفت. واقعا پویائی و بالندگی، پرواز و مستی و شیدائی را با ذره ذره ی وجودم لمس میکردم ! محمد ضمن آشنا ساختن حقیر با انقلاب اسلامی ، خمینی کبیر ، و تفکرات روشن مذهبی با غدیر ، عاشورا ، انتظار و ظهور حضرت حجت (عج) ضمنا با متحجران دینی ، با آخوندهای درباری ، با منافقین خلق ، و مسلمانان عافیت طلب و مرفهین بی درد ، با خطر و انحراف های انجمن خیریه  حجتیه مهدویه ، با انتظار مخرّب ، با تشیع صفوی و . . . به خوبی حقیر را آشنا ساخت و انزجار خودش را با تمام وجود از آن طیف اظهار میداشت ! محمد اکبرلو چون زلال رودی در چشمه ساران پاک و مطهر و زیبای قرآن و عترت ، خاندان عصمت و طهارت جاری و ساری بود ، او بی قرار رفتن بود و عاشق خدا  ، در پوست خود نمیگنجید ، زمان و مکان سخت بر او فشار می آورد و گنجایش روح بلند و ملکوتی شهید محمد اکبرلو را نداشت. به طور مرتب در تظاهرات شرکت میکرد. او در حماسه ی 29 بهمن تبریز حضور چشم گیری داشت و یکی از بهترین دوستان دانشگاهی خودش را به اسم یحیی در همان روز از دست داد. او در نمازها و در تجمعات مسجد شعبان که آن روزها کانون انقلاب به رهبری شهید قاضی طباطبایی در تبریز بود همواره شرکت میکرد و بخشی از پلاکارتها و روزنامه های دیواری مسجد شعبان را با راهنمایی و هدایت خود شهید قاضی طباطبایی تأمین میکرد و حقیر را نیز مدام راهنمایی کرده و تجربیات خود و دیگر انقلابیون را به من انتقال میداد. در روزهای آخر قبل از پیروزی و در روز شمار سخت و شمارش معکوس تا پیروزی نهایی دیگر نتوانست در تبریز بماند و به اتفاق حقیر و برادر شهیدم محمدرضا تبریز را به قصد قم و تهران ترک کرده و تا لحظه ی ورود حضرت امام به ایران در صحنه های نبرد پایتخت و گاهی قم حضور فعال و چشمگیری داشتند. او در تحصن چهار روزه ی مسجد دانشگاه تهران که برای تشریف فرمایی امام خمینی برقرار بود نیز حضور فعال داشته و جزء محافظان متحصنین در مقابل هجوم احتمالی کماندو ها و گارد شاهنشاهی به محل تحصن بود و همچنین جزء ستاد استقبال کنندگان از تشریف فرمایی امام به ایران و تهران بودند. روزهایی که اصلا در قالب نوشتار و کلام قابل توصیف نمیباشند و چه ایامی بود آن روزها. مردم برخوردار از چه شور و حال زائد الوصف برگرفته از شعور و آگاهی عمیق از ناحیه ی امامشان بودند.

 

شهید محمد اکبرلو بعد از پیروزی انقلاب

با پیروزی معجزه آسای انقلاب اسلامی و غلبه ی خون بر شمشیر که امام از آن به انفجار نور تعبیر کردند محمد اکبرلو بر اساس ضرورتهای موجود دانشگاه را که در تهران تحصیل میکرد رها کرده و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریز عضو رسمی و ثابت شده و تا لحظه ی شهادت به فعالیت بی امان خود ادامه داد و در این مدت یک ذره در تبعیت و پیروی از ولایت مطلقه ی فقیه سستی نکرد و دچار آفت های تفسیر به رأی و اجتهاد به غیر علم ، افراط و تفریط ، سلیقه ی شخصی ، روشنفکر نمائی ، کاسه ی داغتر از آش بودن ، یا کاتولیک تر از پاپ شدن ، خلط مبحث ، مغالطه ، نون به نرخ روز خوردن ، و هدف وسیله را توجیه کردن نشد و براساس تقوی و خدا ترسی که داشت خداوند به محمد اکبرلو بصیرت ، فرقان و قدرت تشخیص و تفکیک مسائل را حتی در پیچیده ترین شرایط ارزانی داشت. عالم را محضر خدا دید و به فرموده ی امام تمام مقصدش مکتب او بود و هیچ کدام از مشکلاتی چون خوف ، گرسنگی ، نقص اموال ، و نقص ثمرات ، تهدیدها ، تطمیع ها ، تزویرها و نیرنگ ها ، گرگهای در لباس میش ، دایه های مهربان تر از مادر ، دشمنان دوست نما ، تهاجم فرهنگی ، اختلافات سیاسی ، شایعه پراکنی ها ، جنگ نرم و روانی ، نیاز جنسی و ضرورت ازدواج و شغل و تشکیل خانواده و . . . هیچکدام نتوانستند ذره ای در ارادت او به ولی امر مسلمین و خمینی کبیر خللی ایجاد نموده و در باورها و میثاق های او لطمه ای وارد سازند و یا او را دچار سردرگمی و به اشتباه گرفتن دوست بجای دشمن و یا برعکس، هدف بجای وسیله و وسیله بجای هدف ؛ نمایند. و اینگونه حربه ها در مقابل عظمت روحی و ایمانی او عاجزتر از آن بودند که او را در الویت بندی دچار مشکل ساخته و وادار کنند که اصل را رها کرده و به فرعیات اهمیت دهد و بدین گونه با ورود به حاشیه در طرح دشمن ابتکار عمل را از دست داده و سخت تن به انفعال دهد و در مواضع و دام های ایذائی دشمن گرفتار آید ! یادم هست که بعد از شهادت برادرم محمدرضا به خانه ما آمد و بعد از لحظاتی درنگ و اندوه و مشاهده ی آثار محمدرضا تکه کاغذی را نوشت و به من داد که در آن آورده بود :

محمد جان آمدیم و جای جای نمازهای شبانه روزی یک ماه آخر و وداع تو را دیدیم ، از روزه هایت شنیدیم و تصویری که از امام شهدا کشیده بودی و راهی را که برای ما ترسیم کرده بودی . تو از ما سبقت گرفته و جزء والسابقون قرار گرفتی و به تو قول میدهم که من نیز دست روی دست نخواهم گذاشت و راه تو را ادامه خواهم داد. که دیری نپائید و علیرغم کلی مخالفت ها با فرزندی که به نام روح الله از خود به یادگار گذاشت به جبهه رفت و در عملیات . . . . . به آرزوی دیرینه ی خود که فیض بی بدیل شهادت بود رسید و تا مدتها حتی از پیکر مبارکش نیز خبری نشد و تا اینکه چندین سال پیش آثار باقی مانده ای از بدن مقدس شهید محمد اکبرلو در وادی رحمت ، قطعه شهدا در جوار خیلی از شهداء دفاع مقدس آرمید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

راوی : غلامرضا جوادی فام از دوستان شهید

منبع : اسناد موجود در اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان شرقی 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده