نزديک ميدان مين سفره را روي زمين پهن کرديم و مشغول صرف صبحانه شديم. کمي بعد ناگهان صداي انفجار مهيبي به گوش رسيد. سرآسيمه به ميدان و به يکديگر نگاه کرديم.
نوید شاهد کرمان، "بعد از عمليات کرخه نور،  به اتفاق تعدادي از بچه هاي تخريب براي پاکسازي ميدان مين سوار لندکروز شديم. خودرو هميشه تا پايان ماموريت در محل توقف مي کرد تا در صورت بروز حادثه‌اي احتمالي به سرعت مجروح را به بيمارستان برساند، اما آن روز همين که پياده شديم، راننده برگشت.
نزديک ميدان مين سفره را روي زمين پهن کرديم و مشغول صرف صبحانه شديم. کمي بعد ناگهان صداي انفجار مهيبي به گوش رسيد. سرآسيمه به ميدان و به يکديگر نگاه کرديم. هيچ کدام نمي دانستيم چه کسي وارد ميدان مين شده است. نگاهم روي چهره‌ي تک تک بچه ها چرخ زد. متوجه شدم مهدي نامجو در ميان ما نيست. 
 فرياد زدم: «مهدي... مهدي..» به طرف ميدان مين دويديم.  روي زمين افتاده بود. با احتياط به طرفش رفتيم و ... خودرو هم رفته بود. پيکر مجروح وي را روي دست گرفتيم و به طرف جاده دويديم. لحظاتي گذشت. آمبولانس ارتش از راه رسيد و پس از کمي چانه زني، توانستيم مهدي را به بيمارستان منتقل کنيم.     

*** نزديك خط دشمن وارد ميدان مين شديم. مشغول خنثي كردن مين‌ها بوديم كه ناگهان يك مين منور روشن شد. ظاهراً يكي از حيوانات منطقه روي مين رفته بود. ناچار از ميدان مين خارج شديم و به سمت خط خودي حركت كــرديم. در طول راه به مـوانع چند لايــه‌ي  دشمن  فكــر مي‌كردم. به آن همه مين و سيم خاردار و بشكه هاي انفجاري و .. كه براي ممانعت از نفوذ ما به كار برده بود و آن را با خط خودمان مقايسه مي كردم كه هيچ مانعي نداشتيم. در همين موقع پايم به سيم تلفني گير كرد و صداي «ترق و تروق» به هوا رفت. بچه ها براي جلوگيري از نفوذ دشمن، تعدادي قوطي كنسرو و كمپوت را سوراخ كرده و با عبور سيم تلفن از ميان آن ها مانع درست كرده بودند.      

****عمليات فتح المبين با جنگ و گريز ادامه داشت. گاهي عراقي‌ها جلو مي‌آمدند و مواضع از دست داده را مي‌گرفتند و‌ گاهي ما حمله مي ‌کرديم و آن‌ها را عقب مي‌زديم.  محمود-  انجم‌شعاع که مسئول واحد تخريب تيپ ثارالله بود، همراه با عده اي ديگر با نفربر به طرف خط پدافندي خودي مي آمد.
عراقي ها خط را گرفته بودند. محمود و بقيه اين را نمي دانستند. نفربر آهسته حرکت مي کرد. گروهي با تکان دادن دست آن ها را به جلو رفتن تشويق مي کردند. بچه ها تصور کردند نيروهاي خودي هستند. نفربر توقف کرد. همين که  پايين پريدند،  عراقي ها تيراندازي کردند. بچه‌ها پناه گرفتند و به تيراندازي دشمن پاسخ دادند. محمود همان جا تير خورد و شهيد شد. "

منبع: کتاب انفجار دژ(خاطران رزمندگان واحد تخریب لشکر ثارالله)
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده