خاطراتی از شهید رضا عامری
دلم مي‌خواست باز هم بمونيم. هر چه اصرار كردم يكي دو روز ديگه بمونيم، گفت: « تومي‌خواي بموني بمون! من بايد پنجم كهن‌آباد باشم. عروسي خواهرمه! ».

عروسي خواهرمه

سال شصت و پنج رفتيم مشهد. با هزار زحمت خانهاي گير آورديم. يك اتاق دو تخته بالاي خرپشته. روش هم شيرواني داشت.

شب بارندگي شديدي شد. از سقف اين خانه چکه و چکه آب
ميريخت. رضا رفت از صاحب‌خانه پلاستيك گرفت. بالاي سقف رو پوشونديم.

دو روزي توي مشهد بوديم. خيلي به ما خوش گذشت. روز سوم رضا گفت: «بلند شو بريم! ».

دلم مي‌خواست باز هم بمونيم. هر چه اصرار كردم يكي دو روز ديگه بمونيم، گفت: « تومي‌خواي بموني بمون! من بايد پنجم كهنآباد باشم. عروسي خواهرمه! ».

از جايي كه خيلي به هم وابسته بوديم، گفتم: « هر وقت بخواي بري من هم مييام! »

آقاي امير عامري

پسردايي شهيد

*****************************************
عرب‏عامری، رضا: چهاردهم مرداد 1322، در روستای کهن‏آباد از توابع شهرستان گرمسار چشم به جهان گشود. پدرش محمدابراهیم و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی درس خواند. دبیر بود. ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم فروردین 1361، در کرخه‏ نور بر اثر اصابت ترکش به شکم و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. 
*********************************
مشخصات کتاب سفر بیست و پنجم
خاطراتی از شهید رضا عامری
نویسنده یار محمد عرب عامری
شمارگان 1000 جلد
قیمت 700
انتشارات زمزم هدایت قم
زمستان 1385
تعداد 104 صفحه
تهیه کننده بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده