شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۹
دو روز قبل از واقعة جانگداز شهادت شهيد دستغيب به اتفاق ايشان خدمت آقا بوديم. در منزل مثل هميشه شلوغ و پر سر و صدا بود و شکايات متفرقه را به دفتر ايشان مي دادند...
نوید شاهد، سلام و درود بي پايان به روان پاک شهيد محمدرضا عبداللهي که دلي پاک و ضميري روشن داشت. وقتي مطلبي را تعريف مي کرد يا در مسافرت ها خوابي را به حضور آيت الله شهيد دستغيب بازگو مي کرد، ايشان هم با دقت به صحبت او گوش ميدادند.
روز چهارشنبه 18 / 9/ 60 يعني دو روز قبل از واقعة جانگداز شهادت شهيد دستغيب به اتفاق ايشان خدمت آقا بوديم.
در منزل مثل هميشه شلوغ و پر سر و صدا بود و شکايات متفرقه را به دفتر ايشان مي دادند. اذان ظهر که گفته شد حضرت آيت الله دستغيب نماز ظهر را شروع کردند اما در رکعت سوم اشتباه نموده و شروع به خواندن تشهد کردند، بلافاصله متوجه شده و بلند شدند و رکعت چهارم را خواندند. پس از نماز و سجده سهو، با حالت پريشان در حالي که رنگ صورتشان مانند گچ سفيد شده بود پاسدار شهيد جباري را صدا زدند و در حالي که صدايشان کاملاً مرتعش و لرزان بود فرمودند: مگر اينجا کلانتري يا دادگستري است چه خبراست؟ مگر موقع نماز نيست؟ در اين وقت شهيد عبداللهي را ديدم که بسيار برافروخته و شديداً ناراحت بود. آقا نماز عصر را خواندند. پس از خاتمه نماز دست گرم و پرمحبت آن پدر عزيز را بوسيدم و از حضورشان مرخص شديم. از منزل که بيرون آمديم شهيد عبداللهي با حالت برافروخته اي چند بار گفت خدا به خير بگذراند و ادامه داد از زماني که با اين بزرگوار آشنا شده ام چند بار ايشان در نماز اشتباه کرده اند و هر بار مصيبتي بزرگ پيش آمده است.
يک مرتبه در سال 42 بود که ايشان در نماز اشتباه کردند و بعد از دو روز خبر دستگيري امام خميني رسيد. مرتبه ديگر پس از دو روز خبر فوت حضرت آيت الله حکيم رسيد. اين بار را هم خدا به خير بگذراند. پس از دو روز جريان هولناک و اسفبار شهادت آيت الله دستغيب پيش آمد و عبداللهي را نيز با همراهان آقا به کام مرگ و شهادت فرو برد. خدايشان رحمت بي پايان فرستد و درجاتشان را عالي گرداند.

راوی: حاج محمد سودبخش

منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد دوم)، غلامعلی رجائی 1389

نشر: شاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده