اولین نگاه معصومانه را در نگاه مادر دوخت تا شاید با لبخند کودكانه اش زخم های بی دریغ مادر رنج کشیده خود را مرهم باشد. مادر نیز چون گوهری گرانبها او را در دامان خود پروراند تا این که حسين دوران پر نشاط کودکی را پشت سر گذاشت و وارد مدرسه شد...

حسین تاجیکی پور


نوید شاهد
، شهید گرامی حسين تاجيكي پور در تاريخ 1346/10/10 در خانواده ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. اولین نگاه معصومانه را در نگاه مادر دوخت تا شاید با لبخند کودكانه اش زخم های بی دریغ مادر رنج کشیده خود را مرهم باشد. مادر نیز چون گوهری گرانبها او را در دامان خود پروراند تا این که حسين دوران پر نشاط کودکی را پشت سر گذاشت و وارد مدرسه شد، او از عناصر فعال در برپايی تظاهرات و راهپیمايی هاي مردم به شمار می رفت.

اين شهيد عزيز، علاقه ی بسياري به قرآن و اهل بیت علیهم السلام داشت و خالصانه بنده مولا و مقتدای خویش شد و به آقا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) عشق می ورزید. وی فردی لایق و کارآمد و فعال بود. تحصیلات خود را تا سوم راهنمايی با موفقیت به پایان رسانید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و فراغت از تحصیل، به عضویت ارتش درآمد و در این کسوت مقدس به پاسداری از کیان و شرف اسلامی ملت مسلمان ایران پرداخت و سرانجام در تاریخ 1367/04/31 به مقام والای شهادت رسید.


ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ

* خاطره از زبان همرزم شهید:

یک روز در اتاق تبلیغات با حسین نشسته بودیم او گریه می کرد و از پرواز یاران سخن می گفت. بعضی مواقع سرش را به طرف آسمان بلند می کرد و می گفت: خدایا! چرا من شهید نشدم؟ آیا هنوز لیاقت پیدا نکرده ام؟ آیا هنوز خودم را نساخته ام؟ هر کاری کردم نتوانستم با سخنان خودم او را آرام کنم در حقیقت جملاتم روح ملکوتی او را سیراب نمي کرد. بعد از مدتی به من گفت: به خدا قسم هر کاری که برای رفتن لازم است انجام داده ام و دیگر مطمئن بودم که در این عملیات شهید می شوم و خداوند شهادت مرا قبول می کند، اما افسوس که هنوز آمادگی آن را پیدا نکرده ام تا در جوار شهدا قرار بگیرم، این گریه ها و حرف ها با صداي اذان ظهر به اتمام رسید و از اتاق خارج شد تا خودش را برای نماز آماده سازد وقتی از من دور می شد از گام هایش می توانستم بفهمم که برای رسیدن به معشوق چه عشقی در سر دارد.

پس از چند روز از آن ماجرا، عملیات دیگری داشتیم به همراه گردان عازم منطقه عملياتي شدیم و بعد از انجام موفقیت آمیز عملیات، زمانی که مشغول استقرار در خط پدافندی بودیم شهید گرانقدر از فرمانده گردان می خواهد که از فرماندهی تیپ سوال کند آیا از ما راضی هستید؟ و سردار هم در جواب عنوان کرده بود خدا و امام زمان (عجل الله فرجه) از شما راضی هستند زیرا قلب امام و امت اسلامی را شاد کرده اید. لحظاتی پس از رساندن پیام فرماندهی تیپ به ایشان ترکش خمپاره دشمن بعثی اصابت كرد و لباس سرخ شهادت را بر پیکر او پوشانید و عاشقی دلسوخته و شیدایی را به معشوق رساند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده