رهبر انقلاب در تقريظشان بر كتاب «سرباز كوچك امام»، آن را يك سند باارزش از دفاع مقدس و انقلاب دانستند
يکشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۴۳
تقريظ مقام معظم رهبري بر كتاب «سرباز كوچك امام»، بار ديگر نام اين اثر ماندگار در ادبيات دفاع مقدس را بر سر زبان‌ها انداخت تا ارزش ادبي كتاب بيش از پيش عيان و مشخص شود.

روايتي صادقانه از بسيجي‌هاي شجاع امام

نوید شاهد، تقريظ مقام معظم رهبري بر كتاب «سرباز كوچك امام»، بار ديگر نام اين اثر ماندگار در ادبيات دفاع مقدس را بر سر زبان‌ها انداخت تا ارزش ادبي كتاب بيش از پيش عيان و مشخص شود. به بيان منتقدان، اين كتاب به لحاظ حجم و محتوا جامع‌ترين كتاب خاطره‌نگاري در عرصه اسارت و فرهنگ ايثار و مقاومت به شمار مي‌رود. فاطمه دوست‌كامي كه مصاحبه‌كننده و نويسنده «سرباز كوچك امام» است، اين كتاب را طي چهار سال با نگاهي به زندگي اين بزرگمرد و با حمايت مؤسسه فرهنگي پيام آزادگان نوشته است.

 كتابي كه بايد قدر دانسته شود
مهدي طحانيان در روزگار اسارت و آزادگي به خاطر كم سن و سال بودن يكي از نفرات مورد توجه سران بعثي بود و همين موضوع ماجراهاي تلخ و شيريني را برايش به همراه داشت. طحانيان كتاب «سرباز كوچك امام» را در يك ديدار به رهبر انقلاب مي‌رساند و پس از مدت كوتاهي با تقريظ ايشان بر كتاب مواجه مي‌شود؛ امري كه تعجب و شگفتي اين آزاده دفاع مقدس را به همراه داشت.
رهبر انقلاب در متن تقريظشان نوشته‌اند:«سرگذشت اين نوجوان شجاع و باهوش و صبور در اردوگاه‌هاي اسارت، يكي از شگفتي‌هاي دفاع مقدّس است؛ ماجراهاي پسربچه‌ 14-13 ساله‌اي كه نخست ميدان جنگ و سپس ميدان مقاومت در برابر مأموران درنده‌خوي بعثي را با رفتار و روحيه‌اي اعجاب‌‌‌انگيز، آزموده و از هر دو سربلند بيرون آمده است. دل بر مظلوميت او مي‌سوزد ولي از قدرت و تحمل و صبر او پرمي‌كشد؛ اين نيز بخشي از معجزه‌ بزرگ انقلاب اسلامي است. در اين كتاب، نشانه‌هاي خباثت و لئامت مأموران بعثي آشكارتر از كتاب‌هاي مشابهي است كه خوانده‌ام. به‌ هر حال اين يك سند باارزش از دفاع مقدّس و انقلاب است؛ بايد قدر دانسته شود. خوب است سست‌پيمان‌هاي مغلوب‌دنياشده، نگاهي به امثال اين نوشته‌ صادقانه و معصومانه بيندازند، شايد رحمت خدا شامل آنان شود.»
ايشان «سرباز كوچك امام» را يك سند باارزش از دفاع مقدس و انقلاب دانسته‌ و تأكيد كرده‌اند كه بايد قدر چنين آثاري را دانست. اين تأكيدات رهبري ارزش بالاي خاطرات رزمندگان و لزوم به رشته تحرير درآوردن اين خاطرات را نشان مي‌دهد. مهدي طحانيان، راوي كتاب «سرباز كوچك امام»، درباره تقريظ مقام معظم رهبري بر اين كتاب مي‌گويد:«رونمايي از تقريظ ايشان بر اين كتاب برايمان غافلگيركننده و مسرت‌بخش بود. آن لحظه كه اين هديه ارزشمند را باز كردم، سند افتخار را مقابل چشمانم ديدم. نمي‌توانم احساس خودم را در آن لحظه توصيف كنم، ايشان با عباراتي كه به‌كار بردند، سنگ‌تمام گذاشتند و برايم باعث افتخار بود. اگر سند مالكيت تمام دنيا را در اختيارم قرار مي‌دادند، اينقدر خوشحال نمي‌شدم. اين تقريظ را نمي‌توانم با هيچ چيز ديگري در دنيا عوض كنم زيرا برايم بسيار ارزشمند است.»

 «سرباز كوچك امام» درباره چيست؟
اين كتاب حجيم و 760 صفحه‌اي خاطرات خواندني اسير كوچك اما پرآوازه و فهيمي را دربرمي‌گيرد كه در روزهاي جنگ و اسارت خود را نماينده‌اي از ايران و انقلاب نوپاي اسلامي مي‌داند. نوجوان ۱۳ ساله و دانش‌آموز اول راهنمايي مهم‌ترين تصميم زندگي‌اش را در همان سن كم مي‌گيرد و راهي جبهه‌هاي نبرد مي‌شود و براي اولين بار در عمليات فتح‌المبين شركت مي‌كند و در مرحله سوم عمليات بيت‌المقدس به اسارت درمي‌آيد. نقطه اوج اتفاق‌هاي اسارت به ماجراي امتناع طحانيان از مصاحبه با «نصيرا شارما» خبرنگار هندي بدون‌حجاب برمي‌گردد. جايي كه طحانيان درخواست خبرنگار هندي را به خاطر نداشتن حجاب رد مي‌كند.
«سرباز كوچك امام» ماحصل 163جلسه مصاحبه خانم دوست‌كامي با آقاي طحانيان است كه نشاني از دقت، وسواس و حساسيت راوي و نويسنده براي خروجي بهتر اثر است. نگارش كتاب چهار سال به طول انجاميد و به قول نويسنده كتاب، حساسيت‌ها و دغدغه‌هاي آقاي طحانيان ذره ذره به جان اثر ريخته مي‌شد.
اردستان، محله كوشك به تاريخ 1346 در شب ميلاد امام زمان (عج)، مهدي طحانيان متولد مي‌شود. روزگار كودكي با شيطنت‌ها و كارهايش خيلي زود براي مهدي رنگ ديگري مي‌گيرد. آغاز اعتراضات مردمي و راهپيمايي‌ها، طحانيان را همراه شور و حال انقلابي مي‌كند.
جنگ هم خيلي زود از راه مي‌رسد. مهدي و هم‌نسلانش روزهاي نوجواني‌شان را در انقلاب، جنگ و مبارزه مي‌ديدند. آنها سقوط رژيم پهلوي را با چشمانشان ديده بودند و حالا از راديو و تلويزيون سقوط خرمشهر را مي‌شنيدند. آنها مي‌خواستند در اين شرايط سخت كه كشور به وجودشان نياز دارد، كاري كنند و رفتن به جبهه بهترين و مفيدترين كار بود. رفت و آمد و دوستي با پاسداران از مهدي آدم جديدي مي‌سازد. او از شيطنت‌هاي دوران كودكي و نوجواني‌اش دور مي‌شد و هرجا كه مي‌نشيند از انقلاب و جنگ صحبت مي‌كند.

 پيشامدي اتفاقي به نام اسارت
سال 1361 و عمليات آزادسازي خرمشهر مهدي را در جبهه‌هايش مي‌بيند. بودن در كنار رزمندگان، سختي‌هاي حضور در منطقه و شهادت رفقا تجربيات گرانبهايي را به همسن و سال‌هاي طحانيان داده بود. لحظات نبرد با بعثي‌ها در جاده اهواز-خرمشهر و شهادت نيروهايي كه محاسن‌شان با خون‌شان خضاب مي‌شنود صحنه‌هاي ناراحت‌كننده‌اي را پيش‌ روي رزمنده نوجوان مي‌گذارد. آنجا براي اولين بار واژه اسارت را از دهان يكي از رزمندگان مي‌شوند:«مهدي... فرار كن... اينجا نمون... تا مي‌توني... از اينجا دور شو... اگه بموني اينجا ... چون سن و سالت كمه ... اگه اسير شي... ازت استفاده تبليغاتي مي‌كنن ... نمون اينجا پسر.» تكان خوردم. اسارت؟ تنها چيزي كه تا آن لحظه ذره‌اي فكرش را نكرده بودم اسارت بود. حتي وقتي كه از مهلكه فرار مي‌كردم هم فكر اسارت نبودم. از حرفش تنم لرزيد. »(ص192)
در همين لحظات سخت و نفسگير و زير آتش‌باران گلوله و موشك‌هاي دشمن، طحانيان به ناگاه خود را ميان 50،60 عراقي مي‌بيند:«‌همگي سياه چهره و چهارشانه بودند. بعضي‌ها پيراهن پلنگي و بعضي‌ها لباس ساده سبز حنايي پوشيده بودند.»(ص201) اسارت رزمنده نوجوان اردستاني از همين جا شروع مي‌شود. او وارد يك وادي ناشناخته شده بود و نمي‌دانست سرنوشت چه خوابي برايش ديده است.
استفاده تبليغاتي بعثي‌ها از همان اولين روزهاي اسارت، باعث رنجش و آزار آزاده نوجوان ايراني شد. يك بار براي يك گفت‌وگوي راديويي طحانيان را آماده كردند و از او خواستند كه بگويد شش ساله است و پاسداران خميني او را از مهدكودك برداشته‌ و به جبهه برده‌اند. مهدي زير بار اين حرف‌ها نمي‌رود. از عراقي‌ها اصرار و از آزاده نوجوان ايراني انكار.
بي‌آبي و بي‌غذايي همه اسرا را ضعيف و بي‌رمق كرده بود، ديگر چه برسد به مهدي كه جثه‌اش از بقيه كوچك‌تر بود. پس از مدتي روزنامه‌هاي عراقي عكس طحانيان را منتشر مي‌كنند تا دوباره تبليغات منفي‌شان عليه ايران را نشان دهند.

 شروع يك سبك زندگي جديد
زندگي در اسارت براي آزادگان فرمول‌هاي مخصوص به خودش را دارد. شروع يك سبك زندگي جديد، بدون در خود فرو رفتن و مغلوب شدن كرخته اوج هنر آزادگان در دوران سخت اسارت بود. آنها نه افسرده شدند، نه خود را باختند، بلكه با همفكري و روحيه ايثاري كه از جبهه‌ها به همراه داشتند، يك زندگي پر از اميد و معنويت را رقم زدند. دلتنگي‌هاي غروب، جايش را به خواندن دسته‌جمعي ادعيه داد. مهدي طحانيان هم از اين جمع جدا نبود و خواندن نهج‌البلاغه و قرآن به يكي از برنامه‌هاي جدايي‌ناپذير زندگي‌اش در اسارت تبديل شد.
شكنجه‌هاي روحي و رواني و جسمي و نبود نظافت و امكانات بهداشتي شرايط سختي را براي آزادگان رقم ‌زده بود ولي آنها اهميتي نمي‌دادند و سخت‌ترين وضعيت را تحمل مي‌كردند. آهنگ‌ها و ترانه‌هاي لس‌آنجلسي در اردوگاه پخش مي‌كردند و به دنبال خراب كردن اعصاب آزادگان و ايجاد تفرقه بودند.

 بسيجي‌هاي شجاع امام خميني(ره)
نقطه عطف كتاب و اسارت طحانيان، مربوط به لحظه ديدار و برخورد جمعي از آزادگان با خبرنگار بدون حجاب هندي است. ماجرايي كه نام طحانيان را بر سر زبان‌ها انداخت و تصوير يك قهرمان محكم و بااراده از او را به سراسر كشور مخابره كرد.  اما پيش از آمدن اين خبرنگار هندي، طحانيان به خاطر كوچك بودنش چند بار ديگر با خبرنگاران برخورد مي‌كند. يك بار يك خبرنگار زن از يك شبكه راديويي به اردوگاه مي‌آيد و با ديدن طحانيان شگفت‌زده مي‌شود و هنگامي كه قصد دارد او را نوازش كند، نوجوان آزاده ايراني دستش را پس مي‌زند. خبرنگار كه مي‌رود، آزاده ايراني به خاطر كارش كتك مي‌خورد تا بلكه درس عبرتي براي ديدارهاي بعدي‌اش باشد؛ كتكي كه كاملاً بي‌فايده بود.
ماجراي برخورد با خبرنگار هندي هم جذابيت‌هاي خودش را دارد. زماني كه خبرنگار اسم مهدي را از او مي‌پرسد، پس از سكوتي طولاني به او مي‌گويد كه چون شما حجاب نداري، من باهات حرفي ندارم. خبرنگار در جواب پاسخ مي‌دهد كه من خواهر تو هستم و طحانيان هم بلافاصله مي‌گويد:« اگه خواهر مني، پس چرا بي‌حجابي؟»
خبرنگار دوباره بيان مي‌كند: اگر حجابم را رعايت كنم تو با من صحبت مي‌كني؟ كه با پاسخ مثبت طحانيان روبه‌رو مي‌شود اما مهدي سنش را به اشتباه 16 سال مي‌گويد. حرف‌هاي خبرنگار مبني بر بشردوستي صدام خون مهدي را به جوش مي‌آورد و جواب دندان‌شكني به خبرنگار مي‌دهد. خبرنگار زن هندي مي‌گويد كه من اين فيلم را به ايران مي‌رسانم و به آقاي خميني مي‌گويم چه بسيجي‌هاي شجاعي دارد.

 يك دايره‌المعارف دوران آزادگي
«سرباز كوچك امام» در ادامه شرحي بر ديگر اتفاقات اسارت و ماجراهاي بازگشت به وطن دارد. آنچه اين كتاب را امروز به يك سند ارزشمند از دوران دفاع مقدس تبديل كرده، بيان دقيق و جزئي‌نگر راوي است. به طوري كه خواننده به خوبي با حوادث آن روزگار همذات‌پنداري مي‌كند و خود را به خوبي در موقعيت نوجوان آزاده قرار مي‌دهد. مي‌توان اين كتاب را يك دايره‌المعارف دوران آزادگي دانست و از لحظه لحظه زندگي آزادگان مطلع شد.
روايت روان و صادقانه كتاب مخاطب را پابند خودش مي‌كند و مثل يك سفر دور و دراز او را راهي اردوگاه‌هاي بعثي مي‌كند. گاه با خوشي‌هاي مهدي شاد مي‌شويم و گاه با ناخوشي‌هايش دلمان مي‌گيرد. كتاب شايد به لحاظ حجم قطور باشد ولي رواني و خوش‌خوان بودن كتاب، از جذابيت‌هاي كتاب است و سبب مي‌شود خواننده با شخصيت كتاب همراه شود و تا پايان او را دنبال كند.
 «سرباز كوچك امام» با تقريظ رهبر دوباره به صدر اخبار بازگشت و اين فرصت مغتنمي است تا دوباره اين كتاب به مردم معرفي شود. كتابي كه در صورت معرفي و تبليغات درست، مي‌تواند بيش از گذشته خود را در دل مردم جا كند.

منبع: روزنامه جوان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده