شهید والامقام عباس شیخی بیدگلی
شهید عباس شیخی بیدگلی در سال 1346 در دامن خانواده ای مذهبی و مستضعف در بیدگل متولد شد. رشد مذهبی، اخلاقی، تربیت اسلامی و تعهد به انجام فرایض دینی در روح بزرگ عباس تأثیر بسزایی داشت.عباس تا شروع عملیات بزرگ و سراسری والفجر 8 (فتح فاو) در جبهه ماند و در این عملیات هم بعنوان تخریب چی پیشگام با گردان¬های خط شکن، به صف دشمن زبون بعثی حمله برد، تا این¬که در تاریخ 64/11/25 به اجر و مزد ماهها جهاد و مبارزه در راه خدا نایل آمد و شهادت در راه خدا معشوق را با آغوش باز و چهره ای خندان پذیرا شد.

زندگی نامه وصیت نامه و تصاویر شهید والامقام عباس شیخی بیدگلی

در سال 1346 در دامن خانواده ای مذهبی و مستضعف در بیدگل متولد شد. رشد مذهبی، اخلاقی، تربیت اسلامی و تعهد به انجام فرایض دینی در روح بزرگ عباس تأثیر بسزایی داشت. او در سن 6 سالگی وارد مدرسه ابتدایی شد و این دوران را با موفقیت به پایان رسانید. سال پنجم او همزمان با قیام مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) بود که عباس هم خود را مؤظف در مسائل انقلا میدانست و در راهپیماییها شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب دوران راهنمایی را در مدرسه شهید علی خدمتی آغاز کرد و این دوره را هم با موفقیت تمام کرد. در این زمان بود که رهبر انقلاب دستور تشکیل ارتش بیست میلیونی را صادر فرمودند و عباس هم یکی از سربازان فداکار رهبرش شد و برای گذراندن دوره آموزش نظامی وارد بسیج شد و پس از پایان آموزش در پایگاه بسیج صاحب الزمان (عج)، در واحد پرسنلی پایگاه مشغول خدمت شد. تقارن ایام فعالیت در پایگاه بسیج و جنگ تحمیلی، زمینه¬ای مناسب برای حرکت عباس به سوی جبهه¬ ها شد و در جبهه ها در واحد پدافند هوایی مشغول حراست از آسمان کشور اسلامی خود شد. او پس از 3 ماه حضور در جبهه برای تجدید دیدار با خانواده اش، بازگشت و مجدداً در تاریخ 62/2/11 جهت کمک به مردم بلوچستان عازم آن دیار شد و مدت 3 ماه هم در آن منطقه خدمت کرد و برای مرتبه سوم در تاریخ 62/6/28 به جبهه اعزام شد و به جمع رزمندگان لشگر 14 امام حسین (ع) پیوست و توفیق شرکت در عملیات والفجر 4 را پیدا کرد که منجر به مجروح شدن و اسارت ایشان شد، ولی به خواست و مشیت الهی موفق به فرار از چنگ دژخیمان شد. او پس از گذراندن دوران نقاهت در بیمارستان و پیدا کردن بهبودی نسبی برای مرتبه چهارم در تاریخ 64/1/21 به لشگر 8 نجف اشرف اعزام و در واحد تخریب لشگر برای باز کردن معبر در میادین مین جهت عبور رزمندگان مشغول شد.

عباس تا شروع عملیات بزرگ و سراسری والفجر 8 (فتح فاو) در جبهه ماند و در این عملیات هم بعنوان تخریب چی پیشگام با گردان¬های خط شکن، به صف دشمن زبون بعثی حمله برد، تا این¬که در تاریخ 64/11/25 به اجر و مزد ماهها جهاد و مبارزه در راه خدا نایل آمد و شهادت در راه خدا معشوق را با آغوش باز و چهره ای خندان پذیرا شد.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش مستدام باد.

بسم الله الرحمن الرحیم

« ان اللّه یحب الّذین یقاتلون فی سبیل اللّه کانهم بنیان مرصوص »

به درستی که خدا دوست می دارد کسانی را که مقاتله می کنند در راهش و مانند سدّی استوارند . سپاس خدای را که ابتدای کار سعادت دفاع از اسلام و پایان کار را شهادت در راه خودش را نصیب ما فرمود .

خدایا ، بارالها ! از تو می خواهم که مرا ببخشی و از گناهانم درگذری و مرا جز کسانی که لیاقت شهادت داشته قرار دهی .

خدایا ! ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر سر پیمان خود استوار ماندیم .

بارالها ! می دانی که چه می کشیم ، پنداری که چون شمع ذوب می شویم . ما از مردن نمی هراسیم امّا می ترسیم بعد از ما ایمان تو را سر ببرند و اگر سوزیم روشنایی می رود از یک سو باید بمانیم تا آینده شهید شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند . هم باید امروز شهید شویم که آینده بماند و هم دوباره شهید شویم . آری ! همه یاران غریبانه سوی مرگ رفتند در حالی که نگران فردا بودند .

ولی امیدوارم که جوانان شهادت طلب نگذارند سنگر جبهه ما خالی شود .

امّت شهیدپرور و مبارز گل آرا ! در مرحله اوّل باید عرض کنم اینجانب کوچک تر از آن هستم که بخواهم با شما صحبت کنم ولی بنا به وظیفه چندکلمه ای به عنوان برادر حقیر خود از من بشنوید . امّت شهیدپرور ! سراپا گوش به فرمان امام عزیزمان و فرمانده کل قوا باشید و از روحانیّت حقیقی و پیرو خطّ امام پیروی کنید و پشتیبان ولایت فقیه باشید که در موقعیّت حسّاسی قرار گرفته اید و با گام های استوار و صف های آهنین در مجالس مذهبی به خصوص نماز جماعات و نماز عبادی سیاسی جمعه شرکت کنید و استغفار را از یاد نبرید که بهترین درمان برای تسکین دردها است و همیشه در همه کارها به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و مواظب باشید که منافقین کوردل و از خدا بی خبر نتوانند بین شما تفرقه ایجاد کنند که چنین کردند ، روز جشن کشورهای ابرقدرت ها و روز بدبختی و عزای مسلمانان است

ای مادران !

مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدای تبارک و تعالی جواب حضرت زینب (س) که تحمّل 72 شهید را نمود نخواهید توانست بدهید . با خانواده های شهدا دیدار کنید که آن ها بهترین سرمایه زندگی خود را در این راه تقدیم نمودند و جوانان خود را با دست خود بدرقه کنید و به جبهه ها بفرستید که إن شاء الله پیروزی نزدیک است و همان طور که امام فرمودند پیروزی از آن ماست چون اسلام از ماست و در قرآن هم آمده است « ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم » راه سعادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنیم .

پدر بزرگوارم و مادر عزیزم ! نمی دانم با چه زبانی از شما حلالیّت بطلبم که چرا حتّی چند درصد حقّ فرزندی را نتوانستم نسبت به شما اَدا نمایم و شما را خیلی زجر دادم ولی امیدوارم که مرا ببخشی و حلال کنی .

پدر و مادر عزیزم ! شاید دلتان می خواست که اوّلین فرزند خود را داماد کنید و در لباس دامادی او را ببینید ولی آن موقعی که در خون خود غوطه ور شدم و به دامادی حقیقی و به آرزوی خویش که همین شهادت بود رسیدم . شاید اگر بگویم در شهادت من گریه نکنید طاقت نیاورید ولی اگر خواستید گریه کنید به یاد امام حسین (ع) و علی اکبر (ع) امام حسین (ع) و شهدای روز عاشورا گریه کنید و از این که توانستید فرزند حقیر خود را به عنوان یک امانت برای چند سالی نزد شما بود به خوبی و در راه خودش تقدیم او کنید و از این انقلاب سهمی داشته باشید خوشحال باشید و امّا چون علاقة زیادی به خانواده های محترم شهدا را دارم چند کلمه ای در جایی که خجالت می کشم در برابر آن ها خودم را به حساب بیاورم می نویسم ؛

پدر و مادر شهدای عزیز ! که بهترین سرمایه زندگی خود را در راه انقلاب فدا نمودید و در برابر امّت سرافراز هستید و فرزندان خود را به انقلاب فدا نمودید و در برابر امّت سرفراز هستید و فرزندان خود را به راهی که امام حسین (ع) و یارانش رفتند فرستادید ، مطمئن باشید که جوانان شهادت طلب تا آخرین قطرة خون خود راه آن ها را ادامه خواهند داد و انتقام خون آن ها را از دشمنان اسلام خواهند گرفت و از شما که گاهی مواقع برخوردی داشتم عاجزانه طلب بخشش می کنم و امیدوارم که مرا ببخشید و برایم دعا کنید .

دوستان و رفقایم ! که می گویید رفیق عبّاس هستیم از شما در درجه اوّل حلالیّت می طلبم و از شما می خواهم که راه شهدا را ادامه دهید و همیشه این جمله در گوش شما باشد که ما به دوش کشندة کوله بار سنگینی هستیم که روز به روز که از این انقلاب خونین می گذرد کوله بار نیز سنگین تر می شود و شما هستید که باید به درستی این کوله بار را به صاحب اصلیش که آقا امام زمان (عج) است تحویل دهید و از شما می خواهم که تا آن جایی که در توان دارید سنگر جبهه ها را پر نگه دارید و با خانواده های معظم شهدا دیدار کنید که آن ها با دیدن شما خیلی خوشحال می شوند و فکر می کنند.

اگر چه فرزند ما شهید شد یک عدّه از رفقایش هستند که راه او را ادامه دهند و مبادا خدای ناکرده کسانی که در گوشه و کنار هنوز پیدا می شوند که بخواهند شما را از آن ها و پایگاه های مردمی که یک وسیله ای برای رسیدن به هدف است جدا سازند و بین شما و اسلام فاصله ای ایجاد کند و از شما می خواهم که در جلسات دعاها شرکت کنید و برایم طلب مغفرت کنید تا گناهانم پاک شود و خدا مرا ببخشد .

از شما که در جلسات اینجانب شرکت کرده اید و می کنید تشکّر می کنم و از شما حلالیّت می طلبم .

والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده