شنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۴۶
شهید اسماعیل خانلری در نهم مهر ماه 1359 در سه راهی کرخه - دزفول بر اثر انهدام تانک به شهادت رسید.
مروری بر زندگی شهید اسماعیل خانلری


نوید شاهد: شهید اسماعیل خانلری در سومین روز از فصل تابستان سال 1329 در شهرستان فسا به دنیا آمد. وی در یک خانواده متوسط ولی مذهبی و متدیّن بزرگ شد. دوران ابتدایی را با موفقیت به پایان رسانید و با شور و شوق فراوان وارد مدرسه راهنمایی شد. تا کلاس سوم راهنمایی را سپری نمود و سپس وارد ارتش شد و در آن جا دیپلم خود را گرفت و مدت سیزده سال در ارتش خدمت صادقانه کرد.

شهید خانلری در دوران انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و نقش فعالی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی داشت.

وی در تمام ساعات شبانه روز با وضو بود و هیچ گاه نماز شبش ترک نمی شد. با این که از جهت مادی در موقعیت مناسبی قرار گرفت ولی تسلیم ظواهر دنیوی نشد. او مقداری از درآمدش را به مستضعفان و یتیمان می بخشید و به صله رحم بسیار اهمیت می داد.

اسماعیل با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، راهی جبهه های نبرد گردید و سرانجام آن شهید بزرگوار، در 1359/07/09 در سه راهی کرخه ـ دزفول بر اثر انهدام تانک به شهادت رسید. 

 « خاطرات شهید »

* خاطره اول (از زبان همسر شهید):

در زمان انقلاب بسیار فعال بود و به ما و همسایه ها می گفت: نترسید و به خیابان ها بروید و تظاهرات کنید. با اینکه شاه ممنوع کرده بود که به مسجد بروند، ولی خیلی راحت شب ها به مسجد می رفت و در زمان انقلاب که هیچ ارتشی اجازه نداشت عکس امام را داشته باشد، ایشان عکس امام را داشت و در خانه می زد که دوستانش به او می گفتند: آخر تو را اعدام می کنند.

در روز آخر که دستور داده بودند با تانک ها به خیابان بروید و به مغازه ها حمله کنید، شهید به خانه آمد و گفت: من فرار کرده ام؛ تمام وسیله ها را بپیچید تا از اینجا برویم که اگر دستگیرمان کنند، شما را اذیت می کنند.

ایشان توانسته بود در زمان جنگ، 16 تانک را منهدم کند، ولی به هر حال با دسیسه های بنی صدر نتوانستند که کار ساز شوند و پس از آن که به آنها فرمان عقب نشینی دادند، تانک ایشان به وسیله یک هواپیما منهدم گردید و پیکر مطهر آن شهید، در شعله های آتش قرار گرفت و ایشان به همراه چهار خدمه دیگر تانک، به شهادت رسیدند.

* خاطره دوم (از زبان همسر شهید):

وقتی شهید خانلری به جبهه رفته بودند، درست یک هفته قبل از شهادتش، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در خواب دیدم و در همان عالم خواب، شهید خانلری را صدا زدم و گفتم: بیا ببین این بزرگواران چه ابهت و شکوهی دارند. شهید به من گفت: بله همینطور است.

وقتی از خواب بیدار شدم، همینطور گیج بودم و به دوستانم گفتم: حدس میزنم اسماعیل شهید شود. آنها گفتن چطور؟ و من خوابم را برای آنها تعریف کردم. آنها مرا دلداری دادند و بعد از مدتی خبر شهادت ایشان را به من دادند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده