شهید حجت فتوره چی در سال 1337 دیده به جهان گشود ، در دوران دبيرستان در جلسات قرائت قرآن و آموزش اصول عقايد شركت مي‌كرد .در سال 1356 موفق به اخذ ديپلم مي‌شود. در مرحله دوم عملیات والفجر 4 بود كه راهی منطقه عملیاتی كه حجت در آنجا بود ، شدیم . سراغ وی را از حمید باكری گرفتم و حمید آقا با دست به محلی كه پر درخت بود اشاره كرد و گفت شاید آنجا باشد. چون بی سیم اش قطع شده بود ... بعد با شهید صالح الهیارلو به جستجوی منطقه ای دیگر كردیم تا اینكه سر بی بدن او را پیدا كردیم.

شهید حجت فتوره چی در سال 1337 دیده به جهان گشود ، در دوران دبيرستان در جلسات قرائت قرآن و آموزش اصول عقايد شركت مي‌كرد .
در سال 1356 موفق به اخذ ديپلم مي‌شود.همگام با اوج گيري انقلاب مردم ايران ايشان نيز در فعاليت‌هاي ضد طاغوت شركت مي جستند.
در مبارزات قبل از انقلاب با او آشنا شديم. يادم هست كه از بام منزل اين شهيد بزرگوار به همراه ساير برادران با ژاندارم‌ها مبارزه مي‌كرديم و تا ساعت 7 شب همان روز در 19 بهمن 57 اين مبارزه ادامه داشت. در ساختن بمب‌هاي دستي نقش فعالي داشت.در اين دوران از آموزش به ديگر جوانان دريغ نداشت و توسط همرزمانش براي اين امر پايگاهي را در نظر مي‌گيرند.
همزمان با اوج گيري نهضت اسلامي، پايگاه كوچكي را در مسجد مير بابا در كوچه نورالله خان خوي جهت تشكيل مذهبي جوانان محل بوجود آورديم و شهيد فتوره چي با تهيه يك قبضه سلاح كمري كلت به افراد آموزش مي‌داد.
مسجد نورالله خان پايگاهي براي تجمع جوانان انقلابي شده بود و انواع مواد لازم و دستورالعمل‌هاي ساخت مواد منفجره و تهيه كوكتل مولوتف در اختيار افراد قرار مي‌گرفت.

مروری بر زندگی نامه شهید حبیب فتوره چی
با پيروزي انقلاب اسلامي وارد كميته انقلاب اسلامي مي شود. همچنين همراه با جهاد سازندگي عازم روستاهاي اطراف مي‌شد. با تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به صف براداران سپاه مي پيوندد. مدتي در واحد اطلاعات و تحقيقات در جهت كشف گروهك‌هاي محارب و قاچاقچيان به فعاليت مي‌پردازد.
بارها براي مقابله با اشرار به مناطق كردنشين اعزام مي شود. با شروع جنگ تحميلي در قالب يك گروه 12 نفره عازم جبهه جنوب مي‌شود و در مناطق دزفول، كرخه و دهلران بر عليه دشمن مي‌رزمند. بعد از بازگشت از جبهه، در اردوگاه آموزشي سپاه به سازماندهي نيروهاي عازم جبهه مي‌پردازد.
با ايشان در واحد بسيج سپاه خوي اشنا شدم. ايشان مسوول آموزش نظامي و اينجانب به عنوان مربي نظامي با هم كار مي‌كرديم. شجاعت و ايثار، تواضع و خاكي بودن و توانايي در مديريت از صفات برجسته ايشان بود. در آموزش به امر نظم اهميت خاصي قائل بود.
در عمليات فتح المبين و بيت المقدس دوباره به جبهه عزيمت مي‌كند. در عمليات رمضان به فرماندهي گردان المهدي مي‌رسد. با شايستگي‌هايي كه از خود نشان مي‌دهد، مسوول آموزش نظامي لشگر 31 عاشورا مي‌شود. و بعدها تا فرماندهي تيپ ارتقا مي يابد. 
حجت در دي ماه سال 61 ازدواج مي‌كند. يكي از همرزمانش خاطره‌اي از اين دوران و انتخاب شهيد دارند:
وقتي اين شهيد عزيز مي‌خواستند ازدواج بكنند، از خانواده‌اي خواستگاري كردند كه آنها شرط كرده بودند اگر اين وصلت صورت بگيرد، نبايد حجت به جبهه برود. شهيد فتوره چي چون ديده بودند كه آنها بر شرط خود اصرار دارند با وجود علاقه‌اي كه براي وصلت با آن خانواده داشت، از آن صرف نظر مي‌كند. بعد هم با يك خانواده ديگر وصلت كردند و به همسرشان مي گويند من شما را به جبهه خواهم برد.
همسر ايشان از دوران كوتاهي كه با هم بودند اين گونه ياد مي‌كند:
من و حجت در دي ماه 61 با هم ازدواج كرديم. دو ماه و نيم بعد از ازدواجمان به جبهه رفتيم. در اوقات فراغت جبهه، مرا به مناطق مسكوني منهدم شده مي‌برد و شرح چگونگي آزاد كردن آنها را بيان مي‌كرد. يك روز براي آزمودنش به وي گفتم: به شهر خودمان برگرديم و مدتي آنجا بمانيم. او با لبخند جواب داد: اگر ناراحتي برويم. ولي مي‌داني كه نمي‌توانيم پاسخگوي شهيدان مان در روز قيامت باشيم.
او مي‌گفت همسرم هميشه سعي كن حتي خانه داري و آشپزي و امثال اين كارها را نيز براي رضاي خدا و با نيت الهي انجام دهي. اين گونه فكر نكن كه كارها را صرفا براي رضايت شوهرم مي‌كنم. نه كارها بايد براي رضاي خدا خالص باشد.
اين خصوصيت بارز وي بود كه همه چيزش را وقف جبهه كرده بود و شهيد مهدي باكري او را مي‌ستود.
در عمليات والفجر 4 نصف شب بود. بي سيم شهيد فتوره چي قطع شده بود. من نگران بودم كه خداي نكرده اتفاقي براي ايشان افتاده است. معاون تيپ بود و جلو رفته بود تا نيروها را بيشتر هدايت كند و نيروها وظايف خود را بهتر انجام دهند.
دو روز بعد گفتم كه ايشان يا شهيد شده و يا زخمي است، اثري از وي نبود. يك روز كه به خط مي‌رفتم ماشيني نگه داشت و گفت جنازه شهيد فتوره چي پيدا شده. گفتم كجاست. پشت ماشين را نشان دادند و گفتند داخل جعبه است. پتو را كنار زدم. فرياد زدم يا اباعبدالله، يا حسين چه سرهايي آماده شده‌اند كه در راه تو فدا شوند.
زماني كه تازه ازدواج كرده بود. تمام زندگي اش را وقف جبهه كرده بود. خانواده‌اش را با خود به اين شهر و آن شهر براي انجام ماموريت مي‌برد. اتاقي اجاره مي‌كرد و خانواده‌اش را آنجا مي‌گذاشت. تمام دار و ندار خود را وقف جبهه كرده بود. بايد به اينان افتخار كنيم.
شهيد فتوره چي بارها مي‌گفت: خدا نكند حجت با گلوله كلاش و تركش شهيد بشود. حجت بايد با گلوله توپ كشته شود. و الا آبرويم مي‌رود. همرزمانش اين جملات را مزاح و شوخي تلقي مي‌كردند.
در مرحله دوم عمليات والفجر 4 بود كه راهي منطقه عملياتي كه حجت در آنجا بود، شديم. سراغ وي را از حميد باكري گرفتم و حميد آقا با دست به محلي كه پر درخت بود اشاره كرد و گفت شايد آنجا باشد. چون بي سيم اش قطع شده بود ... بعد با شهيد صالح الهيارلو به جستجوي منطقه‌اي ديگر كرديم تا اينكه سر بي بدن او را پيدا كرديم. بدنش متلاشي شده بود و قابل جمع كردن نبود.
در بخشي از وصيت نامه‌اش خطاب به آقا امام حسين (ع) مي‌گويد:
سه سال است كه با ديگر پاسداران در جبهه از اسلام دفاع مي‌كنيم و بوي كربلايت رزمندگان را ديوانه كرده است.
و سپس در توصيه‌هايي به مردم مي‌گويد:
بارها در اين دشت خونين پاهايم سست شدند كه فقط با ياد خدا و ياد تشنه لبان كربلا و ياد مادران جگر سوخته شهدا و ياد يتيمان شهدا دوباره مرا به حول و قوه الهي بلند كرد ...
روحانيت متعهد را ياري نماييد كه تنها قشري است كه به شرق و غرب وابسته نمي‌شوند. از تهمت و افترا پرهيز نماييد كه آفت انسان است. سعي كنيد هميشه امر به معروف و نهي از منكر كنيد. به نماز و دعاهايتان تكيه كنيد كه عامل پيروزي بر نفس است.
فراز آخر وصيت نامه خطاب به همسر شهيد است كه مي‌گويد: 
اميدوارم با صبر زينب گونه‌اي بتواني خودت را راضي به نبودن من بكني و بتواني اندكي از مصيبت و درد زينب (س) را درك كرده باشي.
فريده خوبم من كه نتوانستم همسر خوبي براي تو باشم. تو با اينكه از اول ازدواجمان از پدر و مادرت دور شدي توانستي با تحمل دوري از خانواده‌ات و غريبي باز هم تكليف خود را در همسري خوب ادا كني كه ان شاء الله مورد قبول خداوند متعال مي‌گردد.
فرزندمان را هر اسمي كه خواستي نامگذاري كن و جوري تربيتش كن كه دنبال رو صاحب اسمش باشد.

بار الها روز اوّل ماه محرّم است با چشمانی گریان و با گامهایی لرزان و روحی پر التهاب جهت طلب عفو و به امید رضایت رو به درگاهت ایستاده ام خود می دانی برای چیست ولی می خواهم با زبان ناله بگویم.خدایا من بغیر تو کسی را ندارم،تویی صاحب من،تویی خالق من،تویی معبود و امید من،تویی که درهایت به تمام توبه کنندگان باز است،خدایا توبة مرا بپذیر،خدایا بیامرز مرا به گناهانی که از من آگاهتری،ببخش مرا به پیمانهایی که با تو بستم و لیکن بدان عمل نکردم خداوندا تو را به عزّت و شرف خانم فاطمه زهرا(س)از گناهانم بگذر.
عجب روزی قلم به دست گرفته ام،روز اوّل محرّم،ماه پیروزی خون بر شمشیر،ماه نشانگر حماسه های اسلام،ماه شهادت سرور شهیدان حسین ابن علی؛
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و
علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
یا ابا عبدالله سه سال است که با دیگر پاسداران در جبهه ها از اسلام دفاع می کنیم و بوی کربلایت رزمندگان را دیوانه کرده است.
یا حسین مظلوم چقدر هستند کسانی که مثل من منتظر آزادی حرم پاکت هستند و چقدر از رزمندگانی در این مسیر در آرزوی دیدنت به خون خود غلطیده اند.
یا امام حسین خیلی آرزو دارم که در کنار حرمت،حرم شش گوشه ات،برای مظلومیّتت و مصیبتت در عاشورایت گریه و زاری کنم باری برای دومّین بار و این بار صدای «هل من ناصر حسین»در دشتهای ایران طنین افکند و یاران خود را دوباره طلبید،پیر و جوان از تمام نقاط به این ندا لبیک گفت من هم یکی از مشتاقان،برای رضای خدا در این دشت سرازیر شدم،خود می دانستم که لایق نیستم ولی به خودم فشار آوردم که شاید از این ندا بهره ای داشته باشم،در این دشت خونین دفعاتی پاهایم سست شدند که فقط با یاد خدا و به یاد تشنه لب کربلا و یاد مادران جگر سوخته 
شهداء و یاد ناله های یتیمان شهداءدوباره مرا بقرب الهی بلند کرد. 
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
خدایا من برای رضای تو به این هجرت قدم گذاشتم،تو هم در این هجرت راهنمایم باش.ملّت عزیز و از جان گذشته اسلام بخود آئید که مبادا از خدا غافل باشید و جبهه ها را فراموش کنید تازه اوّل کار است،رهنمود امام عزیزمان را به یاد آورید که فرمودند:راه قدس از کربلا می گذرد.
خودتان را برای آزادی کربلا و قدس عزیز آماده کنید،که شهداءدر انتظار خبر پیروزی هستند،بدانید که با جبهه آمدنتان لرزه بر اندام ابر قدرتها می اندازید و خدا و آقا امام زمان(عج)را از خودتان راضی و خشنود می کنید.
یار و یاور حسین زمان خمینی بت شکن باشید،در نماز جمعه ها و دعای کمیل ها برای رزمندگان و جنگ بیشتر دعا کنید،روحانیت متعهّد را یاری نمایید که تنها قشری است که به شرق و غرب وابسته نمی شوند،از تهمت و افتراءبپرهیزید که آفت انسان است،سعی کنید همیشه امر به معروف و نهی از منکر کنید،به نماز و دعاهایتان تکیه کنیدکه عامل پیروزی بر نفس است،سپاه پاسداران این نهاد جوشیده از ملّت را حمایت کنید.
در آخر برای خودم طلب عفو می نمایم،خداوند توفیق عمل به احکام آن و اطاعت از ولایت فقیه را به شما نصیب فرماید.
خدا نگهدارتان 
حجت فتوره چی 
اوّل محرم 62 
امام خمینی:
«ما تمامی عزیزانمان را فدای اسلام میکنیم»
فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ یعقوب توکلی/ شاهد/تهران/1382

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده