قربان كهنسال ساروكلائى فرزند محمد در روز عيد قربان سال 1338 در روستاى ساروكلا قائمشهر در به دنيا آمد. بعد از گذراندن سال اول نظرى به دليل مشكلات مالى خانواده ترك تحصيل كرد. در 18 خرداد 1358 خدمت سربازى خود را به پايان رساند و در 22 آبان 1358 به عضويت سپاه پاسداران قائمشهر در آمد
نوید شاهد مازندران، قربان كهنسال ساروكلائى در روز عيد قربان سال 1338 (شمسى) در روستاى ساروكلا قائمشهر در مازندران به دنيا آمد.
فرمانده نیروهای طرح جنگل واحد عملياتی سپاه بود
 پدرش - محمد - كارگر كارخانه گونى بافى قائمشهر بود . قربان دومين فرزند از همسر دوم پدرش - بانو ميرشكار - محسوب مى شد. او تحصيلات ابتدايى را در روستاى زادگاهش به پايان رساند و دوره راهنمايى را در قائمشهر پشت سر گذاشت. بعد از گذراندن سال اول نظرى به دليل مشكلات مالى خانواده ترك تحصيل كرد و براى تأمين مخارج زندگى خانواده به كار و تلاش مشغول شد . از همان دوران نوجوانى علاقه زيادى به اسلام و ائمه معصومين داشت؛ پايبند به دستورات شرع مقدس اسلام بود و در تمام مراسم مذهبى شركت مى جست. علاقه خاصى به قرآن و مسجد داشت و نماز را در هيچ شرايطى ترك نمى كرد. داراى روحيه كار جمعى بود و همدوش با بزرگ ترها در كارهاى عمرانى شركت داشت . قربان كهنسال در 18 خرداد 1356 به خدمت سربازى اعزام گرديد . همزمان با اوج گيرى انقلاب اسلامى در سال 1357 از پادگان فرار كرد و به جمع مردم انقلابى پيوست . در راهپيماييها عليه رژيم پهلوى و پخش اعلاميه ها و پوسترها مشاركت گسترده داشت. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى براى ادامه خدمت سربازى به پادگان بازگشت و در 18 خرداد 1358 خدمت سربازى خود را به پايان رسانيد . قربان در 22 آبان 1358 به عضويت سپاه پاسداران قائمشهر در آمد و واحد عمليات سپاه قائمشهر به عنوان نيروى عملياتى مشغول خدمت شد .
خواهرش مى گويد: «وقتى كه وارد سپاه شد در رفتارش تغيير كلى ايجاد شد.» 
او بعد از ورود به سپاه  با خانم شهربانو حسين پور ازدواج كرد . با شروع جنگ تحميلى، اولين گروه اعزامى را در گيلان غرب فرماندهى مى كرد. يكى از همزمانش مى گويد: آنچنان برخوردى با بچه ها داشت كه در همان نگاه اول مجذوب متانت و صميميت او مى شدند. از توان جسمى بسيار بالايى برخورددار بود و در اوج قدرت، تواضع و فروتنى از صفات بارز او محسوب مى شد. نقل است كه در جواب يكى از نيروها كه او را فرمانده خطاب كرده بود، گفت: «من خادم شما هستم و خدمتگذارتان؛ به من فرمانده نگوييد.» در سال 1360 به فرماندهى سپاه جويبار منصوب گرديد و در پاكسازى جنگلهاى مازندران از عناصر مسلح ضد انقلاب تلاش پى گيرى داشت. يكى از همرزمانش در اين باره مى گويد:
هنگامى كه منافقين در جنگلهاى مازندران پناه گرفته بودند و اقدام به تحركات مذبوحانه مى كردند او براى پاكسازى جنگل لحظه اى آرام نداشت . در غروب سرد يك روز زمستانى به اتفاق براى ضربه زدن به منافقين در جنگل مشغول گشت بوديم كه به يك تيم دو نفره منافقين برخورديم . آنها به سوى ما تيراندازى كرده و پس از آن با فحاشى به امام خمينى پا به فرار گذاشتند . پس از فرار آنان، قربان كهنسال با چهره اى بر افروخته گفت: « امشب بايد آنان را به سزاى گستاخيشان برسانيم.» با اصرار شبانه به جستجو پرداختيم. مسافت طولانى را از طريق راههاى صعب العبور جنگلى در سرماى شديد پيموديم . در حالى كه هوا گرگ و ميش بود آنها را در يك اتاقك جنگلى يافتيم . آنها وقتى كه به حضور ما پى بردند اقدام به تيراندازى كردند، اما سرانجام به دست قربان كهنسال از پاى درآمدند.
قربان در دهم آبان 1360 به جبهه هاى جنوب اعزام شد و بعد از سه ماه حضور در مناطق جنگى به زادگاهش بازگشت . از آن زمان به مدت پانزده ماه به عنوان مربى آموزش نظامى در سپاه قائمشهر به آموزش بسيجيان مشغول بود . خواهرش - شهربانو - درباره خصوصيات اخلاقى او در اين دوران
مى گويد:
سعى او هميشه بر آن بود كه كارى كند تا ديگران از او راضى باشند . چون فرزند زن دوم پدرم بود در رفتار با فرزندان همسر اول پدرم تفاوتى نمى گذاشت. بسيار متواضع، فروتن و صبور بود و ديگران را به صبر و شكيبايى دعوت مى كرد. اوقات فراغت خود را با مطالعه آثارش هيدان مطهرى و دستغيب مى گذراند و به نوارهاى سخنرانى علماء گوش مى داد. گاهى اوقات هم به ورزش مورد علاقه خود يعنى فوتبال مى پرداخت. با وجود اين، اوقات فراغت زيادى نداشت چون در وقت غيرادارى به بسيجيان آموزش نظامى مى داد. توجهى به ظواهر دنيا نداشت و هميشه توصيه مى كرد كه امام خمينى و روحانيت در خط امام را تنها نگذاريم.
در سال 1361 اولين فرزند قربان به دنيا آمد كه نامش را حوا نهادند . در 7 خرداد 1362 بار ديگر به مناطق جنگى اعزام و به فرماندهى گردان امام محمد باقر (ع) منصوب شد و قريب به هفت ماه در لشكر 25 كربلا عهده دار اين مسئوليت بود . بعد از مراجعت از مناطق جنگى در 13 بهمن 1362 مسئوليت طرح جنگل واحد عمليات سپاه قائمشهر را به عهده گرفت . در سال 1363 دومين فرزند او مالك به دنيا آمد. خواهرش مى گويد:
به فرزندان و همسرش احترام بى حد و اندازه مى گذاشت و به فرزندش مالك مى گفت: « تو مالك اشتر هستى، كى بزرگ مى شوى تا به عنوان بسيجى به جبهه بروى.» براى پدر و مادر احترام بسيار قايل بود و چون برادرش على بر اثر انفجار نارنجك در خانه به شهادت رسيده بود به عنوان تنها پسر خانواده به همه احترام مى گذاشت. با اينكه ده سال از او كوچك تر بودم، تمام حرفها و درد دلهايش را با من در ميان مى گذاشت. حتى بيشتر مواقع بنا به موقعيت به من كلت يا نارنجك مى داد و به عنوان محافظ در كنارش بودم.
يكى از همرزمانش مى گويد:
به هنگام عبور و مرور از خيابان اصلى شهر نمى گذشت و بيشتر اوقات از خيابان فرعى و كنار رودخانه سياهرود تردد مى كرد. وقتى علت اين كار از او سؤال شد، گفت:« تمام دوستان عزيز ما به شهادت رسيده اند و من طاقت ديدن خانواده هايشان را ندارم.»
قربان كهنسال على رغم اصرار تمام مسئولان سپاه قائمشهر كه مانع از رفتن او به جبهه مى شدند تا در كنار پدر و مادر پير و داغديده اش باشد. ولى او از مسئوليت طرح جنگل كناره گرفت و در 14 دى 1364 به جبهه هاى نبرد رفت . در اين مقطع به عنوان جانشين فرماندهى گردان امام محمد باقر(ع) در عمليات والفجر 8 و تصرف شهر فاو شركت كرد . در ادامه همين عمليات در 27 بهمن 1364 در بيست و چهار سالگى بر اثر اصابت تركش و قطع پا به شهادت رسيد . پيكر او را پس از تشييع در امامزاده اسماعيل چشمه سر قائمشهر به خاك سپردند . در فرازهايى از وصيت نامه شهيد قربان كهنسال آمده است:
برادران! نمى دانيد جبهه چه شيرين است . بهترين حوزه و دانشگاه همين جبهه است . بهترين انسانها در همين جبهه يافت مى شوند؛ اين انسانها از حب دنيا بدورند . مقدارى به معنويت اسلام فكر كنيد. آيا كارى كه انجام مى دهيد مصلحت اسلام است يا نه؟ بياييد از اين حب دنيا دست بكشيد و درباره امام مطالعه كنيد؛ تنها راه سعادت در خط امام خمينى است . هر كس بخواهد در حكومت اسلامى تفرقه بيندازد، خواهى نخواهى هلاك خواهد شد و اين مسايل به تجربه روشن شد كه هر گروهى كه عليه حكومت اسلامى نقشه كشى كرد چه بلايى بر سرش آمده است و موجب خوارى آنان گشته است و حتى نمى توانند در مقابل اين ملت سربلند كنند . شما نيت تان اين باشد كه براى خدا كار كنيد و جوابگوى شهدا باشيد . حب رياست را كنار بگذاريد كه شهدا با رداى خونين در فرداى قيامت روبروى شما قرار مى گيرند.



منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ، زندگینامه فرماندهان شهدای استان مازندران/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده