در سالروز شهادت «اسماعیل برزگر» منتشر می شود:
شب و روز توی پایگاه بود. به بسیجی بودن افتخار می کرد و با عشق بسیجی بود...از اينكه خود را يك بسيجي بنامد افتخار مي‌كرد و عنوان مي‌نمود كه دوست دارد حتي بعد از اتمام سربازي باز هم در كنار بسيجيان به دفاع از ...
شهیدی که عاشق بسیج بود

نوید شاهد البرز:

شهيد «اسماعيل بزرگر» در روز نهم فروردین ماه 1341، در روستاي «يكشم» از توابع شهرستان «رودبار» در خانواده‌اي مومن و متعهد به دنيا آمد و پا به جهان فاني نهاد. بعد از سپري كردن دوران خردسالي و كودكي در سن پنج سالگی با خانواده خود به تهران عزیمت نمود.

وی دو سال بعد در سن هفت سالگي در مدرسه باباطاهر واقع در «چيذر» شروع به تحصيل نمود. تا كلاس چهارم ابتدايي در اين مدرسه به تحصيل پرداخت و سپس به علت جابه‌جايي خانواده خود در مدرسه‌اي در «دزاشيب» تهران پايه پنجم خود را به پايان رساند و بعد از پايان دوره ابتدايي نامبرده همراه با خانواده خود به کرج مهاجرت نمود و شهيد دوره راهنماي خود را در مدرسه راهنمايي شهيد مدرس ناحيه دو كرج به پايان رساند و جهت گذران زندگی و امورات خود وارد عرصه کار و تلاش برای معاش خانواده شد كه حتي در دوره كاري خود نيز تمامي افرادی که با او کار می کردند از او بسیار راضی بودند.

شهیدی که عاشق بسیج بود

تا اينكه در سن هیجده سالگي به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد و در مدت سربازي بيشتر اوقات درنامه‌ها و مکالمات تلفني كه به خانواده خود مي‌نمود از اينكه خود را يك بسيجي بنامد افتخار مي‌كرد و عنوان مي‌نمود كه دوست دارد حتي بعد از اتمام سربازي باز هم در كنار بسيجيان به دفاع از انقلاب و امام بپردازد.

باري، شهيد نامبرده حدود چهل روز بيشتر به پايان خدمت خود نداشتند كه در تاريخ بیست و چهارم بهمن ماه 1361، در اثر اصابت تركش به درجه رفيع شهادت نائل آمد و پيكر پاك شهيد در تاريخ دوم اسفند ماه 1361، در محل سكونت وي تشيع و جهت خاكسپاري به جوار متبرکه امامزاده محمد در حصارك در کنار سایر شهدای اسلام و انقلاب منتقل شد.

شهیدی که عاشق بسیج بود

نقل قول پدر شهید« اسماعیل برزگر» :

شهید«اسماعيل برزگر» در روستاي «يكشيم» به دنيا آمد. وقتی که به تهران مهاجرت کردیم همان روزی بود که مردم رادیو و تلویزیون را گرفتند. وقتی که اسماعیل قصد جبهه کردبه توپخانه ارتش اعزام شد و بعد به توپخانه 55 اصفهان منتقل شد که به فکه رفت و آنجا شهید شد.

او عاشق بسیج بود و در این نهاد بسیار فعالیت می کرد و در بسیج منطقه شهید صدوقی و ساسانی سابق فعالیت های چشمگیری داشت. در زمان شکل گیری انقلاب در همه تظاهرات ها شرکت داشت و حتی با اینکه سن کمی داشت اسلحه به دست هم مبارزه می کرد.

همیشه در نامه هایش می نوشت پیرو امام باشید.

روزی که می خواست برود گفت: پدر جان! منتظر من نباشید شاید من برنگردم. هر موقع هم که به مرخصی می آمد. شب و روز توی پایگاه بسیج بود. به بسیجی بودن افتخار می کرد و با عشق بسیجی بود.



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده