به مناسبت سالروز «شهادت»، «شهید حمیدرضا شریفی» وصیت نامه شهید منتشر شد؛ +دستخط شهید
پدر و مادر عزیزم بعد از شهادتم از شما می خواهم که بر شهادتم نگریید چرا که به قول امام جنگ جنگ است و عزت و شرف در این جنگ است من امانتی بودم از خدا به دست شما هم تاکنون زمان پس دادن این امانت رسیده سعی کنید تا انجا که می توانید در جمع فامیل و دیگران گریه زاری نکنید در خفا اشکالی ندارد.

نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛


شهید حمیدرضا شریفی

شهید حمیدرضا شریفی/یکم خرداد 1343، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش رمضانعلی، در ژاندارمری کار می کرد و مادرش ایران نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم بهمن 1364، در اروند رود بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

وصیت نامه پر بار شهید حمیدرضا شریفی

هم اکنتون که احظات اخر عمر خویش را می گذرانم میل دارم که کربلا را زیارت کنم ان کربلایی که به راهش خونهای فراوان ریخته شده است بچه های بسیاری یتیم شده اند انشالله کربلایی که در راه ان شما پدر و مادرها جوانهای خود را از دست داده اید نمی دانم چطور است نمی دانم چه شوقی در وجودم افتاده که مرا جذب به خود می کند.

خلاصه اگر عمری باقی ماند که کربلا را زیارت می کنیم و اگر هم عمری باقی نماند با ریختن خون خود راه را برای شمکا پدر و مادرهای جوان داده باز می کنیم چرا که شکا جوان خود را در این راه داده اید خلاصه به امید زیارت ان لب تشنه کربلا به پیش می رویم و با چنگ و دندان می جنگیم.

پدر و مادر عزیزم بعد از شهادتم از شما می خواهم که بر شهادتم نگریید چرا که به قول امام جنگ جنگ است و عزت و شرف در این جنگ است من امانتی بودم از خدا به دست شما هم تاکنون زمان پس دادن این امانت رسیده سعی کنید تا انجا که می توانید در جمع فامیل و دیگران گریه زاری نکنید در خفا اشکالی ندارد.

هرگاه هم که خواستید گریه کنید به یاد امام حسین و علی اکبرش گریه کنید در درجه اول از خداوند متعال برای شما طلب صبر و شکیبایی می کنم چرا که گریه و ناراحتی شما یک بهانه ای ایست برای کوبیدن اسلام که به دست منافقان داده می شود امیدوارم که مرا از ناراحتیهایی که برای شما ایجاد کرده ام ببخشید

و تو ای برادر بزرگتر امیدوارم مرا ببخشید انطور که در شان شما بود رفتار نکردم و اگر ناراحتی از من به شما رسیده مرا عفو کنید.

می دانم که بعد از من تو دیگر در خانه تنها هستی اما خوب صبر کن و پدر و مادر را در صبر و شکیبایی تشویق کن از تو و خانواده کلا می خواهم تا انجایی که مرا فراموش نکنید چرا که ناراحتی من باعث کندی و عقب افتادن می شود.

و امیدوارم که در کارهایتان کوشا باشید و کار را برای خدا بکنید.

یک عمری زدم به سینه/ باور کنید که من حسینی هستم/ بیستم اسفند 1363

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده