نویسنده عبدالله دخانیان
در حفظ انقلاب بکوشید! راه شهدا را ادامه بدید! امام را تنها نگذارید! وصیت نامه نوشته ام ولی به مادرم بگویید صبر کند!

قسمتی از متن کتاب
با شلیک کلت منور اونها رو پیدا می کنه و تعداد زیادی رو نجات می ده. در آخرین لحظه وقتی می خواسته پیکر بی جان عبدالمحمد محمد خانی را به قایق منتقل کنه، چند تا تیر به بدنش می خوره. می افته تو دامن شهید قربان علی زمانی پور. قایق به عقب حرک می کنه و ناصر سرشو می ذاره تو گوش شهید زمان پور و نجوا می کنه.
تا این جا را بچه ها تعریف کرده اند ولی بقیه شو از شهید زمان پور شنیده ام که ناصر گفت:« در حفظ انقلاب بکوشید! راه شهدا را ادامه بدید! امام را تنها نگذارید! وصیت نامه نوشته ام ولی به مادرم بگویید صبر کند!».
از این جا به بعد دیگه گریه قربان را امام نمی داد و ما هرگز ار بقیه حرفهای که ناصر به قربان گفته بود سر در نیاوردیم.
بعد از یکسال قبران هم شهید شد و این راز ناگفته ماند.
همرزم شهید آقای عباس کاشیان
**************************************
مشخصات کتاب راز ناگفته
خاطراتی از شهید ناصر ترحمی
نویسنده عبدالله دخانیان
قطع رقعی
102 صفحه
قیمت 600 تومان
شمارگان 2000 جلد
ناشر زمزم هدایت قم- 1384
تهیه کننده بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و ستاد کنگره سرداران و سه هزار شهید استان سمنان.
**************************************
ترحمي، ناصر: هفدهم شهريور 1341، در شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش علي و مادرش طاهره نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. ازدواج كرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و يكم اسفند 1363، با سمت جانشين فرمانده گردان موسي‌بن‌جعفر در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت گلوله به شكم و سينه، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده يحياي زادگاهش قرار دارد. او را حسين نيز مي‌ناميدند. 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده