سردار شهید رضا ملکیان برمی
در هنگام برگشت رضا گفت : مي خواهم دو ركعت نماز بخوانم. با تعجب گفتم: ما در صد متري دشمن هستيم، اين كار شما شدني نيست. گفت: اگه چيزي هم براي من بمونه، همين دو ركعت نمازه، نبايد از دستش بدم.

زندگی نامه کامل و وصایای سردار شهید رضا ملکیان برمی


نوید شاهد سمنان

رضا ملكيان برمی، فرزند علي اكبر و صغري، در هيجدهم آبان ماه سال 1336 در شهرستان دامغان به دنيا آمد. 1

از همان كودكي در كارها به پدرش كمك مي نمود. تحصيلات خود را تا ديپلم طبيعي ادامه داد.

بعد از گرفتن ديپلم در كارهاي مختلفي مثل كارگري ساختمان، كانال كني و كار در مرغداري به كارگري مي پرداخت و به پدرش در تأمين مخارج خانواده كمك مي نمود.

در زمان انقلاب براي پخش اعلاميه حضرت امام به شهرهاي مختلف مثل ساري، گرگان و مشهد سفر مي كرد. 2

در يكي از اين سفرها، در شهر مشهد، توسط ساواكي ها دستگير شد، اما چون از او مدرك و اعلاميه اي پيدا نكردند، آزادش كردند. 3

در سوم دي ماه سال 1357 از طريق ژاندارمري دامغان به سربازي رفت. در سيزدهم آبان ماه سال 1359 عضو سپاه پاسداران شد.

هنوز جنگ شروع نشده بود كه به همراه دوستش، حسين مجد، براي پاكسازي مناطق غرب كشور از وجود ضد انقلابيون وارد كرمانشاه شد.

با شروع جنگ تحميلي عازم جبهه شد و در مناطق عملياتي پاوه، نوسود، جوانرود و اورامانات حضور پيدا كرد و در عمليات ها شركت داشت .

در جبهه به خاطر شجاعت و دليري به او لقب ببر دلير كردستان را داده بودند. 4

مادرش نقل مي كند :« يك بار كه از جبهه برگشته بود، با موتور تصادف كرد و دستش آسيب ديده بود و با اينكه تازه از جبهه آمده بود قصد رفتن به جبهه را داشت. گفتم: الان دستت ضربه خورده، بگذار خوب كه شد،

بعداً مي روي. 5«. گفت: مادر، دست ديگه ام كه سالمه، بايد بروم تا اواخر سال 1359 به عنوان مسئول آموزش فعاليت مي نمود، از 1359/12/15 مسئوليت فرماندهي گردان را به عهده گرفت و باز هم در آموزش رزمندگان كوشا بود. 6

در عين حالي كه فرمانده گردان تيپ ويژه شهدا بود، 7 اما در تمام كارها شركت مي نمود. گاهي تخريب چي و گاهي كار تداركات و هر كاري كه از دستش بر مي آمد، انجام مي داد. از همرزمان او مي توان، شهيد محمود كاوه، شهيد ناصر كاظمي و شهيد بروجردي اشاره كرد. 8

محمود دعايي، همرزمش، نقل مي كند:« براي عملياتي كه در دشت گيلان غرب قرار بود انجام شود، نياز به گشت و شناسايي بود . يكي از افرادي كه در گروه شناسايي بود رضا بود. فاصله ما با عراقي ها آنقدر كم بود كه با چشم غير مسلح قابل رؤيت بودند و به راحتي اطلاعات را به دست آورديم. در هنگام برگشت رضا گفت : مي خواهم دو ركعت نماز بخوانم. با تعجب گفتم: ما در صد متري دشمن هستيم، اين كار شما شدني نيست. گفت: اگه چيزي هم براي من بمونه، همين دو ركعت نمازه، نبايد از دستش بدم.

زماني كه در سياه كوه بوديم، وضعيت طوري بود كه سياه كوه دو روز دست ما مي افتاد و دوباره مي افتاد دست عراقي ها و چندين بار اين اتفاق افتاد. قصد كرديم براي استراحت به پايين كوه برويم، اما رضا با گروهش نيامد و گفت: تا وقتي سياه كوه تثبيت نشده ، من پايين نمي آيم . همين طور هم شد، وقتي سياه كوه كاملاً دست ما افتاد، آن وقت رضا با گروهش  ايين آمدند9«.

هر جا نياز به داوطلب جهت شناسايي بود، رضا داوطلب مي شد . در عمليات آزادسازي قله ي شمشير، شجاعت و رشادت خاصي از خود نشان داد.

رضا به همراه حسين مجد در عمليات گيلان غرب در تنگه حاجيان- كه عراقي ها عمليات ايذايي انجام مي دادند- مسئوليت از بين بردن حركات ايذايي دشمن را به عهده گرفته بودند كه در اين كار موفق شدند. 10

رضا و حسين مجد باعث روحيه بخشيدن به رزمندگان مي شدند . در اين مورد آقاي حقيقي پاك، همرزمش، نقل مي كند :« يك روز دلم گرفته و بسيار غمگين بودم. به سنگر رضا و حسين رفتم. هنگامي كه برمي گشتم يكي از رزمندگان- كه نگران حالم بود- پرسيد: مگر تا تا چند دقيقه پيش غمگين و مضطرب نبودي؟ در جواب گفتم: آدم هزار جور غم اگر داشته باشد، با ديدن اين دو نفر همه را فراموش مي كند. وقتي با حسين و رضا هم صحبت شوي، غم ها را فراموش مي كني11«.

در هفتم شهريور ماه سال 1361 در منطقه پيرانشهر بر اثر اصابت گلوله به قلب و سينه به شهادت رسيد. 12

شهيد در وصيت نامه اش نوشته است :« خدايا، از شهر و ديار خود دور شدم و از تعلقات دنيا دل كندم. آمدم تا جان ناقابلم ر ا در طبق اخلاص ارزاني راهت- كه همان رسيدن به كمال است- كنم.

اي جنايتكاران شرق و غرب، بدانيد كه ما از فدا شدن در راه اسلام و قرآن نمي هراسيم، زيرا اين شيوه هروان راه حسين (ع) است.

اي برادر و اي خواهر مسلمان كه در تشييع جنازه ام حضور داري، مبادا گريه كني و بگويي چرا اينقدر جوان كشته مي شود؟ براي اينكه پرچم اسلام به اهتزاز درآيد و ما مستضعفان سراسر جهان حاكميت داشته باشيم،

بايد خون بدهيم13«.

پيكر مطهر رضا ملكيان پس از تشييع، در گلزار شهداي دامغان به خاك سپرده شد. 14

بعد از شهادت رضا ملكيان يكي از جاده هاي مهم در منطقه پيرانشهر به سردشت به نام ايشان نام گذاري شده است.

پي نوشت ها

-1 پرونده كارگزيني شاهد- كپي شناسنامه

-2 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه

-3 پرونده فرهنگي شاهد- خاطرات

-4 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه

-5 پرونده فرهنگي شاهد- خاطرات

-6 پرونده كارگزيني شاهد- وضعيت خدمتي

-7 پرونده كارگزيني شاهد- گواهي رده خدمتي

-8 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه

-9 دعايي، محمود- خاطرات

-10 همان

-11 حقيقي پاك- خاطرات

-12 پرونده كارگزيني شاهد- گواهي شهادت

-13 پرونده فرهنگي شاهد- وصيت نامه

-14 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه

-15 ملكيان، محمود- خاطرات

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده