در سی و چهارمین سالروز شهادت شهید « محمد خلج» منتشر می شود:
براي استقبال امام كفن پوشان از كرج پياده تا فرودگاه مهرآباد رفت تا كسي را كه نديده و عشق به او بسته بود، ببيند اما ازدحام جمعيت اين افتخار را به او نداد و اين آرزوي ديدن حضرت امام بر دل ايشان ماند...
زندگی نامه


نوید شاهد البرز:

متني كه می خوانید داستان يك زندگي سرخ است، زندگي شهيدی كه حسين وار زيست و حسين وار بار اين سفر را بست. اين داستان خونين زندگي شهید «محمد خلج» است. محمدي كه پيرو  محمد (ص) نبی مکرم اسلام بود. آغاز اين زندگي از روز دوازدهم آبان 1341 ، شروع شد.

محمد در يك خانواده مذهبي و كشاورز چشم به اين جهان گشود. خانواده اي كه از همان اول با ظلم ظالمان روبه رو بودند و او از همان دوران طفوليت به دليل اينكه در يك خانواده مذهبي زندگي مي كرد به مسائل مذهبي اهميت زيادي مي داد. در ميان مسائل مذهبي چيزي كه توجه محمد را بیشتر به خود جلب كرده بود، عزاداري سرور شهيدان حسين بن علي (ع) در ماه محرم بود. اين روحيه او از همان كودكي نشان مي داد كه روزي به خيل شهيدان خواهد پيوست و اگر در كربلاي حسيني شركت نداشته اين توفيق را پيدا خواهدكرد كه در كربلاي خميني(ره) شركت كند.

اگر بخواهيم از تحصيلات «محمد» بگويم بايد از دوران دبستان او شروع كنيم كه در دبستان كميل واقع در «خلج آباد» درس مي خواند و او از همان اوايل تحصيل شاگردی سخت كوش و پر تلاش بود و همواره دبيران و معلمين، احساس رضايت زيادی هم از اخلاق و هم از درس محمد مي كرده اند. بعد از طي اين دوران با موفقيت وارد دوران راهنمايي شد كه اين دوران در مدرسه راهنمايي «دكتر مراديان» در كرج به خوبي دوره قبلي طي كرد. سپس به علت علاقه زيادي كه به كار صنعتي و هنري داشت در هنرستان «شهيد بهشتي» ثبت نام كرد و تا سال آخر تحصيل درآنجا بود كه عشق شهادت مهلت گرفتن آخرين مدرك تحصيلي را از او گرفت.

اگر بخواهيم از مهمترين خصوصيات اخلاقی ومنش محمد چیزی بيان كنيم، مثنوي ها باید نوشت چرا كه او داراي روح بزرگی بود. محمد داراي قوه گذشت فراوان بود به ياد دارم كه هميشه در برابر ديگران «گذشت» مي كرد. او براي والدين خود احترام به سزايي قائل بود و هيچگاه درطي عمر خود بي احترامي نسبت به آنها نكرد و هميشه گوش دهنده به نصايح آنان بود. خصوصيات ديگر قابل ذكر او «دورانديشي» محمد بود. هيچگاه كاري را بدون دانستن نتيجه و آينده آن عمل نمي كرد و شايد هم آينده نگري او باعث شد كه جزو شهداء قرار گيرد و با امام حسين (ع) همجوار گردد. محمد داراي قوه تشخيص بسيار خوبي بود که داشت و در موقع لزوم رفتن با افتخار را به ماندن با ننگ و ذلت ترجيح داد و چه خصوصيتي از اين بالاتر كه خداوند ايشان را جزو شهدا قرار داد .

محمد قبل از انقلاب به علت سن و سال کم فعاليت انقلابی مختص خود را داشت  و شايد او يكي از همان سربازاني بود كه امام خمینی(ره) فرمود: یاران من در گهواره اند؛ او نیز کم و بیش در هوای کودکی بود و   نمي توانست در آن دوران نقش چنداني داشته باشد اما در بحبوحه انقلاب و با شعله ور شدن آتش انقلاب، درون او هم عشق به انقلاب شعله ور شد و ديگر هيچ چيز نتوانست اين آتش را در درون او خاموش كند و سالها بعد که کمی بزرگتر شده بود بیشتر درگیری انقلاب و حفظ ارزش های آن شد.

«محمد» در اكثر راهپيمايي سال 56 و 57 شركت داشت و شبها همگام با امت حزب الله بر روي پشت بام فرياد الله اكبر سر مي داد. او در زدن اعلاميه و پخش و نوشتن شعار نقش فراواني داشت. بعد از پيروزي انقلاب و روزي كه امام قصد عزيمت به ايران را داشتند، براي استقبال امام كفن پوشان از كرج پياده تا فرودگاه مهرآباد رفت تا كسي را كه نديده و عشق به او بسته بود ببيند اما ازدحام جمعيت اين افتخار را به او نداد و اين آرزوي ديدن حضرت امام بر دل ايشان ماند. به طوري كه در وصيت نامه خود مي گويد سلام مرا به رهبرم برسانيد و بگوئيد كه تا آخرين قطره خونم در سنگر اسلام جنگيدم.

او هميشه متذكر مي شد كه بزرگترين آرزويش ديدن جمال پر از نور حضرت امام از نزديك است. محمد در اين پیروزی نقش فراواني داشت و حالا سعي مي كرد كه اين پيروزي را استحكام بخشد و محكم كند و هرگز كسي جرأت اينكه در برابر او بر ضد انقلاب تبليغ كند نداشت و هيچ آشنايي نمي توانست خداي نكرده در برابر او توهين كوچك به انقلاب و رهبر كند چرا كه بلافاصله با مخالفت او روبرو مي شد.

 عشقي كه محمد به امام داشت باعث شد كه حق را تشخيص دهد و از باطل دوري كند و در مساله بنی صدر آگاهانه مسیر را تشخیص بدهد. تمامي اين فعاليتها نتوانست روح بزرگ محمد را سيراب كند و به هيچكدام از آنها راضي نشد و تصميم خود را براي رفتن به جبهه قطعي كرد و چندين بار براي رفتن به جبهه از طريق هنرستان ثبت نام كرد اما از آنجايي كه او مشغول تحصيل سال آخر بود و خانواده ترجیح می دادند که با توجه به اینکه كشور ما از لحاظ متخصص و متعهد كمبود دارد محمد به تحصیل بپردازد همواره مانع رفتن او مي شدند اما او عقيده داشت كه تحصيل كردن در این شرایط، كار او نيست.

زندگی نامه

او به عشق دفاع از میهن و به خاطر رفتن به جبهه حق علیه باطل سنگر مدرسه را رها كرد و حاضر به شركت در امتحانات نشد و عقيده داشت من ديپلم نمي خواهم، دلم مي خواهد در دانشگاه جبهه تحصيل كنم و راهی مکتب عشق شد و گویی که به مقصود نیز رسیده بود زیرا بعدها در نامه هايش از جبهه مي نوشت كه نمي داني حضور در اين دانشگاه چه لذت بخش است! سرانجام محمد موفق شد كه در سال 61 در پادگان امام حسين (ع) ثبت نام كند و طي يك ماه تعليمات در آخر اسفند 61 ، به جبهه اعزام شد.

روزی كه به جبهه مي رفت، شادي تمام وجود او را لبريز كرده بود. به طوري كه احساس مي كرد به حجله دامادي مي رود او ابتدا سه ماه تعهد داده بود اما سه ماهي كه نه ماه در جبهه بود و بعدها در جيب او سه برگ تصفيه حساب وجود داشت تا اينكه در پانزدهم بهمن ماه سال 62 ، به طرف معشوق خود به پرواز درآمد و نام نیکش در جرگه شهيدان قرار گرفت.تربت پاک شهید در گلزار شهدای قزوین مظهری از ایثار و جانفشانی در راه انقلاب می باشد.



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده