در سالروز ولادت شهید منتشر می شود:
پس از پايان دوره راهنمايي با اوج گيري انقلاب مردمي او كه پي به بسياري از جنايتها و ظلمهاي رژيم منحوس پهلوي برده بود در صفوف راهپيمايان و انقلابيون قرار گرفت...در عمليات بيت المقدس شركت نمود و در منطقه خرمشهر در تاريخ دوم خردادماه 1361، به درجه رفيع شهادت نائل گرديد...
فرازی از زندگی و وصیت شهید

نویدشاهد البرز:

شهيد «غلامعلي صادقي يزدي» دریازدهمین روز از بهمن ماه سال 1342، در خانواده‌اي  با ايمان و مذهبي و در منطقه چهارصددستگاه كرج ديده به جهان گشود.

از ابتدای تولد زندگی روی خوشی به او نشان نداد اما مهرو محبت مادری مرهم همه دردهایش و شرایط سخت آن زمان شد. وی در سن هفت سالگي وارد دبستان شد و با هر مشكلي كه بود دوره ابتدايي را پشت سر نهاد و در همين حين پدرش فوت شد و او در كنار سختي‌ها و فقري كه گريبانگير خانواده‌اش بود دردي بر دردهايش افزون گشت و از آن پس غم بي پدري را نيز همواره با ديگر غمهايش يدك كشيد و مادرش با رنج و سختي‌هاي فراوان سرپرستي او و خواهر كوچكش را عهده‌دار شد و شهيد غلامعلي در کودکی مرد بزرگی شد و با دستان کوچکش برای معیشت خانواده تلاش کرد. دوره راهنمايي تحصيلي خود را در گرمدره كرج توأم با كار كردن سپری نمود.

پس از پايان دوره راهنمايي با اوج گيري انقلاب مردمي او كه پي به بسياري از جنايتها و ظلمهاي رژيم منحوس پهلوي برده بود در صفوف راهپيمايان و انقلابيون قرار گرفت و همچون سيلي خروشان به راه افتاد كه قلب پاكش و خونش را فداي اين انقلاب نمايد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي او نيز به سنگر كار بازگشت و با تشكيل ارتش 20 ميليوني به بسيج نيز ملحق شد و به فعاليتهاي خويش ادامه داد و با شروع جنگ تحميلي او نيز به مانند ديگر ملت غيور براي دفاع از دين و آب و خاك كشورش به پا خاست و در تاريخ سوم فروردین 1361، پس از ديدن آموزشهاي لازم عازم جبهه‌هاي جنگ حق عليه باطل گرديد و در عمليات بيت المقدس شركت نمود و در منطقه خرمشهر در تاريخ دوم خردادماه 1361، به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و تربتش سجدگاه عاشقان و عابدان شد.

فرازی از زندگی و وصیت شهید

وصیت نامه شهید « غلامعلی صادقی یزدی»:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

به نام پروردگار شهدا و راستگویان و با درود به روان پاک شهدا گلگون کفن از کربلای حسین تا کربلای جنوب و غرب ایران که با خون سرخ خود راه بزرگ رهبر آزادگان حسین را ادامه دادند و همچون حسین و حسن به لقا اله پیوستند.

اینجانب غلامعلی صادقی فرزند عباس شماره شناسنامه 1168 متولد 42 صادره از کرج در روزدهم اردیبهشت ماه 1361، در پادگان صحرایی در «دار خوین» در کمال صحت و سلامت این وصیت نامه را می نویسم.

خانواده عزیز باز ماندگان گرامی ، به یاد خدا باشید و هرگز غم و اندوه به خود راه ندهید چون مرگ برای همگان است همانطور که خداوند در قرآن می فرماید.

هرکجا باشید مرگ شما را فرا می گیرد حتی اگر در کاخهای محکم باشد حال چه بهتر که این مرگ شهادت در راه خدا باشد.

پروردگار من را چون امانتی به شما داده بود و شما مادر گرامی وظیفه داشتید که این امانت الهی را به خوبی و در نهایت دقت نگهداری کنید که وظیفه تان را به خوبی انجام دادید و حال دیگر وقت آن رسیده که این امانت الهی را به صاحب اصلیش برگردانی و امیدوارم که اکنون که امانت نزد صاحبش رفته است ، هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید.

مادر عزیز هرگز خود را ناراحت نشان ندهید و افتخار کنید که فرزندتان در راه خدا و اسلام و قرآن دادید .

خواهران خوبم و برادران گرامیم از شما تقاضا دارم که اصلا ناراحت نشوید و فکر کنید که برادر کوچکتان داماد شده است و اکنون در مجلس عروسی من نشسته اید و اگر که سعادت مرا می خواهید خوشحال باشید.

دوستان و همسنگران عزیزم اکنون که وصیت نامه مرا برایتان می خوانند دیگر در میان شما نیستم و از شما می خواهم که مرا حلال کنید.

مادر عزیزم برای من بسیار زحمت کشیدید ولی من نتوانستم که جبران کنم ولی خداوند برای این همه زحمت توفیق خواهد داد.

و مقداری بدهکاری ناچیز دارم که حتما آنرا بپردازید زیرا نمی خواهم که دینی یه گردنم بماند در ضمن اگر جنازه ام به دستتان نرسید اصلا ناراحت نشوید هرگاه که خواستید سر قبرم بیایید به بهشت زهرا بروید و از این همه شهدا را دیدار کنید تا آرامش خاطر پیدا کنید و اگر پیکرم به دستتان افتاد هرجا که برایتان امکان دارد به خاک بسپارید و از برادر عزیز گرامی علی می خواهم که برایم مجلس ختم در گرمدره برقرار کند.

والسلام علیک

غلامعلی صادقی

دهم اردیبهشت 1361

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده