در سالروز شهادت شهید« رحیم محمد نژاد» منتشر می شود:
رسول خدا مى فرمايد : كه بالاى هر نيكى وعمل صالحى نيكى وعمل صالحى است تا اينكه اين عمل صالح مى رسد به شهادت؛ ديگر از اين عمل بالاتر عمل ديگرى نداريم...
نویدشاهدالبرز:

شهیدجاویدالاثر «رحیم محمد نژاد» فرزند حسین در اولین روز از مردادماه 1342، در تهران دیده به دنیا گشود. وی پس از سپری کردن دوران کودکی، در سن هفت سالگی جهت کسب علم و دانش به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا دیپلم در تهران گذراند و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ریاضی فیزیک گردید. سپس به همراه خانواده به کرج نقل مکان نمودند .

ایشان از بدو تشکیل بسیج با این ارگان همکاری داشت و مدت دو سال در سپاه فعالیت می کرد که برای اولین بار از طریق این نهاد مقدس به جبهه اعزام شد و مجروح شد. سپس از طریق سپاه به جبهه اعزام شد و در تاریخ هشتم بهمن ماه 1362، در منطقه «پنجوین» جاویدالاثر گردید و پیکر مطهرش در سال 1370، به میهن اسلامی رجعت پیدا کرد و تربتش در گلزار شهدای بی بی سکینه نمادی از عشق به وطن و اسلام می باشد.

حدیثی بسیار زیبا از رسول الله همراه پاسخی مدبرانه در وصیت نامه شهید

از شهید« رحیم محمد نژاد» دو وصیت نامه در دست ماست که ظاهرا با قلمی واحد نگاشته شده است ما وصیت نامه ای را که به تاریخ شهادت نزدیک تر می باشد در ادامه مطلب می آوریم.

بسم الله الرحمن الرحيم

بار پروردگارا به ما صبر و استوارى ببخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شكست كافران يارى فرما.

خدايا ياريم فرما تا در اين لحظه هاى آخر آنچه دردلم هست بگويم .

سلام بر تمامى خانواده ام پدر ومادر وخواهران و برادرم . پس از عرض سلام من چند كلمه اى وصيت داشتم كه مى خواستم انجام دهيد .

از پدر و مادرم تقاضا دارم كه خود را براى از دست دادن من ناراحت نكنند. تا اينكه خداوند اگر اجرى براى ما آنها را نيز شريك بگرداند. انشاء الله .

و همينطور از خواهرانم خواهش مى كنم كه تحت احساسات دنيوى خود قرار نگيرند و دادو فرياد راه نيندازند. اين را بدانيد كه من شما را دوست دارم ولى هيچ علاقه اى نبايد مانع از اين بشود كه من و شما از راه حق دست برداريم.

و آخرين تقاضايم اين است كه افرادى كه بخواهند در تشييع جنازه ام اعمال نادرست و حرفهاى نا حق بزنند شركت نكنند.

براى آخرين مرتبه مى گويم براى مردن من ناراحت نشويد . به‌ياد بياوريد صحنه كربلا را كه زينب و يا امام حسين(ع) با آن همه كه برادر و فاميل و دوست و پسر و ديگران را از دست دادند همچون كوه استوار بود. چرا ؟ زيرا همه را در راه خدا داده اند

خدايا! تو خود مى دانى كه من شك دارم از مسلمان بودن خود چراكه اعمال بدم را وقتى كه مى بينم و يا عبادت خود را در مقابل عبادت مومنين مقايسه مى كنم، مى بينم كه هنوز خيلى مانده تا من يك مسلمان واقعى بشوم. مولا على (ع) را مى بينم كه با آن همه پاكى و خلوص نيت باز هم شبها به‌درگاه خداوند گريه و زارى مى كند. پس واى به حال من گنه كار كه سراسر عمرم را در گناه وسياهى به‌سر برده ام هيچ كارى براى دينم نكرده ام.

ولى خدايا! تو ارحم الراحمينى مرا و امثال مرا ببخش وبيامرز و تا وقتى كه خالص نشده ام مرا از اين دنيا مبر و تا وقتى كه مرا نبخشيده اى مرا از دنيا مبر . اى كه به ما جان دادى تقاضا مى كنم خالصم گردان و از گناهانم درگذر.

ضمنا اين را بگويم كه من در لباس مقدس سپاه پاسداران هستم و در اين لباس خواهم مرد ...

من سعادت ديدن چهره نورانى ودرخشان امام را نداشتم ولى هميشه به روزى فكر مى كنم كه ايشان را از نزديك ببينم و زيارتش كنم . ولى اگر نتوانستم در اين دنيا ايشان را زيارت كنم سلام مرا از دور به ايشان برسانيد و تا زنده ايد تابع امرش بمانيد.

چند كلمه اى با افرادى كه فكر مى كنند اين آمدن من به جبهه اشتباه بوده و هست دارم.

رسول خدا مى فرمايد : كه بالاى هر نيكى وعمل صالحى نيكى وعمل صالحى است تا اينكه اين عمل صالح مى رسد به شهادت؛ ديگر از اين عمل بالاتر عمل ديگرى نداريم.

من سخنانم را با روايتى از حضرت رسول (ع) شروع كردم . گرچه اين روايت كاملا روشن كننده پاسخ آن افراد است ولى من مى خواهم كمى مفصل‌تر بيان كنم.

اكثر افرادى كه به من اين حرف را مى زدند خود خوب مى دانند كه وضعيت مادى و مسكن و در آمد ما چگونه است و همه هم گول ظاهر مرا خورده اند . آنها فكر مى كنند كه اگر من نزد پدر و مادرم بمانم و كار كنم بهتر است تا اينكه به خدمت در راه خدا (جبهه ) بروم . همانطور كه گفتم آنها ظاهر امر را در نظر مى گيرند ونگاه به حقيقت نمى كنند.

آيا اگر در واقعه كربلا وقتى كه‌همه مردان بنى هاشم و صحابه امام و فاميلش به شهادت رسيدند وهيچ مردى به غير از حضرت زين العابدين و امام نبود كه آنهم امام چهارم در بستر بيمارى بود، امام حسين نبايد به ميدان مى رفت و به خاطر آن همه زن و بچه از كار خدا دست مى كشيد . البته نمى گويم نگهدارى و حمايت از آنها مورد رضاى خدا نيست ؟نه ، بلكه مى گويم به ميدان رفتن حسين (ع) مهمتر از آن بود براى اينكه اسلام را داشت و آن‌همه زحمت پيامبررا حفظ نمود.

حال وضعيت من هم به اينصورت است. البته نه اينكه فكر كنيد من خودم را با آقايى مثل امام حسين (ع) مقايسه مى كنم. خير من خيلى ذليل تر از اين حرفها هستم و خيلى كوچكتر از اين هستم كه خود را مقايسه با آن بزرگواركنم . و ليكن ما ميدانيم كه ائمه و پيامبران الگو براى انسانها هستند وما همه بايد از ائمه واز مكتب اسلام سرمشق بگيريم . پس مى بينيد كه من در اين ميان هيچ كاره ام.

از لحاظ روزى هم خداوند روزى رسان است و هر جورى شده روزى خانواده ام را خواهد رساند. من فقط يك بنده حقير وگنه كارخدايم . براى اتمام سخنانم من شما را به اين آيه متوجه مى سازم.

(( هرگز مومنانى كه بى هيچ عذرى مانند نا بينايى مرض فقر و غيره از كار جهاد باز نشينند تا آنكه به‌مال و جان كوشش كنند يكسان نخواهند بود خدا مجاهدان فداكار به‌مال و جان را بر باز نشستگان بلندى و برترى بخشيده و همه اهل ايمان را وعده نيكوتر فرموده و مجاهدان را بر باز نشستگان اجر و ثوابى بزرگ برترى داده است.)) والسلام محمد نژاد

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری  


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده