من یک معلم هستم نوشت:مرغ عاشق با قفس ایمن چه کار؛ هر چه قفس ویران تر، مرغ عاشق آزادتر. بازگو ای شهید که آزادی تو در بدن پاره پاره نهفته است. بال باز کن و به گلستان کبریایی خداوند عروج کن که جای تو بر زمین ماندن نیست.
پوستر/ شهدای نهضت سواد آموزی استان کرمانشاه

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ من یک معلم هستم نوشت:مرغ عاشق با قفس ایمن چه کار؛ هر چه قفس ویران تر، مرغ عاشق آزادتر. بازگو ای شهید که آزادی تو در بدن پاره پاره نهفته است. بال باز کن و به گلستان کبریایی خداوند عروج کن که جای تو بر زمین ماندن نیست.
*زندگینامه شهید داریوش حسین پور
شهید داریوش حسین پور، فرزند رشید در بیستم اسفند 1337 درشهرستان گیلان غرب در خانواده ای مذهبی و متدین به دنیا آمد. متولد شدن این نوزاد، چون نزدیک بهار و شکوفه کردن گل های درختان بود، برای خانواده یک خاطره به یاد ماندنی بود. ایام کودکی را در زادگاهش گذراند و کودکی پر جنب و جوش و فعال بود. دوران تحصیل را در مدرسه با نظم و انضباط خاصی گذراند. زودتر از سایر دانش آموزان، در محل تحصیل حاضر می شد و فردی موفق و کوشا در تحصیل علم و دانش بود.
شهید حسین پور با توجه به تربیت خانوادگی و علاقه و ارادت به خاندان عصمت و طهارت، در انجام وظایف دینی پیش قدم بود و در بین دوستانش دارای محبوبیت خوبی بود. معمولا مورد مشاوره قرار می گرفت و صبورانه در کاری که از دستش برای دوستانش بر می آمد، دریغ نمی کرد.
اوقات فراغت خود را با مطالعه و ورزش پر می کرد. بعد از طی دوران تحصیل با توجه به اینکه فرزند بزرگ خانواده بود، زود متاهل شد و یک دختر از ایشان به یادگار ماند. او بعد از ازدواج به فکر اشتغال و کار بود که وارد نهضت سوادآموزی شد و پی از تحصیل چند دوره کلاس به عنوان کادر اداری و آموزشی همکاری را با نهضت سوادآموزی ادامه داد و خدمات صادقانه ای در طول خدمتش در نهضت سوادآموزی داشت.
در انجام کار و مسئولیتش فردی مسئولیت پذیر، با صفا و کوشا بود و در انجام واجبات و ترک محرمات مقید و نماز را در اول وقت به جا می آورد.
همچنین اعتقاد خاصی به مسائل مذهبی، به خصوص عزاداری حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) داشت و در کارهای هنری و آموزش قرائت قرآن کریم نیز پیش قدم بود. در فعالیت های اجتماعی و همکاری مستمر با بسیج و سپاه، عضوی موثر و فعال بود و در محل کار به دیگر همکاران حق شناسی، وقت شناسی، نظم، نظافت و ایمان را توصیه می کرد. در جمع آوری و ارسال کمک های مردمی به جبهه نقش مهمی داشت.
شهید بزرگوار، در چندین عملیات به عنوان نیروی بسیج و داوطلب شرکت داشت. از جمله عملیات مطلع الفجر، چتالهوند، کله قندی، تنگه حاجیان و بلندی های بازی دراز. قبل از شهادت در چهار مرحله به محورهای عملیاتی اعزام و در رزم با دشمنان شرکت کرد.
در کلیه عملیات و محورها شهید در بخش عملیات و اطلاعات بود و به لحاظ چالاکی جسمی به مسایل رزمی نیز علاقمند بود. خلاقیت خاصی در انجام کارها داشت وهمرزمان شکارهای دستی و خلاقانه او را در اطراف سنگر و مسیرهای تردد شهید می دیدند. اغلب از تخته های جعبه مهمات، تابلوهایی درست می کرد و عبارات انگیزشی و روحیه بخش بر روی آنها می نوشت، مثل رزمنده خسته نباشی، رزمنده لبخند بزن، برای سلامتی امام دعا کنید و ...
بعد از اتمام ماموریت در مناطق عملیاتی به محل کار در شهرستان گیلان غرب برگشت و در روز 18 اسفند 1363 در بمباران هوایی شهر، در محل کار بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نایل آمد.
پیکر پاک شهید به همراه سایر شهدای بمباران در مراسم خاکسپاری باشکوهی که امت حزب الله در آن شرکتی فعال داشتند تشییع و در کنار دیگر شهدای شهرستان، به خاک سپرده شد.
*زندگینامه شهیده روح انگیز تیر انداز
من یک معلم هستم نوشت:مرغ عاشق با قفس ایمن چه کار؛ هر چه قفس ویران تر، مرغ عاشق آزادتر. بازگو ای شهید که آزادی تو در بدن پاره پاره نهفته است. بال باز کن و به گلستان کبریایی خداوند عروج کن که جای تو بر زمین ماندن نیست.
روح انگیز تیرانداز، در خانواده ای متوسط و مذهبی در یکی از محله های قدیمی شهر کرمانشاه واقع در خیابان رشید یاسمی کوچه تیرانداز در منزل پدری به دنیا آمد. او یک خواهر و چهار برادر داشت که خواهرشان در نوجوانی به دلیل بیماری از دنیا رفت. تنها فرزند مونث خانواده شد. او با مادر خود بسیار مانوس و او را محرم اسرار خود می دانست. او بسیار مهربان و دلسوز بود. از کمک و یاری به دیگران کوتاهی نمی کرد. با اعضای فامیل و بستگان نیز رفتاری از روی ادب و محبت داشت.
دوران کودکی را در مدرسه هدف، واقع در شهر کرمانشاه تحصیل کرد. در مدرسه با دوستانش و اولیای مدرسه برخورد خیلی خوبی داشت. علاقه مند به درس و تحصیل بود. همچنین تمام تکالیف دینی و مذهبی را در همان اوان کودکی و نوجوانی انجام می داد. علاوه بر آن به یاد گرفتن انواع مهارت ها و هنرهایی مانند: خیاطی، بافندگی، گلدوزی و ... مشغول بود، به طوری که بعد از آموزش و یادگیری، سبب تعجب همگان شد.
همچنین در دوران جوانی که مصادف با انقلاب اسلامی بود، در دبیرستان به فعالیت های سیاسی پرداخت و در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در اجتماعات مذهبی، مانند نماز جمعه و دعای کمیل در مساجد همواره حضوری فعال داشت. بعد از گرفتن دیپلم جهت آموزش به افراد بی سواد، آموزشیار نهضت سوادآموزی شد و در روستاهای مختلف مشغول خدمت شد. از این کار خود بسیار راضی و خوشحال بود.
شهیده تیر انداز، معتقد بود که اگر همگی شهروندان سواد داشته باشند، جهل و نادانی و خرافه پرستی کمتر شده و مردم زندگی آگاهانه تری خواهند داشت. چند سالی در روستاها به ارایه خدمت و تدریس پرداخت. او علاوه بر آموزش سواد، روستاییان را به آموزش فعالیت های مذهبی، مثل نماز خواندن، ذکر دعاها و فرایض دیگر دینی و رعایت حجاب ورفتار و صفات خوب انسانی تشویق می کرد.
در دوران جنگ تحمیلی، به آموزش نظامی و رزمی روی آورد و در فعالیت های پشت جبهه مشارکت داشت و به جمع آوری کمک های  نقدی و جسمی مردم می پرداخت.میزان مسئولیت پذیری و دلسوزی شان در این زمینه بسیار بالا بود.
او همیشه از رزمندگان جبهه به عنوان افرادی که سعادت جنگیدن را خداوند نصیب شان کرده است، یاد می کرد و آرزو داشت مانند آنان در جبهه ها باشد و در راه میهن اسلامی مبارزه کند و در نهایت به شهادت نایل شود. این باعث تعجب همگان می شد که چگونه در جبهه نباشند و شهید شوند. ایشان پاسخ می داد که اگر خدا بخواهد ومن لایق باشم، حتما در منزل هم شهادت نصیب من می شود که این چنین هم شد.
شهیده در صبح روز 27 اسفند1366بر اثر بمباران هوایی در منزل مسکونی، واقع در جنب آتش نشانی، خیابان سید جمال الدین کرمانشاه به همراه خانواده برادرشان که در جبهه بودند، به درجه رفیع شهادت رسید. بر اثر بمباران اعضای خانواده روح انگیز تیر انداز، فرنگیس رستمی (ایشان هم فرهنگی بودند)، آرش، طیبه و امین تیر انداز شهید ونیز نور علی تیرانداز، توران رسایی (پدر و مادر شهیده) و کبری رستمی مجروح شدند.
«یادشان گرامی و روانشان شاد باد.»
انتهاي پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده