به مناسبت سالروز شهادت
اولین گریه ی شهید با صدای موذن در هم می آمیزد . بدین تقدیر کودک متولد می شود . که پدر نام مبارک و الهی " مجتبی " را بر او می نهد . گذران زمان مجتبی را همچون سایر کودکان در دامان خویش پرورش داد تا آنکه سید مجتبی پای به دبستان گذاشت ...

 

نوید شاهد گلستان:

شراب شوق وصول راجز به داغ جگران نمی دهند وعطش عشق شهادت را جز به آنانی که پای دربیابان خشک بلاگذاشته اند نمی دهند ولاجرم دراین بین صفا ومروه فقط شهید است که چشمه سار زمزم شهادت را به وی می نوشانند


روایتی از زندگی «شهید میر مجتبی اکبری»


شهید سید مجتبی اکبری در خانواده ای مذهبی و مومن در روستای عروسک از توابع مینودشت ، غنچه ی وجودش شکفت . تا سن هفت سالگی در دامن پر مهر و محبت مادرش پرورش یافت . در همان دوران آموخت که چگونه سیدالشهدا جد بزرگوارش را الگو و نمونه ای برای خود قرار دهد . آن گاه جهت تعلیم و تربیت بیشتر وارد دبستان گردید و از شاگردان ممتاز دبستان شناخته شد . به دلیل مشکلات اقتصادی فقط تا پایه پنجم ابتدایی توانست درس بخواند .

شهید سید مجتبی دارای قلب پاک و رئوف بود . کبوتر وجودش- به فرمان امام خمینی به سوی جبهه های نبرد ، در کربلای خونین ایران به پرواز در امد . او با آن  سن کم ، روحی بلند و ملکوتی داشت ، برایش دنیا و تمام تعلقاتش بی ارزش بود و تنها به جبهه می اندیشید . در این برهه از زمان در یافته بود که توطئه ی جدید دشمن به انحراف کشانیدن انقلاب و در نهایت نابودی آن است ، لذا مصمم شد تا همه ی ایمان و باور های قلبی خود را به کار گرفته و با آن سن کم ، عرصه را بر خصم دون تنگ نماید و استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را فریاد کشد . طبعا در انسانی که اینگونه درون خویش را از منبع لایزال معرفت الهی و عشق به حق و اطاعت از اوامر مقام ولایت مملو و سیراب می سازد به طور قطع ، لطف حق شامل حال او خواهد شد و پس از مقام توصیف ناپذیر شهادت به وصال آن حضرت جانان و لقاء معبود خواهد رسید که انا الله و انا الیه راجعون ...

برای سید بزرگوار ما همین بس که با خورشید انقلاب طلوع نمود و در پرتو نور الهی آن مجاهد در معراج عشق  با خون خویش وضو ساخت تا به درگاه قرب الهی  نایل آمده و به ابدیت پیوست .

روایتی از زندگی «شهید میر مجتبی اکبری»

براستی سید مجتبی در آن حال چه اندیشه ای داشت ؟سلسله ی اندیشه های انسان دوستانه ی او نشات گرفته از اسلام و قرآن بود که وی را تطهیر نمود . شهید نیز همچون سایر تشنه کامان زلال ولایت و امامت خود را سیراب کرد . با قرائت دعای کمیل و عشق و علاقه فراوان به قرآن و زمزمه کردن دعا ها و نیاز ها و بیان شرح هجران حضرت علی (ع) در اذکار ، روح خود را صیقل می داد . اولین گریه ی شهید با صدای موذن در هم می آمیزد . بدین تقدیر کودک متولد می شود . که پدر نام مبارک و الهی " مجتبی " را بر او می نهد . گذران زمان مجتبی را همچون سایر کودکان در دامان خویش پرورش داد تا آنکه سید مجتبی پای به دبستان گذاشت .

سید مجتبی همپای دیگر کودکان این مرز و بوم رشد نموده و بزرگ شد . اعتقادات مذهبی اش روز به روز پایه و اساس محکمتری می یافت  و در عمق روح و جانش ریشه می دوانید . ایشان از رفتار و اخلاق کریمانه و خوبی برخوردار بود . مهر و محبت او نسبت به خانواده و همسایگان زبانزد همگان بود . از آن جایی که می دید وضعیت خانواده در حد مطلوب نیست ، از همان کودکی کمک خدمت کردن به خانواده را برخود لازم می دید .

سید مجتبی در اوج حرکت مردم ایثارگر به سوی جبهه های جنگ ، توسط بسیج شهرستان مینودشت در مهر ماه 1360عازم منطقه ی گیلان غرب شد و پس از آموزش ها و مامورت های مختلف در تاریخ 29/9/1360 توسط دشمنان بعثی در منطقه ی گیلان غرب به عروج ملکوتی رسید .

منبع : پرونده فرهنگی شهدا/ اداره تبلیغات و فرهنگی اداره کل بنیاد شهید و امورایثارگران استان گلستان

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده