به پيش برويد تا دشمن را بزانو در آوريد

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا کانهم بنيان مرصوص

با سلام به پيشگاه مقدس ولي عصر (عج) و نائب بر حق ايشان حضرت آيت الله العظمي الامام خميني مدظله العالي و با سلام بر شهيدان و رزمندگان غيور ايران زمين.

پيش رويد که محرومان جهان در انتظارند. پيش رويد که کربلاي حسين و قدس عزيز در انتظار است. پيش رويد که دشمن را بزانو در آوريد. پيش رويد که پرچم سرخ و خونبار اسلام را در کاخ هاي سياه و سرخ به اهتزاز در آوريد و درخت خونبار انقلاب اسلامي ايران را آبياري نماييد و اميدي بس و بسيار شيريني به اميدواران جهان بدهيد.

بار خدايا تو خود آگاهي که جزء اصلاح نفس خويش تا آخرين حد توان منظوري ندارم و موفقيتم تنها در پناه تو و دست توست. تنها به ذات اقدس الهي توکل ميکنم چون عاقبت همه نزد اوست و اوست که از نهان و آشکار ما با خبر است. بار خدايا کاش به من هزار جان ميدادي تا در راه تو نثار ميکردم

من آرزويم در اين دنيا فقط اولاً پيروزي کامل اسلام ثانياً اين بود که از عمر ما کاسته شده و عمر رهبر گرانقدر و رهبر مهربان، زيادتر ميشد.

و اي عزيزانم شايد اين آخرين سخني باشد که با شما در اين دنيا مي گويم زيرا راهي که من انتخاب کرده ام همان راه شهيدان کربلاي حسيني (ع) در روز عاشورا است لذا بوي شهادت از هم اکنون به مشامم ميرسد زيرا از خداوند تبارک و تعالي خواسته ام که هر موقع صلاح بداند مرا به مرگ طبيعي نميراند و مرگ مرا شهادت در راه خدا قرار دهد .

و اما اي فرزندانم شما بايد پيرو شهدا باشيد و دست از امام عزيز بر نداريد که امام نماينده اسلامي اسلام مي باشد و اي مادر و خواهرم شما صبور باشيد همچنان که زينب بود و پيامم را زينب گونه به گوش ديگران برسانيد و اي همسرم ميدانم که براي تو همسر خوبي نبودم ولي به هر حال حلالم کن فرزندانم را طوري تربيت کن که ادامه دهنده راهم باشند.

و اما اي بسيجيان جان بر کف اي دوستان و آشنايان در اين لحظه هاي آخرم از شما حلاليت مي خواهم مرا حلال کنيد زيرا من 5 - 6 سال بود که مدام در بسيج بوده ام اگر کسي از بنده حقير بدي ديده حلالم بکند و اي پسر عموهايم اي بهراميان عزيز شما نيز حلالم کنيد خداوند به شما توفيق بدهد که در راه اسلام همچنان ثابت قدم بوده ايد و در آخر از مادرم ميخواهم که شيرش را بمن حلال نمايد و هر موقع که خواست برايم گريه کند بياد کربلاي حسين بيافتد و مظلوميت حسين(ع) را در نظر مجسم نمايد و جسم بخاک افتاد علي اکبر حسين و دستان از بدن جدا شده علمدار حسين (ع) و غريبي زينب (س) و اسيري خانواده حسين را در نظر بياورد.

مجدداً از تمامي کساني که در تشييع جنازه بنده شرکت نموده اند حلاليت ميطلبم.

والسلام

مطلبعلي بهرامي

سوي ديار عاشقان (2)

رو بخدا ميرويد (2)

بهر ولاي عشق او (2)

به کربلا ميرويم (2)

ديدار روز قيامت

26 دیماه 65

-------------

شهید مطلبعلی بهرامی قیصر ششم مرداد ماه سال 1331 در روستاي بهادربیگ شهرستان بهار از توابع استان همدان و در خانواده ای ساده زیست و کشاورز چشم به جهان گشــود. پدرش آقا نجفعلي کشاورز بود و با کار بر روی زمین کشاورزی و باغداری مخارج زندگی را تامین می کرد.

در حد خواندن و نوشتن سواد داشت. شغل کشاورزی را برای خود انتخاب کرد و از این راه روزی حلال برای خود و خانواده اش مهیا می کرد. سال 1350 ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد که از وی به یادگار مانده است. با آغاز جنگ تحمیلی از سوی بسیج مستضعفین روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر دشمن تا دندان مسلح بایستد.

سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا در یکم بهمن ماه سال 1365 در بمباران هوایي پاسگاه زید عراق به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.

مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.