يکشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۴
شهید مجید محمودی در بیست و چهارم دی ماه 1369 بر اثر سانحه سیل در منطقه عین خوش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

نوید شاهد: شهید مجید محمودی فرزند یدالله، در تاريخ 1349/06/30 در روستای فدشکویه از بخش شیب کوه از توابع شهرستان فسا، در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. او در سن 2 سالگی به بیماری سرخک دچار شد طوری که همه از زنده ماندن او ناامید شده بودند و به خواست خداوند او پس از چند روز شفا یافت. همچنین در سن 2 سالگی در حوض آب افتاد ولی زود او را نجات دادند انگار خدا می خواست که مجید بماند و جوانی رشید شود و در راه خودش جان فدا کند.

مجید در سن 7 سالگی روانه مدرسه شد، در دوران تحصیل با کار کردن چه در زمستان و چه در تابستان خرج تحصیلات خود را تأمین مي نمود. او تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد و بلافاصله بعد از گرفتن دیپلم به خدمت سربازی رفت.

از کودکی عاشق ائمه اطهار مخصوصاً آقا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) بود و تنها کسی که در خانواده از کودکی بود كه در ماه محرم به یاد امام حسین (علیه السلام) در عزاداري ها شرکت می کرد و در خانه تمام نوحه ها را با خود زمزمه می نمود و سینه می زد. او در تشییع جنازه تمام شهدا شرکت می کرد و سعی داشت تا صورت ماه شهيد را ببیند. وقتی به خانه بر می گشت نوحه هایی را که در سوگ امام حسین (علیه السلام) بود با خود زمزمه می کرد. در اواخر عمرش شعری را که زیاد زمزمه می کرد این بود (بهر من گریه نکن ناله نکن که شهیدم مادر).

سال دوم خدمتش بود که پدر را از دست داد، او پدر را خیلی دوست داشت و در سوگش زیاد گریه کرد. در ماه های آخر سربازی به منطقه عین خوش اعزام شد و بعد از مدتی خدمت، در تاريخ 1369/10/24 بر اثر سانحه سیل در منطقه عین خوش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ

* خاطره از زبان خانواده شهيد:

مجید در سال دوم خدمت سربازی اش در یکی از مانورها از بالای کوه به پایین پرت شده بود، چند روزی در بیمارستان بستری شد در صورتی که ما هیچ اطلاعی نداشتیم و این اتفاق زمانی افتاده بود که پدرم از دنیا رفته بود و مجید خبر نداشت. 10 روز از مرگ پدرم می گذشت که به او اطلاع دادند، وقتی به خانه آمد دايم اشک می ریخت، هیچ صحبتی نمی کرد، خیلی ساکت شده بود، انگار مجید دیگری شده بود، به سر خاک پدر می رفت و زیاد گریه می کرد.

ماه های آخر سربازی اش بود که او را به منطقه عین خوش اعزام کردند. فرمانده شان بعد از شهادت مجید می گفت: روزی که مجید به شهادت رسید باران شدیدی می بارید و سیل به راه افتاد. ما در جایی بودیم که به تنگه مرگ معروف بود، عده زیادی در این جا شهید شده بودند، آب زیادی آنجا را گرفته بود به طوری که فقط یک باریکه خشکی وجود داشت و به سختی می شد از آنجا عبور کرد.

یکی از بچه ها می گفت: من از این جا عبور می کنم هرچه خواستیم جلوی او را بگیریم نتوانستیم، او در وسط راه در آب در حال غرق شدن بود ما هیچ امکاناتی نداشتیم تا بتوانیم برای او کاری کنیم، مدتی در آب دست و پا زد و می گفت: مجید تو را به شیر مادرت مرا نجات بده. یک دفعه دیدم مجید خود را در آب پرت کرد تا او را نجات دهد ولی چون فشار آب خیلی زياد بود نمی توانست او را بگیرد يا خود را نجات دهد. او فقط و فقط به خاطر نجات جان دوستش جان خود را فدا کرد.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده