به مناسبت سالروز شهادت
يکشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۱۵
شهید مندنی درویشی سيزدهم آبان 1337، در روستای ماشنگی از توابع بخش رودخانه در شهرستان رودان چشم به جهان گشود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيستم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. به همین مناسبت در گفتگوی ویژه نوید شاهد هرمزگان با همسر گرانقدر شهید نگاهی به زندگی و خاطرات این شهید خواهیم داشت.
گفتگوی اختصاصی با همسر شهید مندنی درویشی
گفتگوی ویزه نوید شاهد هرمزگان با همسر شهید مندنی درویشی
 

ضمن تشکر  از شما و اینکه وقتتون رو در اختیار نوید شاهد هرمزگان قرار دادین  ابتدا خودتون رو معرفی بفرمائید
مریم دولابی همسر شهید مندنی درویشی ، متولد  نهم  فروردین 1341  در روستای رهبران از توابع  بخش رودخانه در شهرستان رودان هستم . چهار فرزند از شهید به نام های اسلام ، احمد ، زینب و فاطمه به یادگار دارم . اسلام و فاطمه  کارمند هستند ، احمد  پاسدار  و  زینب هم  پزشک عمومی  است.


نحوه آشنایی  و ازدواج تون با  شهید مندنی به چه صورت بود؟
شهید مندنی پسرخاله پدرم هست . اون موقع  خانواده  ما دریکی از روستاهای  توابع بخش رودخانه پایین در شهرستان رودان ساکن بود و مندنی  اهل  روستای ماشنگی از توابع رودخانه بالا بود ، برای کار با برادرش و شوهر عمه من به دبی رفته بودند . اون موقع  به نظرم 16 ساله بودم که مادر مندنی  منو به عنوان عروسشون  درنظر گرفته بودند.  برادر بزرگتر شهید مندنی به شوهرعمه ام گفته بود  قصد داریم مریم رو خوستگاری  کنیم برای ازدواج  با  مندنی ..  شوهر عمه ام از دبی  آمد منزل ما و با پدرم صحبت کرد . وقتی پدرم رضایت داد شهید مندنی یک عدد گردند بند طلا هم  دست برادرش به عنوان نشان فرستاده بود . مندنی خودش توی دبی کار میکرد.  اولین  بار وقتی  نوجوان بود {سیزده یا چهارده سالش بود که مهمونی خونه ما دعوت بودند دیده بودم }.تقریبا یک  سال و نیم بعد خودش برای همیشه  از دبی  اومد ایران . سال 56 عقد کردیم و جشن عروسی هم یکسال بعد گرفتیم . بعد از عروسی مون توی رودخانه زندگی کردیم ، مادر شهید هم با ما  زندگی می کرد . مندنی اومد بندرعباس توی یه شرکتی به نام ایتالکو کار پیدا  کرد و مشغول شد. همزمان شهید مندنی توی بسیج هم فعالیت داشت . بعد مدتی  برای  گذراندن خدمت سربازی  به کرمان رفت و دوره آموزشی اش را اونجا گذراند و برای  ادامه خدمتش به   شهر بوکان در کردستان  رفت .
یه خاطره از دوران  خدمتش برام تعریف کرد که هنوز تو خاطرم هست. مندنی میگفت : اونجا  با یه پسربچه دوست شده بود،  اون به مندنی انس و علاقه خاصی پیدا کرده بود . تا جایی که وقتی دوران خدمتش تمام شده بود و میخواست برگرده  به روستامون  اون پسربچه  گریه کرده  و خیلی  ناراحت بود .  ازش عکس خواسته بود و شهید  مندنی هم عکس خودش رو به بهش  داده و از اون پسربچه  یه عکس  گرفته بود.
شهید مندنی بعد از اتمام دوران  خدمت سربازی به چه کاری مشغول شد؟
بعد از خدمتش اومده بود رودخانه . برادرش بهش گفته بود  اینجا بمون تا  کار کشاورزی و آبیاری درختان مرکبات و نخیلات رو انجام بده  ، برادرش برای کار به دبی رفته بود. مدت دو سال توی رودخانه مشغول کشاورزی شد ، دوباره مندنی برای پیدا کردن  کار اومد بندر و به مدت یکسال مشغول  کار نجاری شد .
گفتگوی ویزه نوید شاهد هرمزگان با همسر شهید مندنی درویشی
از فعالیت های  شهید مندنی بگید؟
توی  پایگاه  بسیج  محله دوهزار در  مسجد صاحب الزمان  بندرعباس فعالیت داشت. آموزش مقدماتی رو توی این پایگاه  دید . مدتی توی محلات  برای تامین امنیت نگهبانی میداد  . شبها که میامد خونه لباس هایش خونی بود و بهش میگفتن چی شده میگفت با منافقین درگیر شدیم و مجروحین و کشته ها روجمع می کرد . بسیار فعال بود.  از اینجا داوطلبانه رفت خدمت سربازی . مادرش بهش  گفت تو که از خدمت سربازی  معافی  نمیخاد بری . اما خودش برای رفتن اصرار داشت و رفت چرا که با دستور امام معافی ها هم میتوانستند به سربازی بروند .
شهید یه مدتی هم در پایگاه شهید محمدی روستای ماشنگی فعالت داشت . توی مسجد فعالیت داشت . در ساخت مسجد امام خمینی (ره) روستای ماشنگی مشارکت داشت  و حسابدار مسجد  هم بود .
شهید مندنی چطور در جبهه حضور پیدا کردند ؟
هفتم محرم بود که یکی از دوستانش به نام حسین فولادی  اومد خونه  ما و گفت : خبر دارید که مندنی اسمش رو نوشته بره جبهه ؟ مادرش خیلی ناراحت شد . منم ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم .چون دوستش داشتم و دوری اش برام خیلی سخت بود یواشکی شناسنامه اش رو بردم توی کیسه برنجی قایم کردم  که دستش بهش نرسه .  روز بعد  اومد دنبال شناسنامه اش و  دید  که سرجایش  نیست  ، بهم گفت تو شناسنامه  منو ندیدی ؟  منم گفتم نه . ولی باور نکرد ، با  چهره مظلومانه و با  حالت  تبسم  گفت تو میدونی   شناسنامه من کجاست ولی نمیخای بگی ؟ وقتی دیدم که اون هم  خیلی ناراحته  و عاشق رفتن به جبهه است دلم برا مظلومیتش سوخت  شناسنامه  اش رو بهش دادم . خیلی خوشحال شد ..
شب که اومد خونه مادرش ازش  پرسید : حالا که تصمیم  داری بری جبهه  پس زن و بچه هات چی ؟ .. رو به من  کرد و گفت بجه ها م دست شما و شما رو هم به خدا سپردم. بچه های من هم خدا  رو دارند . گفت تصمیم خودم  روگرفتم و آرزی شهادت دارم  ، من  از رفقام عقب موندم . به ما گفت دعا کنید که آرزوی شهادت دارم  و به آرزویم برسم .. رفت و بعد از 65 روز دوباره برگشت ، سالم بود . مدت یه هفته پیش ما موند .میگفت اومدم راه رفتن  پسرم  احمد رو ببینم  .  مدت یه هفته که اینجا بود  به  دیدار خانواده شهدای رودخانه رفته بود . قبل رفتن لباس هاش رو جمع و جور و مرتب کرد ، کتاب هایش روی توی کمد  گذاشت  ، موقع مرتب کردن  یه دفعه یکی از  عکساش  افتاد  گفت اگه شهید شدم این عکس من  رو چاپ کنید . وقتی اینجوری گفت مادرش اشک ریخت ، شهید مندنی  به من نگاه کرد و گفت: ببین مادرم داره گریه میکنه... انگار بهش الهام شده بود که  این سفر ،سفر آخره . حالش دگرگون شده بود و چهره اش  تغییر کرده بود.

لحظه آخرین خداحافظی  با شهید مندنی به یادتون مونده؟
 یادم هست صبح زود  قرار بود ماشین بیاد دنبالش که بره من داشتم به بچه ها رسیدگی میکردم 
با اتفاق  مادرش  و بچه ها تا جلو درب خونه همراهی اش  کردیم. خداحافظی و روبوسی کرد با مادرش و با بچه هم خداحافظی کرد و همینطور با خواهرزاده اش . محکم بود و خوشحال  که رضایت مادرش رو گرفته بود و اون راضی بود . جبهه که بود به دوستان و همرزمانش گفته بود تا عملیات شرکت نکنم نمیام .. عملیات کربلای 5 هم شرکت کرد و شهید شد.  
قبل از رفتنش دست روی شونه مادرش میزد و میگفت : مبادا گریه کنی، تو باید افتخار کنی که مادر شهید میشی،  به من میگفت تو همسر شهید میشی افنخار کن .بعد از شهادتم  برای من گریه نکنید دشمن شاد بشه. گریه برای امام حسین (ع) کنید. من مگه از پسر حصزت فاطمه (س )عزیزترم؟

نحوه شهادت مندنی چطور بود اطلاع دارید؟
 همرزمش رستم خادمی که  اهل رودخانه هم بود  تعریف کرد که :  مندنی زخمی شده بود اون رو  داخل  آمبولانس  میبردند به  بیمارستان که توی مسیر عراقی ها آمبولانش رو هم زده بود ند که شهید شد .

خبر شهادتش رو چطوری فهمیدین؟ اون موقع پسرعموی من  درویش احمدی هم  سرباز بود توی اهواز، موقع اومدن مرخصی  گفته بود  اول برم  منطقه یه سری به مندنی بزنم . وقتی رفته بود بهش گفته بودند مندنی زخمی شده و بردنش بیمارستان . بیمارستان هم رفته بود گفتن مجروحی به این اسم نیاوردن . اومد مرخصی و ماجرا رو به برادر شهید تعریف کرده بود .... برادرش رفت اهواز برای جستجو ، توی سردخانه بیمارستان صحرایی شناسایی شد. یه هفته بعد هم پیکرش رو آوردند .
از خصوصیات اخلاقی  شهید مندنی تعریف کنید
با بزرگتر از خودش با احترام برخورد  میکرد با بچه ها هم دوست بود  . اهل رفت آمد و خیلی اجتماعی بود در عین حال  تواضع و فروتنی داشت خیلی شوخ و مهربون بود . به همسایه و فامیل و غریبه هم احترام میزاشت  مهمان نواز بود ..  به  پدر و مادرش احترام میزاشت،  همه اهالی روستا دوستش داشتند وحرفشو  قبول داشتند. یه بار توی زمین فوتبال پای یکی از بازیکن ها خورده بود توی چشم همبازیش  ، پدرو مادراو میخواستند شکایت کنند که این شهید میانجگری کرد و حل و فصل شد. نسبت به مسایل روز آگاهی داشت و اخبار رو  پیگیری میکرد.


توصیه  و سفارش شهید : به حجاب سفارش خاصی داشت و تاکید میکرد که  خانم ها حجاب داشته باشند . سفارش نماز و روزه  رو به همه  میکرد . خونه ما تا مسجد فاصله داشت  اما برای نماز صبح به مسجد میرفت و  مادرش هم با اون میرفت . توی مسجد امام خمینی اذان میگفت .   مندنی مداح اهل بیت (ع) هم بود و نوحه سرایی می کرد و  به  مسجد روستای جنت آباد میرفت و اونجا هم مداحی میکرد .  اهل دعا بود  و به دعای کمیل علاقه داشت.   توی سجده خیلی گریه میکرد  و با خدا داشت راز و نیاز داشت .


کمک و خدمت به مردم
خیلی زیاد اهل کمک کردن بود  . همیشه مخفیانه کمک می کرد . یه وقت که ما متوجه میشدیم میگفت : این برای خدا است و اجرش برای خودمون میمونه. به مسجد هم کمک می کرد و خودش  توی محله پول جمع میکرد . حسابدار مسجد بود  . شهید مندنی  کارگرانی  رو که برای کشاورزی میگرفت علاوه بر پرداخت  مزد به خونه  میاورد و با غذا و چای ازشون  پذیرایی میکرد. با وجود اینکه یه موقع هایی اگه خودش هم کار داشت زمانی که دوست یا همسایه ای  درخواست کمک میکرد کار خودش رو رها می کرد و به کمک اونا میشتافت. یه بار دوستش کار بنایی داشت و خودش جایی میخواست بره به مندنی گفت تو بیا  رو کار اونا نظارت کن با اینکه خودش هم کار داشت رفت کار دوستش رو انجام داد . میگفت این کار برای رضای خداست و برای من موندگار هست نه کار خودم.
اهل مطالعه و خواندن کتاب بود. به کتاب های مذهبی  خیلی علاقه داشت و اونا رو مطالعه میکرد . کتاب قرآن و نهج البلاغه میخوند . رساله امام رو مطالعه میکرد.  کتاب های زیادی داشت . تابستونا که مدرسه ها تعطیل میشد بچه های روستای  نور آباد رو  جمع میکرد و کلاس قرآن براشون رایگان میزاشت . یه بار توی اخبار اعلام شد که یه نفر توی میناب نیاز به خون داره . این شهید و چند نفر دیگه شبانه به میناب رفتند و خون اهدا کردند.
پسرم تعریف کرد یه بار وقتی  که بچه بودم با با با رفته بودیم  اطراف روستا  واسه کاری . تو مسیر برشگت یه پسر بچه ای پابرهنه دیدیم که تقریبا دانش آموز ابتدایی بود از مسیر جاده رد میشد . بابا موتور نگه داشت و گفت توی این هوای سرد و بارونی چرا پابرهنه داری میری . اون گفت دمپایی ندارم پدرم دمپایی خودش رو در اورد و به اون پسربچه داد ، مقداری هم پول  توی جیب اون گذاشت .



فعالیت های ورزشی شهید
اهل ورزش بود  فوتبالیست بود و توی تیم فوتبال اتحاد روستای  ماشنگی بازی میکرد ، با خواهرزاده اش همبازی بود .. یه روز که اومده بود مرخصی رفته بود توی زمین  فوتبال و به بچه ها گفته بود که اگه من شهید شدم  یه مسابقه به اسم من برگزار میکنید که جام شهید مندنی درویشی باشه.
 فعالیت  و همکاری شهید در منزل
اون موقع ها آب لوله کشی  نبود  و من بچه کوچیک داشتم آب رو از توی چاه  برام میاورد. یا مثلا من که میرفتم برای شستن لباس یا ظرف از بچه ها مراقبت  میکرد و حتی غذا رو هم آماده میکرد.
محل دفن شهید  کجاست؟   پیکر مندنی رو توی روستای ماشنگی  تشییع کردند و مابین  حسینه و مسجد امام خمینی  کنار  یه قدمگاه به اسم امام حسن ع به خاک  سپرده شد
پیام همسر شهید: همگی ادامه دهنده راه شهدا و امام خمینی (ره) و رهبر باشند  ، یاد شهدا  رو زنده نگه دارند و گوش  به حرف رهبر باشند . خانم ها حجاب رو رعایت کنند. همانطور که شهدا  میخواستند .


شهید درويشي سيزدهم آبان 1337، در روستای ماشنگی از توابع رودخانه در شهرستان رودان  چشم به جهان گشود. پدرش علي، باغدار بود و مادرش سكينه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. نجار بود. سال 1357 ازدواج كرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيستم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكرش را در روستاي ماشنگي تابعه شهرستان رودان به خاك سپردند. روحش شاد


گفتگو از مرضیه ناکوئی درگزی
بیست و هشت  آذرماه 96
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده