وصیت نامه شهيد قاسم پرآور؛
دوستان عزيز شما نمي دانيد که در اين جا چه لاله هايي از جوانان به وسيله اين بمب هاي شرق و غرب به ياري اين ايادي و نوکر صفتان واژگون مي شود شما نيستيد که ببينيد چه خواب هاي شيريني بوسيله خمپاره هاي اين بعثيون نامردان پرپر مي شود و یا ديگر از خواب بيدار نخواهند شد...
تا آخرين لحظه براي هدفم که جز راه الله نيست مقاومت خواهم کرد + دستخط شهید

نوید شاهد فارس :
«شهيد قاسم پرآور» در يکم بهمن ماه 1335 در يک خانواده مذهبی در کازرون چشم به جهان گشود . در شش سالگي پا به عرصه علم و دانش گذاشت تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان را در کازرون گذراند و موفق شد تا ديپلم خود را در رشته مکانيک از هنرستان دکتر شريعتی اخذ کند و در ارديبهشت سال 1357 به سربازي رفت .
با آغاز جنگ تحمیلی از طریق بسيج ، با يک گروه به جبهه سوسنگرد شتافت و سرانجام در هجدهم دی ماه 1359 بدست مزدوران بعثي به درجه شهادت نائل گرديد و پيکر پاک و مطهرش در گلزار شهداي سيد محمد نوربخش کازرون در کنار ديگر همرزمان شهيدش به خاک سپرده شد .


« متن وصیت نامه »

اگر با کشتن من دين محمد پايدار مي ماند پس بيائيد اي شمشيرها.

سخن اول من با مادرم است:
مادر خوب و مهربانم اگر شهيد شدم برايم گريه و زاري نکنيد زيرا هميشه ما زنده هستيم شما با بردباري و از خود گذشتگي هميشگي باعث افتخار و سرافرازي ما گرديده ای.
 مادر جان اگر من گاهي با صداي بلند با شما حرف زدم اميدوارم با آن مهر مادري فرزند گناهکارت را ببخشي.
مادر عزيز شايد اين افتخار نصيب من شود که روزي بالاخره با قطره خوني که دارم شما را در پيش روي حضرت زهرا رو سپد کنم و اميدوارم با همين خدمت کوچک زحمات چندين ساله شما که مرا از کودکي که برايم هم پدر و هم مادر بوديد جبران کنم.

 سخن دوم من با برادران و خواهرانم است: عزيزانم اين سفر من به کازرون بسيار خوشحال کننده بود زيرا با آن روحيه قوي و تزلزل ناپذير شما باعث شد که من مصمم تر به جبهه برگردم، زيرا الان مي دانم که اگر تفنگم بر زمين بيفتد کسي هست که آن را بردارد .
برادران و خواهرانم اميدوارم که با ايثار خون خود بتوانم درخت اسلام را آبياري نموده و تداوم بخش راه حسين باشم. شما بهتر مي دانيد که خون من از خون ديگر برادران ديني رنگين تر نيست من از علي اکبر حسين عزيز تر نيستم. خداحافظ و نگهدار همه شما باشد
و در پايان اميدوارم که هميشه چون گذشته از مادرم خوب نگهداري کنيد ان شاءالله.

سخن سوم من با دوستانم است:خوبان من اگر گاهي وقت ها با صداي بلند در زمينه هاي مختلف باعث رنجش و آزار شما شدم بايد به خوبي خودتان ببخشيد.

 برادران قسم به خون حسين قسم به لحظه شهادت و قسم به صداي خوش گلوله که تفنگم را بيهوده بر زمين نخواهد افتاد و تا آخرين لحظه براي هدفم که جز راه الله نيست مقاومت خواهم کرد و تا از پا نيفتم دست از جنگ نمي کشم.
دوستان عزيز شما نمي دانيد که در اين جا چه لاله هايي از جوانان به وسيله اين بمب هاي شرق و غرب به ياري اين ايادي و نوکر صفتان واژگون مي شود شما نيستيد که ببينيد چه خواب هاي شيريني بوسيله خمپاره هاي اين بعثيون نامردان پرپر مي شود و یا ديگر از خواب بيدار نخواهند شد دوستانم و اين الاخره حرف آخر من است نه حرف من تنها حرف تمام جنگ جويان و حرف خود قرآن است که شايد کوه ها از هم پاشيده بشوند و درياها بخشکند ولي خشم و نفرت ما از دشمن خدا هرگز فروکش نخواهد کرد.
به اميد پيروزي
والسلام
روز حمله سريع ارتش به سپاه کفر.
قاسم پر آور
 15/ 10/ 1359

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده