گروهبان دوم ارتش
او که از کودکی آرزوی شهادت در سر می پروراند، بالاخره بعد از شش سال فداکاری و حماسه آفرینی در مقابل دشمن به شهادت رسید.



نوید شاهد آذربایجان غربی: گروهبان دوم ارتش شهيد «رضا داوري یامچی»، سال 39 در روستای «دیگاله» ارومیه متولد شد. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند سپس به استخدام ارتش در آمد تا باری از دوش پدر و مادرش بردارد. دوارن انقلاب، استخدام ارتش بود اما هرگز دست از گفتار «لبیک یا امام» گفتن برنداشت. بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، به همراه رزمندگان سلحشور، به مناطق کردستان اعزام شد. او که از کودکی آرزوی شهادت در سر می پروراند، بالاخره بعد از شش سال فداکاریهای بسیاردر از مناطق کردستان، وقتی مسئول امنیت جاده در محور بوکان – میاندوآب بود، به کمین ضد انقلاب افتاد و بعد از چند ساعت حماسه آفرینی در مقابل دشمن، یازدهم دی ماه 62 بر اثر اصابت تیر، به شهادت رسید.
کودکی که آرزوی شهادت داشت؛ شهيد «رضا داوري یامچی»

یکم آبان سال 1339 در یکی از روستاهای ارومیه به نام «دیگاله» کودکی متولد شد که او را رضا نامیدند. رضا دوران کودکی خود را در سایه پدر و مادری مهربان و در روستای با صفایشان سپری کرد. وقتی زمان مدرسه رفتنش فرا رسید، با اینکه پدرش کشاورزی ساده بود و زندگی بسیار ساده ای داشتند؛ اما بخاطر آینده و شادی رضا، تمام سختی ها را به جان خرید تا او را راهی مدرسه کند.  با شوق بسیار راهی مکتب کسب علم و دانش شد. دوره ابتدایی را با موفقیت تمام کرد و وارد دوره راهنمایی شد. در اوج سختی های دوره راهنمایی را هم به پایان برد. پس از آن با درک شرایط و موقعیت پدر، راضی به ادامه تحصیل نشد تا زحمتی بر دوش والدین خود نباشد. درارتش ثبت نام کرد و به استخدام ارتش در آمد تا باری از دوش پدر و مادرش بردارد.
رضا برادر و خواهر کوچکش را خیلی دوست داشت و در هر کاری کمکشان می کرد. عاشق مادرش بود و نسبت به او بسیار محبت می کرد، بطوریکه همه می گفتند: «مادرش را روی دو چشمش نگه می دارد». نا گفتنی نماند که در کارها، کمک زیادی به پدرش می کرد.
دوارن انقلاب، استخدام ارتش بود اما هرگز دست از گفتار «لبیک یا امام» گفتن برنداشت. او راه امام، عقاید و گفته هایش را درک کرده بود و قدم برداشتن در راه امام و اسلام را افتخاری نایافتنی می دانست.
بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی و با مشاهده توطئه های ننگین مزدوران، به جرگه رزمندگان سلحشور پیوست و به مناطق کردستان اعزام شد تا با فدا کردن جانش، عوامل ملحد ضد انقلاب را از پای درآورد. 6 سال تمام در راه حفظ و حراست از انقلاب و دفع اشرار در منطقه کردستان خدکت کرد و بارها شجاعانه به استقبال خطر رفت. 
در طول زندگی کوتاه اما پر ثمرش هرگز از کمک به مستمندان غافل نشد. او خود طعم فقر را چشیده بود و از درد و رنجهای آنان، آگاه بود و هر کمکی که از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد.

به دین مبین اسلام، اعتقادی راسخ داشت و دوستدار ولایت فقیه و خدمتگذار جمهوری اسلامی بود. دوستدار امام حسین(ع) بود و از کودکی آرزوی شهادت در سر می پروراند که در نهایت با اقتدا به مولایش امام حسین (ع) و در راه اسلام به شهادت رسید.

کودکی که آرزوی شهادت داشت؛ شهيد «رضا داوري یامچی»

به نقل از «غلامرضا داوري» برادر شهید:
برادرم رضا وقتی که کوچک بود، از شهید شدن و شهادت می گفت؛ حتی چندین بار با پدر و مادرم در این باره صحبت کرده بود.
شش سال تمام در بسیاری از مناطق کردستان، عازم ماموریتهای بسیار سخت و خطرناک شد و بخاطر دفاع از کیان انقلاب و اسلام، جان خود را به خطر می انداخت. فداکاریهای بسیاری در مناطق کردستان کرد تا اینکه وقتی به عنوان گروهبان دوم ژاندارمری ، مسئول امنیت جاده در محور بوکان – میاندوآب بود، به کمین ضد انقلاب افتاد. این درگیری چند ساعت طول کشید که یازدهم دی ماه 62 بعد از حماسه آفرینی های بسیاری که مقابل دشمن کرد، به همراه سرباز خود بر اثر اصابت تیر، به شهادت رسید و اینگونه به آرزوی کودکی اش رسید. 
او با شهادت خود بسیاری را از جمله برادرش تحت تاثیر خود قرار داد، بطوریکه برادرش نیز در سپاه ثبت نام کرده و عازم جبهه شد.
روحش شاد

منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده