يکشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۲۷
"اسارت نه ، شهادت آری "

نوید شاهد خراسان شمالی :

شهید احمد محمدی فرزند عید محمد در سال 1345 در خانواده ای متدین و مذهبی در شهر شوقان دیده به جهان گشود.پدرش به خاطر ارادت خاصی که با  پیامبر اکرم داشت  نام او را احمد نامید.

احمد اولین فرزند خانواده اش بود او در 3 ماهگی از دامن پر مهر مادرمحروم گردید.

وی در 7 سالگی پا به عرصه علم و دانش گذاشت و این دوران را در زادگاهش جاجرم سپری نمود.

او تحصیلاتش را تا دوم راهنمایی بیشتر ادامه نداد احمد بعد از ترک تحصیل به خاطر علاقه  ای که به شغل مکانیکی  داشت به مکانیکی پرداخت.

بعد از خدمت سربازی احمد وارد سپاه پاسداران شد ، او پس از 9 ماه خدمت سربازی تصمیم  به ازدواج با دختر خاله اش گرفت و به سنت نیکوی پیامبر جامه  عمل پوشید ، ثمره زندگی این دو فرزندی صالح بود که خداوند به ایشان هدیه داده بود که بعد از شهادت احمد به دنیا آمد .شهید والا مقام هر وقت که به مرخصی  می آمد سرگرم کار های کشاورزی و کمک به پدرش می شد.

سپاه او را برای ماموریتی به منطقه سیستان و بلوچستان اعزام می کندو او راهی سیستان و بلوچستان می شود، مسئولیت احمد در این منطقه مرزی رانندگی بود، در طی ماموریتش او یکبار در درگیری با اشرار از ناحیه پا مجروح شد، پس از بهبودی دوباره به ماموریت برگشت.

سر انجام در ماموریت دیگر با اشرار در سال 1368 در اثر گلوله به ماشینش و منفجر شدن ماشین، دچار سوختگی تمام بدن شد و  به دیدار یار شتافت.و پیکر پاک در گلزار شهدای  زادگاهش می باشد .

زندگی نامه شهید والا مقام ( احمد محمدی)

"اسارت نه ، شهادت آری "

 به گفته همسر شهید ، احمد هنگامی که  از ماموریت بر می گشت از محیط کارش و رشادت های بچه های سپاه و از رزمندگانی که قبلا در جبهه حضور داشتند بسیار سخن می گفت و مرا برای اتفاقاتی که در آینده قرار است رخ بدهد آماده می کرد . ولی من هیچ چیز نمی فهمیدم .

به خاطر دارم که در یکی از ماموریت هایش صحنه دلخراش دیده بود برایم گفت : بچه های سپاه 9 نفر بودند که در این ماموریت 5 نفر زخمی و 4 نفر از آنها به دست اشرار اسیر شده و بعد از مدت ها آنها را پیدا کردیم و دیدیم که به طرز فجیعی شکنجه باز جویی و سپس به شهادت رسانده بودند.

هنگامی که آن صحنه را دیدم از خداوند خواستم که هرگز اسیر نشوم بلکه فقط به شهادت برسم .نه به خاطر شکنجه بلکه به خاطر دینم ، مبادا که در هنگام شکنجه خلافی حرف بزنم .

همسر شهید از روحیه همسرش می گوید:

روحیه احمد در این اواخر خیلی تغییر کرده بود ، دائم در حال فکر کردن بود، سعی می کرد از فرصت ها بیشترین استفاده را ببرد. او احمد دیگری شده بود ، نماز و ذکر و دعا های طولانی داشت و بسیار در خلوت رازو نیاز میکرد و می گریست.

منبع : پرونده فرهنگی شهید

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده