حتی فیش حقوقی نداشت . گفتم محبت اله چرا نمیری کارای حقوقی رو انجام بدی؟ مگه تو حقوق نمیخوای؟ همیشه بهش می گفتم اما اون جواب می داد اگه خدا بخواد حقوق بگیرم حتماً خودش درست میکنه...

نوید شاهد ایلام 
خاطره از ستوان یکم شهید محبت اله شفیعی
در اردوی مشهد با شهید محبت اله شفیعی هم اتاق بودیم، تازه عقد کرده بود. گفتم محبت اله الان که اومدی پیش آقا می تونم ازت بپرسم چه آرزویی کردی؟ تا روز آخر چیزی نگفت.
صبح روز آخر که برای نماز صبح رفتیم حرم . گفت برام دعا کن شهید بشوم.
اونجا بود که گریه ام گرفت اما من به روی خودم نیاوردم و گفتم انشاا...

****
برای انتخاب محل خدمت به محبت اله که همشهری مان بود گفتم بیا با هم از دانشگاه  ( کردستان ) اعلام نیاز بگیریم و همین جا خدمت کنیم گفت نه! حتی مراحل گزینش هم انجام شد اما گفت دوست ندارم حتی برای حفاظت دانشگاه هم گزینش شد اما باز نرفت.
گفتم : محبت اله اینهمه فرصت خدمتی برات پیش اومده چرا این کارها رو می کنی. گفت دوست دارم یک مرزبان خوب باشم و اونجا بهتر می تونم به مردم کشورم خدمت کنم. اینجا هم افرادی مثل شما که می تونن کار فرهنگی انجام بدن باید باشن!
یک سال شده بود که حکم شهید درست نشده بود، حتی فیش حقوقی نداشت . گفتم محبت اله چرا نمیری کارای حقوقی رو انجام بدی؟ مگه تو حقوق نمیخوای؟ همیشه بهش می گفتم اما اون جواب می داد اگه خدا بخواد حقوق بگیرم حتماً خودش درست میکنه.
راوی خاطره : ستواندوم ایوب محبی هم دوره شهید محبت اله شفیعی
 
مروری بر زندگینامه شهید محبت اله شفیعی فرزند مروت ظهر نهم مردادماه 1360 در خانواده ای متدین و با تقوا و بی بضاعت و وفادار به انقلاب در شهرستان ایوان  دیده به جهان گشود . وی در روستای زرنه از توابع شهرستان ایوان واقع از توابع استان ایلام تحصیلات مقطع ابتدایی که مصادف بود با سالهای دفاع مقدس را در زیر چادرهای صحرایی گذراند.
سپس با بهتر شدن اوضاع کشور بعد از توقف جنگ تحمیلی ایشان تحصیلات خود را  تا پیش دانشگاهی در شهرستان ایوان با موفقیت به پایان رساند.
در طی دو سال متوالی در دانشگاه های ملی پذیرفته شد. در سال سوم ثبت نام دانشگاه بود، بورسیه دانشگاه علوم انتظامی قبول شدند و در سال 84 در دانشگاه علوم انتظامی ناجا در تهران مشغول تحصیل شد.
با توجه به استعداد و هوش و ذکاوت و شجاعت و لیاقت ایشان در دانشگاه بعد از طی مراحل آموزش های لازم در دانشگاه با موفقیت به عنوان سر گروهان گردان دانشگاه انتخاب شدند.
بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی در سیزدهم فروردین ماه 1388 به منطقه کردستان اعزام شدند و در آنجا به شهرستان سقز منتقل گردیدند سپس با توجه به رشادت و درایت ایشان در طی هفت ماه به سه پاسگاه مرزی این شهرستان به نام های ( گل تپه ، حسن سالاران و بسطام ) مشغول به خدمت شدند، نظر به شجاعت و لیاقتی که داشتند پس از یک ماه خدمت در منطقه چندین بار از سوی فرماندهان ارشد مورد تشویق قرار گرفتند.
به طوری که به ایشان پیشنهاد ریاست پاسگاه را دادند اما ایشان قبول نکردند و اظهار داشتند که می خواهم تجربه بسیار کسب کنم و به عنوان جانشین در سه پاسگاه ذکر شده که آخرین پاسگاه خدمتی ایشان بود مشغول به کار شدند. و رشادت و شجاعت ایشان منطقه را برای اشرار و گروهک های ضد انقلاب دشوار و نا امن کرده بود.
به طوری که چندین بار از سوی همین عوامل به طور غیر مستقیم تهدید به مرگ شدند اما با توجه به احساس مسئولیت و تعهد به نظام مقدش علی رغم اینکه مدت یک سال از مراسم عقد ایشان گذشته بود و قرار بود در اواخر اردیبهشت 89 مراسم عروسی برگزار کند شهادت را به عروسی ترجیح دادند.
در حالی که ایشان با دو تن از از سربازان خود برای گشت زنی و تامین آب آشامیدنی پاسگاه به بیرون از پاسگاه رفته بودند در اثر یک کمین از پیش تعیین شده و ناگهانی توسط گروهک ضد انقلاب پژاک مورد هجوم قرار گرفتند و در ششم اردیبهشت ماه 1389 در منطقه بسطام به مقام رفیع شهادت نائل آمدند.
 
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده