ما تا آخرین لحظه ممکن تلاش می کنیم تا هواپیما را سالم به زمین بنشانیم، زیرا در محاصره اقتصادی هستیم. با از دست رفتن هر یک از این هواپیماها، میلیون ها دلار بایستی هزینه کنیم تا جایگزینی برای آن بیاییم. لذا ما خود را موظف می دانیم که همچون جانهایمان اموال این ملت ستم کشیده را حفظ نماییم.
موظفیم چون جان؛ حافظ بیت المال باشیم

نوید شاهد: چند خاطره کوتاه از شهید سرلشکر خلبان «علیرضا یاسینی» برگرفته از کتاب « انتخابی دیگر»  را با هم مرور می کنیم که نشان دهنده خلوص این شهید بزرگوار است.


یک نظامی بایستی تمام حرکات رفتار و حتی کلامش سنجیده باشد. من تمامی این خصوصیات را در شهید یاسینی می دیدم. او نظامی به تمام معنا بود و بدین جهت هر بار که وی را می دیم مسرور می شدم و دعایش می کردم.

در یکی از شب های ماه مبارک رمضان به پایگاه بوشهر دعوت شده بودم، سفره افطاری بود و چمعی از پرسنل و خلبانان نیز در این ضیافت حضور داشتند. طی سخنانی برادران را به نظم در امور توصیه می کردم و یادآور می شدم سیره و روش انبیای الهی را، و بویژه فرمایش مولای متقیان علی (ع) و خطاب به حسنین: «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم» را یادآور می شدم.

تقوا و نظم دو عامل اساسی و مهمی هستند که اسلام به آن توصیه می کند و بایستی به این اصوب در نیروهای مسلح بیش از سایر بخش ها توجه شود. لذا در این زمینه نیز ایشان کاملا به اهمیت مسأله واقف بودند و به آن عمل می کردند.

او به فرایض دینی و مذهبی از جمله نماز، روزه و واجبات شرعیه خیلی معتقد بود و کمترین غفلتی نمی کرد. تیمسار یاسینی برای دفاع از دین و حری کشورش سر از پا نمی شناخت و همچون شیر می غرید و از حلبانان خوب و بنام دوران جنگ تحمیلی بود.

روزی از او خواستم تا یکی از خاطرات پروزای اش را برایم بگوید. ابتدا نمی پذیرفت و آنگاه که اصرار کردم لب به سخن گشود و گفت:

- در بازگشت از مأموریتی جنگی، مورد هدف پدافند دشمن قرار گرفتم، تلاش هایم برای ادامه پرواز سودی نبخشید. گرچه خود رابه خاک ایران رسانده بودم، ولی مجبور به ترک هواپیما شدم. افرادی که در آن حوالی بودند ابتدا تصور می کردند عراقی ام و به طرفم یورش آوردند، ولی آنگاه که متوجه شدند خلبان ایرانی هستم مرا در آغوش کشیدند و بوسیدند.

***

در یکی از مانورهایی که در استان بوشهر و به طور مشترک با حضور نیروهای سپاه و نیروی دریایی و هوایی ارتش برگزار می شد، ریاست مجلس شورای اسلامی وقت و گروهی از مسئولان نیز حضور داشتند. شهید یاسینی خود فرماندهی دسته پروازی را عهده دار بود. آن روز او با انجام مانورهایی بسیار تماشایی، تحصین همگان را برانگیخته بود و به حق افسری بود که خود رابه دو بال تعهد و تخصص تجهیزکرده بود.

***

چند روزی از رحلت جانگداز رحلت امام (ره) می گذشت. در مراسمی که بدین منظور در پایگاه هوایی برنامه ریزی کرده بودند، از من هم به عنوان سخنران دعوت شده بود. هنگام مراسم نوحه خوانی و سینه زنی نگاهم به او افتاد. این شهید عزیز با عشق و علاقه ای که به حضرت امام (ره) داشت چنان مخلصانه بر سینه می زد که مرا خیلی متأثر کرد. با خود گفتم: « خدایا! امام چه فرزندان مخلصی را تربیت کرده که با رفتنش واقعأ احساس یتیمی می کنند.»

من همواره و با تمام وجود به این افسر خوب و متدین عشق می ورزیدم و به وجودش افتخار می کردم.


***

تیمسار یاسینی به من زنگ زد و گفت: « اگر تمایل دارید شاهد تمرینات خلبانان ما باشید به منطقه ... بیایید.»

گفتم: « مایل هستم سعی می کنم شرکت نمایم.»

فرصتی دست داد و به محلی که هواپیماهای شکاری نیروی هوایی عملیات می کردند، رفتم. او با عشق و علاقه و دقت زیادی، پرواز خلبانان را نظاره می کرد و اشتباهاتشان را ثبت می نمود تا در کلاس های درس به آنان گوشزد کند. رو به او کردم و گفتم: « فکر می کنم خلبانان با چتر نجاتی که به همراه دارند، هنگام بروز سانحه در جنگ، می توانند بیرون بپرند و خودشان را نجات دهند.»

خندید و گفت: « اگر چنین می بود تا کنون هواپیمایی برایمان باقی نگذاشته بودند. ما تا آخرین لحظه ممکن تلاش می کنیم تا هواپیما را سالم به زمین بنشانیم، زیرا در محاصره اقتصادی هستیم. با از دست رفتن هر یک از این هواپیماها، میلیون ها دلار بایستی هزینه کنیم تا جایگزینی برای آن بیاییم. لذا ما خود را موظف می دانیم که همچون جانهایمان اموال این ملت ستم کشیده را حفظ نماییم.»


راوی: حجت الاسلام ابراهیم فاضل فردوسی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده