سید سعید شاچراغی- سید مهدی شاهچراغی
با مقدمه شاعر توانمند علی معلم دامغانی

کتاب :" تو بهاری سوخت" کتاب شعری درخصوص شهید والامقام سید حسن شاهچراغی با مقدمه شاعر توانمند علی معلم دامغانی

شهید سید حسن شاهچراغی

خلق الموت و الحیاه لنبلوکم ایکم احسن عملا

مرگ و زندگی را بیافرید تا در آزماید کدامین از شما به کردار زیباترید.

دیر یا زود امروز یا فردا، مرگ فرزند آدمی را در خواهد یافت و رخت هستیش از سرای فانی به خانه باقی خواهد کشید و شاید که از آن پس نامی از او بماند و شاید که نام و نشانش هر دو از صفحه روزگار زدوده گردد و حتی فرزندانی که از پس او بدین جهان اندر شوند نیز ندانند که بوده است یا نبوده است و این کتاب پیش روی همگان است به قرائت هر دم و هر ساعت اما دراینجا که خواب غفلت دیدگان آدمی زاده را در ربوده است بدان شدت و حدت که حتی در تشییع جنازه ی دیگران و در زیارت قبور مردگان نیز پلک های اندیشه اش از هم گشاده نمی گردد و نمی بیند و شاید هم نمی خواهد ببیند که این پیکر فسرده خود اوست در مثل بدوش دیگران و گور مخروب اوست در زیر پای دیدار گران پس آنجا نیز مستانه می خندد و سرخوش از لغزش ناروا متبخترانه راه می سپارد و بر سر گور مردگان بساط طعیش می گستراند هیهات .... هیهات... و چنین است که به سرنوشت محتوم و قضای محکوم او نیز راهی این سفر شد اما نه به شیوه دیگرن و نه به مذهب غافلان که این همه را می دید و می دانست و بر احوال خویش پیش از مردان می گریست آنسان که در خاک سپاری جمعی از شهیدان غریب وار در گورستان شهر بر زمین نشست و دردمندانه سرشک غم بارید. باشد که سنگ سراچه دل به الماس آب دیده سفته گردد و آنچه مناسب حال اوست دیده آید طوبی له و حسن ماب.

آشنای مهر

سید حسن شاهچراغی فرزند روحانی متعهد و عالم عامل و سید پرهیزگار حاج سید مسیح شاهچراغی و به روایتی از سلاله حضرت امام همان موسی الکاظم علیه و علی آبائه السلام.

به سال 1331 در شهر دامغان دیده به جهان گشود و اولین هدیه و عطای الهی از این جنس بود که خانواده اش به تفضل حق تعالی شانه از آن خرسند می گردیدند و بداشتن او بر درگاه پروردگار خویش شکر و سپاس می گزاردند و یقینا نمی دانستند به ناصیه بلند این فرزند به خط سبز سرنوشت چه نوشته است و در کتاب آفرینشش آتیه او سرانجام زندگانیش چگونه رقم خورده است و کدامین جامه از عنایات خاصه ربانی او در پوشانیده است در دامان پدری مهربان با غیرت عشیره ای و مروت و فتوت اسلامی و خو و خصلت انسانی و مادری متدین زندگانی این جهانی را بیاغازید و لابد از مهر و عاطفت عموی بزرگش فقید سعید سید طاهر شاهچراغی با آن لطافت خوی و بلندی خصلت و غیرت و همت عموی کوچکترین نیز برخورد بود تا این مجموعه در ظل توجهان آباء و اجداد کرامش از او شخصیتی استوار و ایستای در راه بسازد.

به رسم در سن 6 سالگی قدم به دبستان نهاد و در مدرسه ابتدایی هاتف دامغان به تحصیل پرداخت دوره ابتدایی را در همین مدرسه گذراند آنگاه قدم در حوزه علمیه نهاد تا باقی مسیر خود را در خدمت آیین محمدی باشد مقدمات را در خدمت اساتیدی که در حوزه علمیه دامغان اشتغال به تدریس داشتند فرا گرفت و به جهت تکمیل و تتمیم دانش دینی و الهی خود راهی پایگاه فقاهتی ایران شهر قم گردید و در مدرسه حقانی راه پیش روی گرفته را دنبال نمود تا بدان زمان که دگرگونی در احوال مردمان پدید آمد و رهبری روحانی و روشن ضمیر بنیانی دیگر در این ملک پدید آورد و او به ضرورت از حوزه قم بی آنکه با آن قطع ارتباط نماید رحل اقامت در تهران افکند تا در فضای جدید با پشتوانه دینی و علمی خود با وجود جوانی و تازه رویی مسئولیتی دیگر را عهده دار گردد و همت در کاری بندد که اینکه تکلیف دینی و ملی بود و در نهایت به مجلس شورای اسلامی راه یافت و تا پایان عمر در کسوت نمایندگی مردم همچنان وظایف روحانی خویش را به انجام رسانید.

مروری بر شخصیت سید حسن

تفضل خدای متعال دیگر است و تحصیل شخصی اگر چه به عنایت دیگر بسپارند در جهان که می دوند و راه به جایی نمی برند و بسپارند کسانی که در طلب بر می خیزند و نمی یابند چون عنایت او جل جلاله با تو یا شود مسیر حیات را به چشم بر هم زدنی خواهی پیمود و راهی را که دیگران به عمری طولانی اگر توفیق رفتن یابند در نوردند تو به اندک وزمانی طی خواهی کرد.

سید از کسانی بود که با خود مهره مهر الهی داشت از جهت ظاهر صاحب حسن صورت بود و از جهت باطن دارنده حسن سیرت، کمتر جایی بود که با وجود سن و سال کم خویش قدم می نهاد و موردتوجه قرار نمی گرفت اصل این بود که درهر محفل و مجلسی و با هر اندیشه و گرایشی وقتی وارد می شد جذب قلوب می کرد و علاقه و توجه دیگران را به خود متمایل می ساخت سیکبار بود و سبکبال با چهره دوست داشتی و اخلاقی نیکو بی ادعا و تکلف متین و با وقار آرام در رفتار و در لحن و صوت دلکش و دلپذیر کلامش در دل می نشست و اطرافیان را وا می داشت تا به سخنانش گوش فرار دهند زیاده گویی نمی کرد و از لاف و گزاف پرهیز داشت جلیس مجلس او هر که بود بیگانه اش نمی دانست ودوت و همدردش می شناخت در مدرسه نیز چنین بود و تو می توانستی در میان جمع توفق او را ببینی اهل مطالعه بود و فهم آنچه ار می خواند می فهمید و آنچه را از دانش و فرهنگ فرا می گرفت در آن اندیشه می کرد از سبک مغزی و دلقک بازی به دور بود هیچگاه مجالسش را هر چند به قصد تفریح و تفرج یا خندیدن خود و خندانیدن دیگران به هزل و بیهوده در نمی آمیخت و نیز آنچنان چهره عبوس از جد به خود نمی گرفت که سخت و طاقت فرسا شود.

به کلامی خوش چهره ، خوش بیانف خوش درک، خوش سخن و خوش مجلس بود خاطره اش در همان اولین جلسه به ذهن اطرافیان می ماند و مهرش به دل جای می گرفت.

زندگی علمی

چنانچه پیش تر آمد دوره ابتدایی و تحصیلات مقدماتی را در دامغان گذرانید و راه علمی واندیشه ای خوش را در قم پی گرفت و به جهت استعدادی که داشت و پشتکاری که خ داوند به او ارزانی داشته بود و قابلیتی که در وجودش نهاده بود مسیر علمی خود را به سرعت طی نمود و از مقدمه و سطح به خارج راه یافت خط دلنشین و زیبا و در عین حال آران و متین او که حکایت از باطن مهذب و آسوده در دلبستگی به الطاف حضرت احادیث داشت حکایتی دیگر از احوال اوست که به هنگام درس و بحث و یادداشت برداری و نوشتاری چگونه این آدم به دور از اضطراب های فرساینده مسیر خویش را با اطمینان خاطر طی می کرده است امروز وقتی یادداشتهای درسی و غیر درسی او را ورق می زنی چهره آرام سید حسن را در خط زیبایش می بینی و باطن آسوده و مطمئن او را که شاید یک مورد در هم ریختگی آشفتگی خط خوردگی نیز در آنها وجود ندارد.

در کنار تحصیلات حوزوی از یادگیری علوم دیگر غافل نماند چه این ضرورت را احساس می نمود که امروز یک معلم دینی باید مسلح به سلاح علمی و درک و فهم سیاسی و شناختی جهانی باشد تا بتواند بدانچه در وظیفه اوست عمل نماید رسانیدن پیام اسلام دعوت مردمان به دین و آیین الهی بدون خروج از مسیر اصلی و افتادن در گرداب التقاط نیاز به زبانی فصیح و درکی عمیق دارد تا مبلغ ضمن تسلط همه جانبه خویش بر مبانی و اصول اسلامی بتواند فارغ البال از غرق شدن خویش در گرداب های هول انگیز و خود کم بینی فرساینده یا زیاده بینی ناخوشاینده پیام آیین الهی را تبلیغ نماید و مردم را در سردر گمی آخر الزمان به دروازه رستگاری و راه سعادتمندی بخواند.

مجموعه های بازمانده از شهید روحانی اعم از آنچه طی سالهای سال به جهت سخنرانی در مجالس و محافل فراهم گردیده است یا در روزنامه یا مجله ای به چاپ رسیده است یا در مجلس به ایراد سخن پرداخته است نشانی بارز این مدعاست

مقال حاضر را مجال بحث و فحص بیشتر در این موضوع نیست. خلاصه کلام آنکه سید چهره ای روشن ودرخشان بود با استعدادی بالا و فهم و درکی عمیق که خوب تحصیل کرده بود و راهی خوبتر پیش روی داشت.

زندگی سیاسی

دین راه است و روش الهی یا بشری به ایمان و پذیرش قلبی یا به قبول و تثبیت عرفی یا قانونی با شمولی کلی یا جزیی این جهانی یا هر دو جهانی محدود در حد و مرزی خاص یا فارغ ازآن مقید به قید زمان یا خارج از آن و پذیرنده ملزم به اجرای مفاد آن به دور از برداشت شخصی و سلیقه فردی و در کل طبیعت هر کس بر اساس نوامیس معلوم و مشخص و با نتایج از پیش اعلام شده و به تجربه دریافته .

بر این اساس آن کس که آیینی را می پذیرد وبدان ایمان می آورد می بایستی همه حرکات و سکنات خویش را منطبق با آن نماید و دین پذیرفته شده نزد خدای متعال اسلام و این آیینی است با شمولی کلی حاکم بر ظاهر و باطن و دنیا و آخرت فرد و جماعت دولت و ملت به معنی عرفی آن که دارنده لابد از پیروی احکام و سنن آن می باشد و هیچ چیز از حیطه حاکمیت آن بیرون نیست پس آنچه را که میانه فرد و خداست در بر می گیرد و آنچه را که موجب سلوک افراد با هم است مشتمل می شود و هر حرکتی را که حکومت را با مردم و مردم را با حکومت مرتبط می سازد ترسیم می نماید و نیز رابطه بین ملل و اقوام را هم در شکل فردی آن و هم جمعی آن شماره می نماید و سیاست فارغ از ساحت لغوی و ادبی چیزی نیست جز همین مجموعه تدبیر و تدبر بر اساس نوامیس معین و مشخص محدوده ها و مرزها روشن.

بدین ترتیب برای کسی که به آیین اسلامی می گرود و بدان ایمان می آورد تکلیف مشخص است و او تنها پاسخگوی زندگی نهان و پیدای خویش نیست در مقابل فراز و نشیب های جامعه و جهان مسئول و مکلف است و به نسبت جایگاه اجتماعی خود مواخذه و مورد پرسش همه چنان که فرمود درود خدای بر او و خاندانش باد کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته.

اینجا حرف تمام است دین جدا از سیاست و سیاست جدا از دین اصلا موضوعیت ندارد و قابل بحث و فحص نیست از همین نظر نیز مدرسه گفته بود دیانت ما عین سیاست ماست یعنی هر حرکت ما هر نگرش ما هر سخن ما هر اندیشه ما در هر زمینه و به هر شکل در هر زمان و هر مکان بایستی منطبق باشد بر قوانین و نظامات ودستور العمل های آیینی ما اگر در این ظرف گنجید پذیرفته و الا رد است.

جایگاه اجتماعی پذیرفته و آیین ایمان آورده سید معلوم است او با پای نهادن در دایره تکلیف و بازگشتن همه مسئولیتها در ایام حیات بر دوشش یک روحانی مسلمان استو این دو وصف کافی است برای آنکه راه آتی او را مشخص نماید شهید شاهچراغی یک روحانی مسلمان است یعنی کسی که پیش از پرداختن به امور جسمانی باید در پرورش روح خویش بکوشد و پیش از آنکه با مردم از جهت جسمانی ایجاد رابطه نماید با روح و روان آنان می بایستی دمساز شود و یک روحانی مسلمان که در مذهب و منش او به من مربوط نیست ما چه کاره ایم عیسی به دین خود، موسی به دین خود وجود ندارد در حالی که به صراحت قرآن فریاد می زند که هیچ کس بار خود را بر دوش دیگری نمی تواند بگذارد و مسئولیت انجام نداده خویش را متوجه دیگری نمی تواند بکند و هر کس باید گناه خویش را خود پذیرا باشد.

شاید جمع ایندو برای بسیاری چندان ساده ننماید که امر به معروف و نهی از منکر تضاد و تناقضی با لاتزرو وازره و زراً اخری ندارد اما واقع این است با این بیان سید تکلیف خود را از اول می شناسد و برای آنکه بتواند ا ز عهده آن برآید مجدانه می کوشد تا اطلاعات همه جانبه لازم را فرا بگیرد او پای در میدان عمل دارد از همان ابتدا معبد زاهدانه خود را که می بایستی در آن به چله نشینی بپردازد و خدای را بی شریک و به دور از دغدغه ها عبادت نماید اجتماع را بر می گزیند در محافل و مجالس حضوری فعال دارد به تشکیل جلسات مختلف می پردازد و در آن در حد وسع و دیدی که پیوسته در حال گسترش است به مباحثه و مذاکره و ایراد شخن می پردازد عناوین و موضوعاتی که در این جلسات مورد بحث و فحص قرار می دهد نشانی روشن از فعالیت دینی سیاسی اوست و مختلف بودن مجلسیان وی که اختصاص به یک دسته و گروه با مشخصات معلوم را ندارد از آن سو از آغاز سر سپردن به امام خمینی و گزیدن وی به عنوان قائد و پیشوا در این اندک مجال آن نیست تا به عنوان شاهد مثال از آنچه وی طی سالهای قبل از انقلاب و دقیقا در دوره طلبگی به گفتگو پرداخته استفاده گردد اما برای آنکه خیلی هم ظرف ما تهی از مظروف خود نباشد اشاراتی کوتاه به بعضی از سخنان او می نماییم.

1. ایمان یعنی باور داشتن و پایبندی به آنچه برای آن و در راه آن (نیاز) به تلاش و جد و جهد است و الا حرکت به پوچی و سرگردانی و بیهودگی است این مطلب را چنین می توان ترسیم کرد که وقتی زندگی انسان منحصر شد در مثلث کارکردن برای خوردن و خوردن برای زنده ماندن نتیجه ای به جز پوچی و بیهودگی.

دوم رمضان- دامغان

اگر جهان هستی به عبث آفریده نشده پس تکلیف در برابر مخلوقات خداوندی ضروری و اجتناب ناپذیر است.

پنجم رمضان- حسینیه خوریا- دامغان

3.دنیای امروز دنیای سازش است که مذهبی ترین فرد جهان یعنی پاپ کاتولیک با ضد مذهب ترین انسانها یعنی کل حزب کمونیسم شوروی کنار یک میز می نشیند و با هم دست می دهند اشراف بت پرست قریش به پیامبر پیشنهاد سازش دادند و گفتند تو به سنت ها و معتقدات ما صدمه وارد نساز و ما هم خدای تو را می پرستیم اما قرآن و اسلام کتاب ودین سازش نیست و هرگز با بیگانه کنار نمی آید قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون

پانزدهم رمضان - دامغان

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت سیاسی سید منحصر است در تشکیل مجامع و سخنرانی ها بیدار گرانه که اغلب بدون دعوت غیر و تنها بر حسب وظیفه و تکلیف انجام می گردد و در قبال آن هیچ پاداشی از مردم ندارد و تنها اجر آن با خداست.

از زآن جمله سخنرانی های پر شور و انقلابی سید در دهه اول محرم در حسینیه مدرسه آقای دامغان و سخنرانی وی در ماه رمضان در شبستانهای مسجد جامع شهر در حالی که مرسوم دعوت از سخنران بود و تدارک مجلس آن هم در زمانیکه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی به شدت دنیال کسانی چون سید بودند که منبر و مجلس را محدود و منحصر در اعمال فردی نمی ساخت و به معرفی اسلام با تمام وجود 
می پرداخت و به نقد و انتقاد از اعمال حکومت دست می زد و نیز سخنرانی هایی که در شهرستان های دیگر ایراد نموده بود. با پیدایش طلیعه انقلاب اسلامی سید شاخص ترین طلبه جوان و روحانی شهر د هدایت مردن و تحریک به تحرک آنان در دفاع از حریم اسلام و قرآن بود به همین خاطر هم در میان طلبه های انقلابی و هم مردم شهر وهم نیروهای امنیتی و انتظامی او شاخص ترین چهره ای بود که شناخته می شد تا جایی که با کمال تاسف بعضی از غافلان آشکارا حرکتش را می شکستند.

با نزدیک شدن زمان پیروزی انقلاب مسئولیت سید به عنوان چهره شاخص روحانی انقلابی مورد علاثه بیشتر می شد در روزهای سخت انقلاب در تشکیل کمیته مردم و هدایت حرکت انقلابی نقش اساسی داشت و با پیروزی انقلاب حضور در دایره های وسیع تر چون دادگاه های انقلاب نمایندگی امام روزنامه کیهان، والنهایه نمایندگی دو دوره مجلس شورای اسلامی از دامغان و بالاخره شهادت در این ایام نیز با آنکه جوانترین چهره مجلس بود اما به جهت نگرش وسیع و اندیشه وافی از جایگاه خاص برخوردار و جزء معدود نمایندگان شناخته شده جامعه بود رحمه الله علیه.

کوشش حاضر

حق این است که ارزش افراد در زمان حیات آنان شناخته گردد و پاس داشته شود اما ان غریب است و اکثر مردم از آن به تغافل تا به جایی که بعد از مرگ بعضی از کسانی را که در کنار تو می زیستند می بینی که می گویند فلانی چنین و چنان بود ؟ اما نمی دانستیم حالا اگر در زمان غفلت از این موضوع شد پس از مرگ آنچه باید به ارج و عزت شناخته گردد فراموش نگردد تا لااقل راهی باشد گشوده برای آنانکه ندیده اند و نشناخته اند خصوصا نسلهایی که جهان آینده را پیش روی دارند و می توانند با سرمایه هایی چنین رهسپار آن گردند.

از سید که رحمت خدا بر او باد دو فرزند پسر باقی ماند.

مهدی و مسیح که هر دو به نام نشانه قیان آخر زمانند و این نکته ای لطیف در پیش سید که به هنگام شهادت ایام طفولیت را می گذراندن اینک جوانانی هستند راهسپار راه پدر در زی روحانی با همان خصوصیات که در سید بود و در زنده ساختن یاد ونام پدر که یاد ونام همه راست کردان است کوشا و به عنوان اولین حرکت گردآورنده سرور غم آلودگی که به هنگام شهادت سید سروده گشته است خود نشانی است از شخصیت همه جانبه و اقبال عمومی خاصه اندیشمندان و فرهیختگان جامعه به وی تا خود مقدمه ای گردد در گردآوری آثار بجای مانده از او لابلای سطور و یادداشت های شخصی و یا صفحات روزنامه یا هر کجایی دیگر که اثری از آن روحانی پاک نهاد را در خود ضبط و ثبت کرده باشد خدای بزرگ اینان و همه ما را در پاسداشت حقوق عزیزان این آب و خاک توفیق کرامت کناد.

و السلام علیکم و علیه و رحمه الله و برکاته

حسین معلم دامغانی

یاران شهر یار

رها از پی آرزو آهوانه

زصحرا به صحرا چو آهو روانه

غزالان فرخنده فر خجسته

به تیری کمند تعلق گسسته

نیوشنده آفرین فرشته

به سیمایشان نام ایزد نوشته

فری شاهدان شراب نهانی

شراب شهادت شب شادمانی

فری راهیان ره مهربانی

شهیدیان روحانی دامغانی

زهی شهر یاران زهی شهریاران

به شادی زده باده با غمگساران

ز داغ می صاف بی غش رهیده

به هر شش به آبی چو آتش رهیده

شهادت  لب تشنه بر عذب جاری

به آیین در آیینه شهریاری

زهی دامغان داغ غم های شیرین

زهی دامغان زادگاه مغان به آیین

خرابات مستان ری تا در چین

زهی مولد مهر و میقات یاسین

بر تو سید حسن بهاری سوخت

شاهچراغي، سيدحسن: نهم بهمن 1331، در شهرستان دامغان به دنيا آمد. پدرش سيدمسيح و مادرش سيده‌فاطمه نام داشت. تا پايان سطح خارج در حوزه علميه درس خواند. ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. روحاني و نماينده مجلس شوراي اسلامي بود. مدتي به عنوان سرپرست مؤسسه كيهان فعاليت كرد. يكم اسفند 1364، در بمباران هوایی اهواز هنگام بازديد از مناطق جنگي بر اثر حمله جنگنده‏های عراقی به هواپيما شهید شد. پيكر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.

مشخصات کتاب " بر تو سید حسن بهاری سوخت"

قطع رقعی

80 صفحه

شمارگان2000 جلد

نشر ابتکار دانش

گردآورندگان: سید سعید شاچراغی- سید مهدی شاهچراغی تقدیمی به بنیاد شهید و  امور ایثارگذان استان سمنان

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده