شهید والامقام مجتبی احمدیان
به تمام کسانی که این نوشته را می خوانند باید بگویم، که اکنون نه وقت ماندن که وقت حرکت است.

مجتبي احمديان

بسم‌الله الرحمن الرحيم

«يا ايها الذين امنوا استعينوا بالصبر والصلوة ان الله مع‌الصابرين ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل‌الله اموات بل احياء ولكن لاتشعرون و لنبلونكم بشيء من الخوف والجوع و نقص من الاموال والانفس والثمرات و بشّر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انالله و انا اليه راجعون».[1]

به‌نام خداوند بخشندة مهربان و به‌نام خداي هستي‌بخش و به‌نام خدايي كه حتي يك لحظه زندگي كردن بدون وي قابل تحمل نيست، و با درود فراوان بر شهيدان اسلام و انقلاب و جنگ تحميلي و با سلام بر امام امت خميني بت‌شكن كه راه چگونه زندگي كردن را به ما آموخت و با آرزوي موفقيت براي پيروزي تمام رزمندگان كه ايثارگرانه در راه پياده كردن قوانين اسلامي از همه‌چيز خود گذشته و از جان خود مايه گذاشته‌اند و سپاس و ستايش فراوان خدايي را كه در اين شرايط حساس بندة حقيري چون من را، به مكاني فرستاد كه وجب به وجب خاك آن، زنده‌كنندة ياد شهيداني است كه خالصانه خون خويش را بر زمين ريختند، تا درخت تشنة اسلام تنومند گردد و اميد دارم لطف خداوند تا آن حد باشد كه من استحقاق اين همه لطفش را نداشته‌ام، سعادت مردن در راهش يعني شهادت را نصيب بگرداند و اين را خدا خود مي‌داند كه وحشت من نه از شهادت كه از مردني است كه در راه او نباشد. و اكنون در شرايطي قرار گرفته‌ام كه خود را موظف مي‌دانم چند جمله‌اي هم با خانواده‌ام صحبت داشته باشم.

[...][2] پدر و مادرم سلام كرده و سلامت و عافيت آنان را از خداوند آرزو مي‌كنم و تقاضا دارم بخاطر زحمت‌هايي كه به آنها داده‌ام، مرا ببخشند. مي‌دانم كه فرزند خوبي نبوده‌ام و حق فرزندي را به‌جا نياورده‌ام، ولي از شما[3] به‌خاطر تمام رنج‌هايي كه براي من كشيده‌ايد، تشكر مي‌كنم.

پدر جان و مادر عزيز، اميدوارم به‌خاطر راهي كه خداوند مرا در آن قرار داده، شما نيز شكر خداي را بجا آورده و بدانيد كه اين يك امتحان است و شما بايد از آن سربلند بيرون بياييد. شما بايد با صبر و تحمل خويش شاكر خداوند باشيد و خداي ناكرده [با] بي‌تابي و ناراحتي اجر خود را ضايع نگردانيد. شما خود مي‌دانيد كه همه ما امانت‌هايي هستيم از طرف خداوند كه بالاخره مي‌بايست آنرا به صاحب امانت برگردانيم. پس بنا نيست كه اين امر ما را آنچنان ناراحت كند كه غافل از ياد خدا شويم و اما مادر جان، يادت مي‌آيد روزي از تو پرسيدم كه اگر من چكار كنم تو از من راضي هستي؟ و تو در جواب با همان زبان ساده‌ات گفتي راه راستتان را برويد، نمازتان را ترك نكنيد، تا من از شما راضي باشم. حال از تو مي‌پرسم كه اين راه همان راه راستي نبود كه گفته بودي؟ آيا اين راه، راه تمام شهيدان نبود؟ راه امامان نبود؟ و راه تمام كساني نبود كه آرزوي رسيدن به خدا را داشته‌اند؟ پس اي خداي بزرگ ترا شكر مي‌كنم كه مادرم را از من راضي گردانيدي، مادر جان مي‌دانم صبرت زياد است و مي‌دانم كه خوب مي‌تواني تحمل كني، پس در ناراحتي از دست دادن فرزندت نگران نباش، زيرا سرانجام كارش همان شد كه خداوند و هم تو خواسته بوديد. مادر جان از دعا براي آمرزش گناهانم كوتاهي نكن.

پدر جان از رفتن ديگر برادرانم به جبهه، جلوگيري نكنيد و بگذاريد آنها هم با خون خود تضمين‌كنندة راه شهيدان باشند.

به خواهر عزيزم: بايد بگويم زحمت‌هاي فراوانش در مورد من هميشه در ذهنم خواهند ماند و جز دعاي خير هيچ چيزي ديگري ندارم كه تقديمش كنم.

به برادرانم توصيه مي‌كنم نماز را فراموش نكنند، راه اسلام را در پيش گيرند كه بهترين راه همين است. در پاسداري از خون شهيدان كوتاهي نكنيد كه غفلت در اين مورد قابل جبران نيست، ما اگر در پنج سال گذشته رفته بوديم جواب كمتري را مي‌بايست به خدا مي‌داديم و بار كمتري را با خود بدوش مي‌كشيديم. اما اگر اكنون از دنيا برويم از ما از خون هزاران شهيد مي‌پرسند، كه براي حفظ و حراست آن چه كرديم؟ و از خود چقدر مايه گذاشته‌ايم؟ و از ما و جان خود چقدر گذشته‌ايم؟ پس بيشتر به‌فكر بيفتيم و موقعيت و مسئوليت خود را بهتر بشناسيم. فرصت‌هاي گرانبها را از دست ندهيم. اگر مي‌خواهيم كاري را هم صورت بدهيم و تصميمي بگيريم، الان بهترين فرصت است. شايد فردا دير باشد. تا باشد مانند من، خجل نزد خدا حاضر نشويم.

به همسرم بايد بگويم، متأسفم از اينكه در اين فرصت كم دو سه ماهه، نتوانستم برايت فرد مفيدي باشم. اما از اين موضوع خوشحالم كه خداوند در همين فرصت اندك مرا از داشتن يك همسنگر خوب محروم نگردانيد و بدان فرصتي پيش آمده كه تو نيز صبرت را امتحان كني و آن را رشد دهي. تو بايد شجاعانه درس صبر به تمام كساني كه شهادت را مردن مي‌دانند بدهي. تو بايد در مسئوليت سنگيني كه در به انجام رساندن پيام شهيدان، داري استوار باشي و رسالت خويش را در اين پيام به‌خوبي انجام دهي. البته مي‌دانم كه خوب مي‌تواني. انشاءالله كه اشتباه نكرده باشم.

در پايان، سعادت تورا از خداوند بزرگ خواستارم و اميدوارم خداوند همانطور كه تاكنون به من كمك كرده با تو نيز همان كند. و به تمام كساني كه اين نوشته را مي‌خوانند بايد بگويم كه اكنون نه وقت ماندن كه وقت حركت است و نه وقت مردن كه وقت شهادت است. كمي به زماني كه در آن زندگي مي‌كنيم بينديشيم موقعيت از هر جهت آماده فداكاري، از خود گذشتن و ايثار است.

اگر فرصت‌ها ارزان از دست بروند ديگر بر نخواهند گشت. نگذاريم نعمتي را كه خداوند در اختيارمان گذاشته به راحتي از دست بروند. از نعمت جمهوري اسلامي و امام مي‌بايست به‌خوبي استفاده كنيم. از دعا براي ظهور حضرت مهدي(عج) كوتاهي نكنيم و از خداوند بخواهيم تا ظهورش، امام امت را در سلامت نگه دارد. با جان و مال از جمهوري اسلامي دفاع كنيم و نگذاريم اين ضد انقلاب‌هاي خانگي «اگر قابل ارشاد نيستند» فرصت عرض اندام داشته باشند. خط امام را به‌عنوان معيار براي خودسازي وحركت‌مان انتخاب كنيم و گول هيچ گروهكي را تحت هيچ نامي نخوريم. اگر لطف خداوند بيش از بيش شامل حال من شد و شهيد شدم، مرا در شهر شاهرود دفن نماييد.

با آرزوي سلامت و طول عمر براي امام و ظهور هرچه سريع‌تر حضرت حجت و پياده شدن هرچه سريع‌تر احكام اسلام در سراسر جهان و استقرار حكومت خدا. همه شما را به‌خداوند بزرگ مي‌سپارم و شعار تمامي رزمندگان را سر مي‌دهيم كه: خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام»

مجتبی احمديان

4/6/61 - اهواز



[1]- بقره/ 153- 156.

[2]- خوانا نيست.

[3]- در اصل وصيت «آنها».


منبع : کتاب وصیت نامه کامل شهدای استان سمنان / نشر شاهد / بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده