شهید داود پيلغوش در آذرماه سال 1343 در خانواده ای مستضعف و مذهبی پا به عرصه هستی نهاد او در خانواده و محیطی رشد کرده بود که با بهره گیری از تعالیم انسان ساز اسلام به پرورش نسل آینده می پرداختند.
زندگینامه شهید داوود پیلغوش در سالروزولادتش

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید داود پيلغوش در آذرماه سال 1343 در خانواده ای مستضعف و مذهبی پا به عرصه هستی نهاد او در خانواده و محیطی رشد کرده بود که با بهره گیری از تعالیم انسان ساز اسلام به پرورش نسل آینده می پرداختند.

آری در اوج حاکمیت جهل و فساد طاغوت کسانی بودند که با تمسک به احکام الله به نفی ارزش های فاسد می پرداختند. و داود از جمله کسانی بود که در چنین محیطی رشد می نمود و همانند آتش زیر خاکستر در سالهای آرامش قبل از طوفان خود را می شناخت و با آگاهی نسبت به ظلم و جور حاکم به سازندگی فکری می پرداخت.

در سن هفت سالگی به دبستان راه یافت و با تلاش پیگیر به ادامه تحصیل پرداخت. با شروع نهضت رهائی بخش اسلام در سال 1357 جرقه ای در دل خرمن ایمان او افتاد و او را در جریان انقلاب قرار داد و همانند بسیاری از نوجوانان این مرز و بوم در سنگر مدرسه و در جامعه به مبارزه با رژیم منحط پهلوی کشاند.

شبها با بانگ الله اکبر در پشت بام ها و روزها در خیابان ها دائم در حرکت و مبارزه بود هنگامی که می شنید در فلان میدان و یا خیابان مردم بی دفاع را به گلوله بستند خشم وی دو چندان می شد و او این خشم مقدس خود را در صحنه پیکار با مزدوران شاه به نمایش می گذاشت در هنگام تسخیر پادگان ها و مراکز قدرت طاغوت در بیست و دوم بهمن سال 57 فعالانه شرکت نمود و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی خنده پیروزی بر لبانش نقش بست، در نخستین رفراندوم جمهوری اسلامی به علت کمی سن نتوانست شرکت کند و این باعث ناراحتی وی شده بود.

با گذشت زمان و تثبیت پایه های نظام جمهوری اسلامی ایران به اراده اش در پاسداری از دستاوردهای انقلاب همچنان افزوده می گشت و با فعالیتهای گروهک های مفسد با آنان به مخالفت برخاست و خروش مجددی را بر علیه طاغوتیان زمان بوجود آورد و معتقد بود که اگر امام فرمان دهد همه برنامه هایشان را بهم می ریزیم و دیدیم که چه بی ربط نیز نگفت.

یک بار به دیدن امام خمینی مشرف شد و وقتی از دیدار امام بازگشت چنان خوشحال بود که سر از پا نمی شناخت و برای خانواده اش می گفت که قیافه امام چنان جذابیت داشت که محو او شده بودم.

با تشکیل بسیج مستعفین و فرمان امام مبنی بر شرکت همه مردم در این امر از جمله کسانی بودند که به بسیج پیوست و بعد از فرا گرفتن فنون نظامی شبها در مسجد محل به نگهبانی محل می پرداخت، با شروع جنگ تحمیلی صدام علیه انقلاب اسلامی ایران برای رفتن به جبهه نام نویسی کرد ولی به علت درس و عدم موافقت خانواده در سنگر مدرسه ماند و به فعالیتهای خود پرداخت.

با صدور فرمان امام مبنی بر واجب کفائی بودن رفتن به جبهه ها، ماندن را جایز ندانست و با ثبت نام مجدد خواستار شرکت در جبهه¬های نبرد حق علیه باطل شد و بعد از گذراندن دوره تعلیماتی و رزمی طبق تقسیماتی که برای توزیع نیروهای مورد نیاز به عمل آمد او، به سیستان و بلوچستان در نواحی مرزی ایران و پاکستان اعزام شد تا باسوداگران مرگ و قاچاقچیان بین الملی وارد نبرد شود، بعد از اتمام مأموریت مجدداً به تهران مراجعت کرد و به ادامه تحصیل پرداخت.

ولی ماندن در محیط آرام و بی تحرک شهر نتوانست روح بلند پرواز او را قانع کند و دائما در فعالیت بود او دیگر آرام نداشت، انگار گم کرده داشت، به همین علت برای رفتن به جبهه های نبرد نام نویسی نمود و این بار موفق می شود به جبهه جنوب اعزام شود و با شرکت در حمله دشمن شکن والفجر مقدماتی توانست بر تجربیات نظامی خود بیافزاید بعد از اتمام عملیات فوق برای گذراندن مرخصی روانه دیار عاشقان خدا شد.

معنویت حاکم بر جبهه ها او را در هدفی که در پیش روی داشت کمک  می نمود و اینگونه او عاشق جبهه ها یافته بود و این از خصایص لشکریان خداست. سرانجام عملیات دیگری آغاز شد. عملیاتی که در طی آن یاران اباعبدالله الحسین (ع) لبیک گویان با از بین بردن کفر پیشگان صدامی راه کربلای حسین(ع) را به بهای خون خویش گشوده و برگی زرین بر لوحه افتخار این ملت نقش بستند.

آری داود با شروع حمله والفجر یک با قلبی مملو از عشق به خدا او ،و اراده ای استوار به قلب دشمن زبون تاخت و با گشودن راه برای دیگر یارانش حماسه یاران حسین را در کربلا دوباره زنده کرد و عاقبت خود نیز در این جدال نابرابر، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به لقای معبود شتافت و ما را د رادامه راهش هر چه بیشتر مصمم تر کرد.    

منبع: برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده