شهید حبيب اله اسلامی هفتم فروردين ماه سال 1347 در روستای باباش کندی از توابع بيله سوار به دنیا آمد و ظهر 26 آبان 96 پیکرش بعد از 31 سال انتظار در زادگاهش به خاک سپرده شد.
                      

به گزارش نوید شاهد اردبیل، پدر حبیب اله ميرزا کشاورز و مادرش ارکناز قاسمی خانه دار بود. خانواده آنان از نظر اقتصادی وضعيت بدی داشتند و فقر و نداری بر زندگی آنها سايه افکنده بود اما زندگی در چنين شرایطی از حبيب اله فردی صبور و سخت کوش ساخته بود. او در برابر مشکلات کمر خم نمی کرد. بلکه با استواری بر مشکلات غلبه می کرد. با همه مهربان بود و مهربانی و محبت از صفات نيک او بود.

 او وقتی به سن مدرسه رسيد در مدرسه ابتدايي باباش کندی بيله سوار ثبت نام کرد و مشغول به تحصيل شد تا دنيای جديدی را تجربه کند. با ذوق و شوق فراوانی درس می خواند و هر روز استعدادش شکوفاتر می شد و در زمينه کسب علم بر همه همکلاسيهای خود پيشی گرفت، نه تنها در زمينه تحصيل بلکه در زمينه اخلاق نيز زبانزد عام و خاص بود.

حبیب اله سال 1359 وارد مدرسه راهنمايي 17 شهريور بيله سوار شد و تا سال 1362 ادامه داد و بلافاصله وارد دبيرستان هنرستان کشاورزی بيله سوار شد. حبيب با علاقه و اشتياق فراوان درس می خواند و استعداد فوق العاده ای در زمينه تحصيل داشت و بيشتر اوقات فراغت خود را با مطالعه می گذراند و در فعاليتهای مذهبی نيز شرکت می کرد.

همه او را جوانی صادق و درستکار و درس خوان که کوهی از آرزوها را با خود يدک می کشيد می شناختند. دوستانش نيزانسانهايي بودند که همگی در زمينه مذهبی و حتی در زمينه کسب علم و دانش دارای اشتراک بودند و اکنون هر کدامشان به بالاترين درجه علمی دست يافته اند.

حبيب اله سال 1362 وارد دانشسرای کشاورزی بيله سوار شد که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی در حالیکه او در سال دوم این رشته تحصیل می کرد مبارزه در پشت سنگرها را بر سنگر علم ترجیح داد و عازم جبهه شد .

                        

او می گفت: " می روم جبهه چون خاکمان در دست دشمن است". خانواده اش خیلی تلاش کردند تا او را از رفتن منصرف کنند ولی تصمیم خود را گرفته بود ابتدا به صورت داوطلبانه در بسيج بيله سوار ثبت نام کرد و سپس با اراده محکم آماده رفتن شد . در پاسخ هر کس که می گفت فعلا نرو می گفت: "اول دفاع و حفظ خاک کشورم بعد درس". هنگام اعزام او در مقابل مسجد حضرت ابوالفضل (ع) به اطرافیانش چنین گفت: شک نکنيد که پيروزی از آن ماست. چرا که خدا با ماست و در همه حال يار و ياور ما خواهد بود.

 او بعد از چند ماه حضور در جبهه های مبارزه حق علیه باطل، در منقطه پیرانشهر 24 اردیبهشت ماه سال 1365 به مقام عالی شهادت رسید ولی پیکرش تاکنون پیدا نشد تا اینکه به لطف خداوند 25 آبان ماه سال 1396 پیکر گلگون کفن او به آغوش خانواده بازگشت و همزمان با وفات پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام جعفر صادق(ع) در زادگاهش به خاک سپرده شد.

                               

صابر عباسی از دوستان شهید چنین می گويد: شهيد بزرگوار حبيب اله اسلامی که از دوستان دوره نوجوانی من هستند انسانی مهربان و رئوف بودند. و بسيار غريب نواز، عليرغم اينکه از نظر سنی جوان و کم تجربه بود اما سرشار از درک و فهم بالا بود. بیشتر اوقات به من می گفت: " بيا به بيمارستان سر بزنيم و از بيماران بستری عيادت کنيم، چرا که اين توصيه اسلام و دين است که از بيماران عيادت کنيم و چه بسا که بسياری از آنان دوست و آشنايي ندارند." با وجود آنکه من در اين کار سستی می کردم اما او خيلی به اين مسئله تأکيد داشت.

فرازی از وصيت نامه شهيد حبيب اله اسلامی

از برادرانم می خواهم که اسلحه مرا بدست بگيريد و سنگر مرا خالی نگذاريد و راه شهيدان را ادامه دهيد و نگذاريد خون هزاران شهيد انقلاب و جنگ ريخته شده و پايمال شود و امام خمينی را که ياور همه ملتهای محروم جهان است تنها نگذاريد. اسلام امروزه به مجاهدت و تلاش نياز دارد و کوتاهی در اين راه بخشودنی نيست.

انتهای پیام./

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده