به مناسبت سالروز شهادت
شهید حبیب الله شریعتی فرد فرزند عبدالجواد در تاریخ هفدهم شهریور 1311 در روستای اندرات در هزارجریب چشم به جهان گشود... تا اینکه در سال 1360 در مسیر سفر به قم،ساعت 11 شب در جنگل آمل،گروهی از منافقان جلوی خودروی شهید و پسرش را میگیرند و آنها را به داخل جنگل برده و او و پسرش را به شهادت رساندند

نوید شاهد گلستان؛ کلام شهید مائدهای است آسمانی که از آسمان قدس به ارمغان آورده همان کلامی که عارفان حقیقی را سرمست می کند کلام عشق

سيره ی شهيد «حبيب الله شريعتی فرد»

از تولد تا شهادت

شهید حبیب الله شریعتی فرد فرزند عبدالجواد در تاریخ هفدهم شهریور 1311 در روستای اندرات در هزارجریب چشم به جهان گشود.

او فرزند پنجم خانواده بود و 3 خواهر و برادر داشت.وقتی شهید کودک بود پدرش به شغل کشاورزی مشغول بوده و از این راه امرار معاش میکرد و وضع اقتصادی متوسطی داشتند.

او پس از گذراندن دوره ی کودکی در سن 7 سالگی به مکتب خانه رفت ، چون روستای آنان در آنزمان مدرسه نداشت و مردم بچه های خود را برای یادگیری مسائل دینی و مذهبی به مکتب خانه میفرستادند.

شهید چند سالی را هم در مدرسه ی سردارجنگل گرگان درس خواند و دوره ی ابتدایی را به پایان رساند.او علاقه ی زیادی به طلبگی و درس حوزه داشت و این علاقه از مکتب خانه در او ایجاد شده بود و همین راه را نیز ادامه داد.با گذشت زمان ،

سيره ی شهيد «حبيب الله شريعتی فرد»

شهید تبدیل به یک جوان پر کار و نیرومند شده و روز به روز پله های ترقی را پشت سر میگذراند.او بسیار علاقمند و دلسوز نسبت به خانواده و پدر و مادرش بوده و همواره در کار کشاورزی نیز به پدرش کمک میکرد تا اینکه با دختر یکی از آشنایان دور خانواده ، ازدواج کرد و ثمره ی این ازدواج پر برکت ، 10 فرزند پسر و دختر بود.

شهید پس از ازدواج ، یکسال به دامغان رفت و در حوزه ی علمیه این شهر درس خواند و بعد برای ادامه ی تحصیل به همراه خانواده ی خود به مشهد رفته و 10 سال در این شهر به یادگیری فنون حوزوی پرداخت.او در کنار درس به پرورش و تربیت فرزندانش نیز اهمیت زیادی میداد و طی این راه هرگز از خانواده ی خود غافل نشد و همیشه با بچه ها مهربان و یار و غمخوار همسرش در سختی ها و پستی و بلندی های زندگی بود.

شهید برای ادامه ی تحصیل به عراق رفت و پس از گرفتن اقامت ، خانواده ی خود را نیز به آنجا برد.او 15 سال در نجف در محضر استادانی چون آیت الله خویی و آیت الله زنجانی کسب علم کرد.تااینکه،صدام، حاکم وقت عراق تصمیم گرفت که ایرانیان را از کشورش بیرون کند و طلبه های ایرانی را نیز اخراج نمود.

او و خانواده اش ،همراه با گروهی از روحانیون دیگر به سمت ایران حرکت کردند اما در مرز خسروی جلوی آنها را گرفتند مانع از ورودشان به ایران شدند.آن زمان ، نظام شاهنشاهی بر ایران حاکم و قیام امام خمینی (ره) نیز از گوشه و کنار ایران در حال جان گرفتن بود.

سيره ی شهيد «حبيب الله شريعتی فرد»

به همین دلیل،در مرزها مردم را بازرسی میکردند تا مبادا،نوار، اعلامیه یا پیامی از امام خمینی (ره) به دست مردم ایران برسد.شهید که از انقلابیون بود ،رساله،اعلامیه و عکس امام را به همراه داشت تا به ایران بیاورد و از آنها برای آگاهی دادن هرچه بیشتر مردم استفاده کند.همسر شهید که همیشه یار و پشتیبان او بود، اعلامیه ها را طوری مخفی کرد که به دست مأموران نیفتاد.ایرانیها،گروه

روحانیون برگشته از عراق را تحویل نمیگرفتند و آنها یک هفته را در بیابانهای سر مرز سرگردان بودند تا اینکه با ضمانت یک روحانی ساکن شهر خسروی ، آنها وارد ایران شدند.شهید که از گرگان برای تدریس دعوت شده بود ، به این شهر آمد و مشغول به تدریس در مدارس و ترویج در مساجد پرداخت.

تا اینکه در سال 1360 در مسیر سفر به قم،ساعت 11 شب در جنگل آمل،گروهی از منافقان جلوی خودروی شهید و پسرش را میگیرند و آنها را به داخل جنگل برده و او و پسرش را به شهادت رساندند.او که همیشه در طول زندگی عاشق شهادت بود،به سوی معبودش شتافت.پیکر پاک این شهید عزیز را پس از تشییع بدست مردم شهیدپرور گرگان در امامزاده عبدالله این شهر به خاک سپردند

« روحش شاد و یادش گرامی باد »

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده