شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۸
شهید فلامرز ماقنتی روز شانزدهم اردیبهشت ماه 1360 حین انجام مأموریت، ترکش خمپاره به پشت سرش برخورد کرد و به شهادت رسید.
امدادگر شهید فلامرز ماقنتی از شهدای عملیات بیت المقدس

نوید شاهد: فلامرز فرزند دوم خانواده ماقنتی، در شهر کرمانشاه، در روز بیست و پنجم آبان ماه سال 1324 چشم به جهان گشود. پدرش که « حاجی» نام داشت، مردی متدین و زحمت کش و مادرش « عشرت الملوک نیز مادری مهربان و فداکار بود که غیر از فلامرز چهار فرزند پسر و سه فرزند دختر را در دامان پر مهرش پرورش داد.

دوران کودکی فرامرز در شهر کرمانشاه گذشت، تحصیلات دوره ابتدایی او هم، در همان شهر و در مدرسه ای که نزدیک خانه آنها قرار داشت، سپری شد.

فلامرز یازده ساله بود که مادر مهربانش بر اثر بیماری از دنیا رفت . غم مرگ مادر همچو باری گران، همواره بر قلب او سنگینی می کرد. مدتی پس از مرگ مادر، خانواده ماقتنی از شهر کرمانشاه به تهران مهاجرت و نقل مکان کردند. آنها در انتهای خیابان استاد معین و در محلّه خیابان سپه سابق که بعداً به نام امام خمینی (ره) تغییر نام داد، ساکن شدند.

شرایط مالی خانواده ماقتنی برای ادامه تحصیل فرزندان مهیّا بود، به همین دلیل او در محلّه خیابان سپه (سابق) به دبیرستان رفت و سه سال نیز در این دبیرستان درس خواند امّا پس از پایان کلاس نهم، تحصیل را رها کرد و به بازار کار وارد شد.

فلامرز به ورزش شنا علاقه داشت و در کنار کار کردن ، به این ورزش نیز می پرداخت.

وقتی که زمان انجام خدمت مقدس سربازی فرا رسید، او به اداره نظام وظیفه رفت اما به دلیل مازاد بودن مشمولین، به او معافیت مازاد در زمان صلح دادند و بدین ترتیب او بدون گذراندن دوره سربازی به کار گذشته خود ادامه داد.

سال 1352 بود که فلامرز در سازمان آب منطقه مغان به استخدام آن سازمان در آمد و شرایط زندگی مستقل برایش فراهم شد. مدتی حدود یکسال پس از استخدام، او برای ازدواج و تشکیل خانواده اقدام کرد و به خواستگاری « خدیجه ربّانی» رفت. خانواده خدیجه با ازدواج آنها موافقت کردند و بدین ترتیب جشن ازدواج و مراسم ساده عروسی آنها در خانه پدر عروس که در میدان خراسان قرار داشت، برگزار شد.

ازدواج فلامرز، فراز مهمّی در زندگی وی بود. او پس از ازدواج با تلاش بیشتر زندگی را می گذراند و با تولّد اولین فرزندش، زندگی آنها شیرینی بیشتری یافت. پس از ازدواج مدتی در منزل پدر همسرش سکونت داشت و پس از آن به محلّه میدان وثوق نقل مکان کرد.

او در حالی که نسبت به همسرش وفادار و نسبت به زندگی اش دلسوز و پایبند بود، هیچگاه از رسیدگی به پدرش و نیز رسیدگی به مشکلات برادران و خواهرانش کوتاهی نمی کرد. این برخورد دلسوزانه و صمیمی از سوی فرامرز، با همکارانش نیز وجود داشت.

فلامرز پس از چند سال کارکردن درسازمان آب شهرستان مغان به دفتر مرکزی شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان که به وزات کشاورزی (سابق) وابسته بود، منتقل شد. محل کار او هم به تهران انتقال یافت. او به عنوان تکنسین ارتباط و مخابرات در دفتر شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان که در تهران مستقر بود، کارش را آغاز کرد.

اواخر سال 1356، با آغاز نهضت امام خمینی (ره) همراه شد. موج بیداری مردم، شور انقلابی را در سراسر کشور بر انگیخت. با مبارزات و فداکاری های مردم و رهبری حضرت امام خمینی (ره) ، شاه از ایران فرار کرد و با ورود امام خمینی (ره) به کشور ، طولی نکشید که رژیم سلطنتی پهلوی به کلی فرو ریخت و تاریخ حاکمیت شاهنشاهی برای همیشه از نظام اداره کشور کنار گذاشته شد.

فلامرز که در خانواده ای مذهبی بزرگ شده بود، همپای مردم مبارزات و حوادث انقلاب اسلامی را دنبال می کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ، امید به آینده بهتر و اجرای احکام اسلامی جان تازه ای به زندگی او بخشید.

با گذشت مدت اندکی از پیروزی انقلاب اسلامی، جنگی نا برابر و تحمیلی از سوی رژیم بعثی عراق به مردم ایران تحمیل شد. هدف صدام حسین که از سوی قدرتهای جهانی پشتیبانی می شد، بر اندازی نظام جمهوری اسلامی و تصرف تهران در مدت یک هفته بود.

با ورود نیروهای دشمن به کشور، حضرت امام خمینی (ره) فرمان دفاع را صادر کرده و در پی آن مردم برای جهاد با دشمن به سوی شهرها و روستاهای مرزی در غرب و جنوب کشور رهسپار شدند. گرچه روزهای اول جنگ با پیشروی دشمن همراه بود، اما پس از اندک زمانی، با دلاوری و حضور پر قدرت و انبوه نیروهای داوطلب مردمی، حرکت دشمن متوقف و خیالات و اوهام رژیم بعثی عراق نقش بر آب شد.

با مسلّط شدن رزمندگان اسلام بر شرایط اولیه که بر جبهه ها حاکم بود، کم کم شرایط جنگ تغییر یافت. پیشروی و حملات نیروهای اسلام، ضربات سختی بر دشمن وارد ساخت. در آن روزها، جبهه های جنگ به دلیل طراحی و اجرای عملیات از سوی فرماندهان، نیازمند حضور بیشتر نیروهای داوطلب بود و با اعلام این نیاز، مردم از هر سو داوطلبانه به سوی مناطق جنگی عزیمت می کردند.

تأمین نیروهای مورد نیاز جبهه ها از سوی ادارات و سازمانهای دولتی در رشته های تخصصی مورد نیاز برای پیشبرد عملیات گسترده رزمندگان اسلام، فرصت خوبی برای حضور داوطلبانه نیروهای متخصص و مورد نیاز جبهه بود که با مشارکت همه سازمانها فراهم می شد.

سال 1360 و در اسفند ماه آن سال که عملیات رزمندگان اسلام برای آزاد سازی مناطق تحت اشغال دشمن، برنامه ریزی شده و آماده اجرا بود، نیروهای زیادی عازم جبهه های جنوب کشور شدند.

فلامرز از سوی وزارت کشاورزی (سابق) و از محل کار خود در شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان، به عنوان امدادگر داوطلب، به ستاد امداد جبهه های کشور که زیر نظر جمعیت هلال احمر قرار داشت، معرفی شد. او از سوی آن ستاد در تاریخ 19/ 12/ 1360، به عنوان راننده آمبولانس برای مأموریت 60 روزه به جبهه های جنگ در جنوب کشور اعزام شد.

فلامرز در حالی که همسرش باردار بود، راهی مناطق عملیاتی جنوب کشور شد تا در عملیات فتح المبین شرکت جوید.

حال و هوای جبهه ها، دنیای دیگری پیش روی فرامرز گشود. او در حالی که نگران همسر باردارش بود، با مشاهده فداکاری و ایثار رزمندگان به هیچ چیز پیشبرد مأموریت و اهداف جنگ نمی اندیشید و در میان آتش و رگبار گلوله ها و انفجار پی در پی خمپاره ها، مجروحان و رزمندگان را برای مداوا به پشت خط منتقل می کرد.

مدت زیادی از حضور او در جبهه نمی گذشت. که عملیات بیت المقدس آغاز شد. با پیروزی های رزمندگان در این عملیات، مقدمات پیروزی های بزرگتر فراهم آمده بود و فرامرز با اراده و همّت استوار، مأموریت های محوّله را انجام می داد.

روز شانزدهم اردیبهشت ماه سال 1360، فلامرز مثل روزهای دیگر عازم مأموریت شد. او در مدت حضورش در جبهه، دو سه باری با خانواده اش تماس تلفنی داشت و جویای احوال همسر باردار و فرزندش بود. با شروع عملیات بیت المقدس، از روز دهم اردیبهشت ماه، درگیری و نبرد شدت یافت. در آن روزها رزمندگان و نیروهای داوطلب شبانه روز نمی شناختند.

فلامرز با تمام وجود برای انتقال مجروحین فعالیت می کرد. روزهای مأموریت رو به پایان می گذاشت. اما سرنوشت پایان دیگری برای مأموریت دنیایی وی رقم زده بود. روز شانزدهم اردیبهشت ماه در حالی که فرامرز در حال انجام فعالیت و مأموریت بود، برخورد ترکش خمپاره به پشت سرش، بخشی از سر او را متلاشی کرد و وی را نقش بر زمین ساخت. او که امدادگری فداکار بود، در میدان نبرد و در جاده خرمشهر به شهادت رسید و زندگی دنیا را به دیدار حق و حیات جاوید بخشید و به شهدای عملیات بیت المقدس پیوست.

خبر شهادت فلامرز برای همسرش در شرایطی که داشت، خبری سنگین بود. روز 21/ 2/ 1360 ، همه همکاران و مردم محلّه و خویشان و مردمی که او را می شناختند، کنار پیکر پاکش گرد آمدند تا شهید « فلامرز ماقنتی» را به سوی قطعه 26 شهدای بهشت زهرا تشییع کنند.

شهید فلامرز ماقنتی به شهدای دفاع مقدس پیوست در حالی که عملیات بیت المقدس با فداکاری و شهادت شهدایی چون او به پیروزی رسید.

همسر فداکار و دو دختر یادگار شهید فلامرز ماقنتی، شروین و فاطمه، نام و یاد پدر را همواره در قلب خویش زنده نگه داشته اند و در سالگرد عملیات بیت المقدس و شهادتش، در کنار مزار او گرد می آیند تا قلبشان را به یاد پدر آرامش بخشند و راه و نام او و شهیدان دفاع مقدس را زنده نگه دارند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده