روایتی خواندنی از مادرگرامی شهید سیدابراهیم موسوی
زیاد نامه می نوشت و زود، زود، اما یکدفعه دیدیم که نامه هایش قطع شد و با پرس و جویی که کردیم و از سپاه خبردار شدیم که سیدابراهیم شهید شده است، در روز هفدهم محرم...
نوید شاهد گلستان؛ کلام شهدا دُر گوهرباری است که از عمق اقیانوس های دل آنان بیرون آمده است آری گوهرهایی از سنخ ملکوت


ررر

آشنایی با شهید؛

شهید سیدابراهیم موسوی فرزند سیدمحمد موسوی در یک خانواده مذهبی و شیعه اثنی عشری در اول مهر سال 1349 پا به عرصه وجود نهاد، تا اینکه به سنی رسید که توانست به مدرسه ابتدایی راه پیدا نمائید. دوران ابتدایی را در مدرسه راز می گذراند و قدم به مراحل بالاتر نهادند.

دوران راهنمایی را در مدرسه ی عنصری به پایان رساندند و در ضمن این نکته را هم لازم به یادآوری است که شهید از نظر اخلاقی دارای خصوصیاتی بارزی بود که او را از دیگران ممتاز می کرد، زیرا ایشان در خانواده ای متولد شدند که تحت تعالیم مذهبی و اخلاق اسلامی پرورش یافته بودند.

ایشان علاقه ی شدیدی نسبت به شرکت در مساجد حضور در نماز جماعت و همچنین شرکت در مجالس مذهبی از قبیل دعای توسل و دعای ندبه و شرکت در مراسم سوگواری و عزارداری اباعبدالحسین(ع) داشتند و این درس عشق و علاقه را نسبت به موارد مذکور و مکتب اهل البیت را از خانواده خود فرا گرفتند.

مادر گرامی شهید؛ آخرین دیدارمان در اولین باری که فرزندم اعزام شده بود../«سیدابراهیم موسوی»

همین شور و شوق مذهبی باعث شد که در اوایل انقلاب با شرکت خود در تظاهرات و بر پا داشتن شعائر اسلامی توانست کمکی در پیروزی انقلاب اسلامی بکنند و کم کم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بکنند و کم کم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و پای گرفتن هسته های مقاومت و پایگاههای بسیج خود را موظف دید که از آنها شرکت کرده و فعالیت نماید.

زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد، احساس کرد که وجود ایشان در جبهه نبرد حق علیه باطل ضروری است روی این اساس خود را کاملاً مهیا نمود.

با وجود ممانعت پدر و مادر آن هم براساس عطوفت پدر فرزندی و عدم تحمل دوری ایشان بالاخره توانست رضایت والدین را جلب نماید. و با گذراندن دوره آموزشی در تاریخ دوم خرداد 1365 به مدت 45 روز رهسپار میادین نبرد حق علیه باطل شد.

و پس از مدتی که در جبهه خدمت نمودند سرانجام در راه ادای وظیفه در سنگر عشق و ایثار و شهادت به جدش پیامبر اسلام و سرور مولایش اباعبدالحسین پیوست و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

مادر گرامی شهید؛ آخرین دیدارمان در اولین باری که فرزندم اعزام شده بود../«سیدابراهیم موسوی»

بی بی حسینی مادر گرامی شهید سیدابراهیم موسوی روایتی خواندنی از ایثار و شهادت پسرش آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

«رضایت نامه»

مادر گرامی شهید؛ می خواهم بروم جبهه؛

من و پدرش اصرار می کردیم که فعلاً نرود تا برادر بزرگش برگردد، اما او قبول نمی کرد، درسش را رها کرد تا جدیت تصمیمش را اعلام کند، آماده شد و ساکش را هم بست.

همین روزها، برادرش با سری ترکش خورده برگشت و ما بیشتر دلمان لرزید و دوباره اصرار بر نرفتنش می کردیم ولی او می گفت؛ از خانواده های دیگر 3 نفر با حتی 4 نفر به جبهه می روند، حالا از خانواده های 2 نفر زیاد است!؟ که بروند... تا اینکه یک روز یک برگه از طرف سپاه آورد، خواهش می کرد که پایش را امضاء کنم.

من داخل آشپزخانه بودم، در حال درست کردن غذا مرا صدایم می زد که : مادر! بیا...

من که می دانستم موضوع از چه قرار است، گفتم : نمی توانم، برنجم توی قابلمه است، خراب می شود... هی می گفت؛ اشکال ندارد، خاموش کن بیا... فایده ای نداشت. تا اینکه یکباره خودش وارد آشپزخانه و دستم را گرفت و کشید مرا روی سکو بردند و کاغذ رضایت نامه رو به من داد... من با نگاهی سنگین به برگه کاغذ انگشت زدم... پسرم به طرف سپاه رفت و بعد از مدتی به کردستان اعزام شد.

زیاد نامه می نوشت و زود، زود، اما یکدفعه دیدیم که نامه هایش قطع شد و با پرس و جویی که کردیم و از سپاه خبردار شدیم که سیدابراهیم شهید شده است، در روز هفدهم محرم...

بارالها، محشور شهدای کربلایش کن

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان


برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۱
.
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۹
0
0
سلام . مزار این شهید کجاست؟
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده