در سالروز وصال
شهيد غلامعل نادري را بعد از 4 دختر و نذر و نياز هاي فراوان خداوند به خانواده شهيد داد و به همين خاطر دردانه ي خانه بود . با وجود اينكه بعد از وي برادران ديگري نيز داشت ولي او براي پدر و مادر چيز ديگري بود و هر چه مي گفت آنها برايش نه نمي گفتند خانواده ي شهيد خانواده ي فقير بود و پدرش در آن جا كارگر اسياب بود .
نوید شاهد گلستان؛ شهید قلب تاریخ است.

مروری بر زندگی شهید «غلامعلی نادری»

شهيد غلامعلي نادري در سال 44 در روستاي محمد آباد از توابع بخش كمالان فاضل آباد شهرستان علي آباد كتول ديده به جهان گشود . نام مادرش فاطمه قاسميان و نام پدرش عباس بود .

شهيد غلامعل نادري را بعد از 4 دختر و نذر و نياز هاي فراوان خداوند به خانواده شهيد داد و به همين خاطر دردانه ي خانه بود . با وجود اينكه بعد از وي برادران ديگري نيز داشت ولي او براي پدر و مادر چيز ديگري بود و هر چه مي گفت آنها برايش نه نمي گفتند خانواده ي شهيد خانواده ي فقير بود و پدرش در آن جا كارگر اسياب بود .

هنگامي كه شهيد 4يا 5 ساله شد به رحمت آباد آمدند و پدر شغل رانندگي را روي كاميون انتخاب كرد او دوران تحصيل خود را در همان روستاي رحمت آباد گذراند . شهيد پسري خوب و تو داري بود ايشان اهل دين و قرآن بود و به پدر و مادرش خيلي علاقه داشت و احترام مي گذاشت او براي كار كردن چند ماهي را در تهران گذراند و در مغازه اي آن جا كار گري مي كرد .

ايشان به همراه جمعي از دوستانش كه از همان روستا با هم به تهران رفته بودند . او در تهران سخن كار مي كرد و در حين كار در راهپيمايي ها و تظاهرات هاي تشكيل شده در تهران شركت داشت . شهيداز پول كارگري خود براي مادرش چادري مشكي به همراه مقنعه خريد و به وي داد و به مادرش سفارش نمود كه هنگامي كه مي خواست در تشييع جنازه شهدا شركت كند با اين چادر و مقنعه برود و موهاي خود را بپوشاند و حجاب خود را رعايت كند .

او همزمان با پول كارگري به خانواده خود هم كمك مي كرد او به طور كلي پسري بسيا مهربان و فداكار بود تا جايي كه در تهران با همه ي سختي كار به مراكز خون رساني به مجروحان مي رفت و خون مي داد و اين موضوع را از همه مخفي مي نمود و همين امر باعث مشد كه ايشان ضعيف شود و چند وقتي را در بيمارستان ها بستري باشد و زماني كه خانواده ايشان يعني مادر شهيد از اين موضوع با خبر شد به مادرش گفت كه نبايد اين موضوع را به كسي بگويد از مادرش قول گرفت ومي گفت جان من فداي رهبر وهمه ي رزمندگان اسلام .

تا اينكه شهيد براي سربازي خود اقدام كرد و به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و در ارتفاعات شمال غرب در سوركوه مشغول نبرد با دشمنان بعثي عراقي شداو در جبهه از گشت شناسايي بود و به صورت مخفيانه و سينه خيز يا بصورت آشكار به اردوگاههاي دشمن مي رفت زيرا شهيدبه زبان عربي تسلط داشت وادهم مهر 1365ز لباسهاي آنان مي پوشيد و مهر عراقي ها را داشت و به عنوان خبر گذار به جمع آنها مي رفت و براي نيرو هاي خودي خبر مي آورد و در نهايت در تاريخ دوازهنگام سركشي از پست نگهباني بر اثر اصابت تير مستقيم نيروهاي خودي به درجه رفيع شهادت رسيد و مزار پاكش را در امام زاده الازمن شهرستان علي آباد كتول قطعه ي شهدا به خاك سپردند .
اي شهيد يادت در زمان جاري...

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده