مناجات نامه شهید رسول قنبری؛
خدایا با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش همچنان استوار ماندیم.
خدایا با تو پیمان بسته ایم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خود استوار ماندیم

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛شهید رسول قنبری در سال 1343 در یک خانواده ی مذهبی به دنیا آمد که نام زیبای رسول را بر او نهادند.

شهید قبل از ورود به مدرسه همراه خانواده خویش به شهر هرسین مهاجرت کردند و تحصیلات ابتدایی اش را در آنجا آغاز کرد در دوران سیاه ستم شاهی برای مبارزه با شاه معدوم همراه دیگر برادران اعضاء خانوادۀ خود فعالیت می کرد و اطلاعیه های امام را پخش می کردند و شعارهایی بر علیه شاه می نوشتند و به خاطر فعالیتهای فراوان شان بارها مورد سوء قصد کوردلان قرار گرفتند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با آنکه نزدیک به سیزده سال بیشتر نداشتند یعنی در دوران حساس نوجوانی و مقطع راهنمایی به سر می بردند در پایگاههای مقاومت مساجد فعالیت می کردند فعالیتهایی از قبیل مبارزه با قاچاق چیان و کشف مواد مخدر و مبارزه با گرانفروشی و ...

شهید با آغاز جنگ تحمیلی جزء اولین نیروهای مردمی داوطلب به جبهه جنگ اعزام شد و در عملیات های بسیاری شرکت کردند. هم در سنگر علم و هم در سنگر جهاد فعالیت و تلاش همزمان داشتند این تلاش ها و کوشش هایش با قبول شدن در دوره خلبانی به ثمر نشست برای گذراندن این دوره باید چند سال در خارج از کشور به تحصیل مشغول می شد اما شور عشق به جهاد در راه خدا و سرنوشت جنگ او را در آخرین روزهای حرکت منصرف کرد و دوباره به جبهه باز گشت و همچنین در سال های بعد در رشته ی پزشکی کارشناسی زبان و سال آخر در تربیت معلم پذیرفته شد اما باز حضور در سنگر جهاد را  مهمتر از همه چیز می دانست و به خاطر سرنوشت جنگ جبهه را ترجیح می داد. حضورش در تیپ نبی اکرم (ص) به قدری مهم بود که چند بار هنگامی که برای امتحانات به شهر می آمد از طریق سپاه هرسین ضرورت حضورش را به او خبر می دادند وی در عملیات حلبچه از ناحیه پا مجروح شده بود اما او با همان جراحتش در جنگ شرکت می کرد.

متانت و مهربانی و حسن خلق ایشان زبانزد همه بود و هر کسی را در اولین برخورد مجذوب خود
می کرد و به صله رحم اهمیت زیادی می دادند و نماز اول وقت و نماز شب و تلاوت قرآن سیمایش را نورانی و آرامش عمیقی در وجودش ایجاد کرده بود این مهربانی و حسن خلق ایشان در رفتارش با اطرافیان از والدین و خانواده تا اسراء و آوارگان جنگی همه را شامل می شد. اخلاق ایشان با آوارگان حلبچه که چند صباحی در اردوگاه شهر ما بودند چنین بود که بعد از شهادتش در عزای او عزادار شدند و اندوه خود را در فراق ایشان با قطعه شعری به زبان خود بیان کردند و سرانجام قهرمان هشت سال نبرد بی امان در جبهه های غرب و جنوب کشور و جهان پهلوان میادین جهاد و پیکار و عشق و ایثار در عملیات مرصاد پنجم مردادماه 1367به عهد خود وفا کرد و به دیدار حق شتافت.

*وصیت نامه شهید:

الان كه دارم اين وصيت نامه را مى‌نويسم چند ساعتى بيش به شروع عمليات نمانده است خدا مى‌داند كه چه خواهد شد اولا وصيت من به پدر و مادرم اين است كه در شهادت من ناراحت نشوند اگر شهيد شدم به من ناكام نگويد چون من در نهايت كامم به شهادت رسيدم پدرم، ازشما مى‌خواهم كه زحمت هايى را كه برايم كشيده‌ايد حلالم كنيد و مادر شما نيز آن زحمت هايى را كه برايم كشيده‌ايد و آن شب نخوابي ها كه براى بزرگ شدن من متحمل شديد حلالم كنيد كه انشاالله اگرمن شهيد شدم شما را شفاعت ‌مى‌كنم ‌مادر من از راه دور دست تو را مى‌بوسم من ذره ذره وجودم را بعد ازخداوند به شما پدر و مادر خوبم مديون هستم اى كاش مى‌توانستم زحمت هاى شما را جبران كنم زحمت هايى كه شايد اگر سالها بكوشم نمى‌توانم آنها را جبران كنم و از شما مى‌خواهم كه در شهادت من گريه نكنيد و ناراحت نشويد با ياد زينب و صحراى كربلا دل خود را تسكين دهيد چون اين جان ما امانتى است و بايد دوباره آن را تحويل دهيم و شما هم بايد امتحان بدهيد مثل حضرت ابراهيم كه وقتى دستوريه او رسيد كه فرزندت را قربانى كن او بدون درنگ به قربانگاه رفت و شما هم افتخار كنيد كه فرزندتان در اين راه قدم برداشت و از برادرانم نيز مى‌خواهم كه مرا حلال كنند . برادرانم استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمانها براى تسكين دردهاست و هميشه بياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و خواهرانم شما نيز مانند زينب استوار باشيد و رعايت كامل حجاب شما از خون برادر شهيدتان نيز برنده تر است و پدر و مادر من مي دانم كه شما علاقه زيادى به من داشتيد و اين را هم خوب مى‌دانم كه از دست دادن جوان برايتان ناراحت كننده است ولى چه بايد كرد اينجا اسلام درخطر است و بايد به يارى اسلام بشتابيم يك روز عده‌اى به حضور امام صادق رسيدند و از او پرسيدند سخت ترين عذاب براى يك پدر و مادرچيست گفت از دست دادن جوانش است و از او پرسيدند خوشحال ترين حالت يك پدر و مادر چيست گفت ديدن قامت جوانشان است .

اى مردم قدر اين شهدا و خانواده آنها را بدانيد آنان جان مى‌دهند تا شما در سايه اسلام زندگى كنيد و ما رزمندگان نيز مديون زحمت هاى بيش از حد شما هستم اميدواريم كه بتوانيم با باز كردن راه كربلا اين زحمت هاى شما را جبران كنيم .

*مناجات نامه شهید:

خدایا، بارالها، پروردگارا، معبودا، معشوقا، مولایم من ضعیف و ناتوان که تحمل درد از دست دادن پاهایم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را می توانم بکنم.

خدایا مرا ببخش و از گناهان من در گذر. تو کریم و رحیم هستی. خدایا با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش همچنان استوار ماندیم.

خدایا با تو پیمان بسته ایم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خود استوار ماندیم

خدایا با تو پیمان بسته ایم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خود استوار ماندیم

انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده