به مناسبت هفته دفاع مقدس؛
انگار می دانست دیدار دوباره ای در کار نیست. رفت و این آخرین دیدار ما بود.
گفتگویی با خواهر شهید یدالله راسخی پور در سالروز شهادت

نوید شاهد فارس : باز هم هفته دفاع مقدس از راه رسید و بهانه ای شد تا دوباره حوادثی که بر این مرز و بوم گذشت را مرور کنیم و به یاد بیاوریم رشادت های مردانی را که با دست خالی در برابر تمام قدرت های جهانی ایستادند و با سلاح غیرت از آب و خاک و ناموس ودین و نظام نو پای اسلامی دفاع کردند تا امروز کسی نتواند به این آب و خاک طمع بورزد.

هفته دفاع مقدس یاد آور دفاع در برابر تهاجم های گسترده و نابرابر دشمنان بود که تنها هدفشان نابودی جمهوری اسلامی و حکومتی مردمی در دل خاورمیانه بود جایی که تا پیش از انقلاب تمامی منافع شرق و غرب را تامین می کرد و بعد از انقلاب، دیگر ایران تامین کننده منافع جهان خواران نبود.

در راه این تهاجم نابرابر تمام قوای دشمن بسیج شده بودند و دشمن بعثی حتی با تطمیع و تجهیز مخالفان داخلی انقلاب اسلامی سعی داشت، آنان را با خود همراه کرده و از جبهه های گوناگون حکومت و مردم ایران را تحت فشار قرار دهد تا به خیال خام خود ظرف سه روز تهران را فتح کند.

از گروه های مخالفی که ابزار دست صدام شدند و در ددمنشی ها و جنایت های رژیم بعث شریک شدند، حزب دموکرات و حزب کوموله کردستان بودند که از مخالفین نظام اسلامی بوده و با شروع جنگ تحمیلی به نیروهای بعث پیوسته و جبهه ای جدید برای حمله به ایران گشودند.

برای دفع این حملات وسیع نیروهای فراوانی نیاز بود و جوانان غیور این سرزمین از گوشه گوشه این خاک بسیج می شدند تا امنیت را به مردم مناطق مرزی برگردانند و جلو پیشرفت دشمن را بگیرند. عزیزانی که با پیروی از سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) بقای خود و دین خدا را در شهادت می دیدند و بدون ترس و واهمه از سلاح های مرگبار شرق و غرب فوج فوج به جبهه های حق علیه باطل رهسپار می شدند، مبارزه می کردند، جان فشانی می کردند و خون خود را نثار انقلاب و اسلام می نمودند.

از جمله شهدایی که در اولین روزهای جنگ تحمیلی و در نبرد با فریب خوردگان حزب کوموله به شهادت رسید پاسدار شهید یدالله دیو جامه(راسخی پور) بود. وقتی به تاریخ شهادت شهدای کازرون می نگریم اولین تاریخ شهادت 3/7/59 مربوط به شهید راسخی پور است و از این رو می توان او را اولین شهید جنگ تحمیلی نامید.

به مناسبت هفته دفاع مقدس برآن شدیم تا ضمن بزرگداشت و معرفی این شهید والا مقام، با خواهر این شهید عزیز همکلام شده و از سجایای اخلاقی او بیشتر بدانیم.

گفتگویی با خواهر شهید یدالله راسخی پور در سالروز شهادت

لطفا ابتدا مختصری از زندگی نامه برادر شهیدتان نقل کنید:

 شهید " یداله دیو جامه" (راسخی پور ) در یکم مهر 1334 در کازرون متولد شد. او پس از طی دوران ابتدایی و راهنمایی در دبیرستان ابواسحق کازرون و در رشته طبیعی مشغول تحصیل شد و پس از اخذ مدرک دیپلم ابتدا به خدمت سربازی رفت و پس از آن در اداره برق شهرستان کازرون استخدام شد. پس از مدتی با تشکیل سپاه پاسداران و با توجه به روحیات مذهبی و انقلابی اش به سپاه پیوست و ماموریت های بسیاری را به انجام رساند. پس از شروع جنگ تحمیلی و پیوستن احزاب ضد انقلاب به نیروهای بعثی یداله به منطقه کردستان اعزام شد که در روزهای ابتدایی جنگ و در سوم مهر 1359 در مریوان به شهادت رسید.


اشاره ای به روحیه ی مذهبی و انقلابی شهید داشتید. آیا ایشان پیش از انقلاب هم فعالیت سیاسی داشتند؟

بله  یدالله شدیدا تحت تاثیر شخصیت امام بودند. مرتب به شیراز سفر می کرد و نوارها و اعلامیه های امام را تهیه و در کازرون توزیع می نمود.

حتی به خاطر دارم که یک بار وقتی قصد سفر به شیراز را داشت یکباره نفس نفس زنان بازگشت. مادر از ایشان علت را پرسید و یدالله گفت سربازهای شاه در تعقیبم هستند چون ریش دارم به من مظنون شده اند.

مادر از سر دلسوزی گفت: این کارها را نکن دستگیرت می کنند.

 برادرم گفت: دستگیر کنند

مادر گفت: شکنجه ات می کنند

برادرم گفت: شکنجه کنند

مادر گفت: تو را می کشند

برادرم گفت: بگذار بکشند. این زندگی چه ارزشی دارد وقتی من در ریش گذاشتن هم آزاد نیستم؟


اختلاف سنی شما با شهید چقدر است؟

شهید پنج سال از من بزرگتر بودند


رفتار ایشان با شما به عنوان خواهر کوچکتر و همچنین با سایر افراد خانواده چگونه بود؟

یدالله یک مومن واقعی بود و اخلاق یک انسان مومن و مذهبی را می شد در او دید. همواره با افراد خانواده خصوصا پدر و مادرمان با احترام برخورد می کرد و تمام تلاش خود را در جهت حمایت مادی و معنوی از خانواده خود به کار می گرفت.

به من و بقیه برادران و خواهران محبت خاصی داشت برایمان هدیه می خرید و بسیار مهربان بود.

گفتگویی با خواهر شهید یدالله راسخی پور در سالروز شهادت

آخرین دیدار شما با یدالله چگونه بود؟

زمانی که قصد رفتن داشت همه اعضای خانواده حضور داشتند. به ما گفت جهت یک دوره نظامی سه روزه به شیراز می روم، خداحافظی کرد و رفت. اما نیم ساعت بعد آمد وقتی علت را جویا شدیم گفت اعزام به تاخیر افتاد آمدم یک بار دیگر شما را ببینم و دوباره خداحافظی کنم. خداحافظی کرد و همینطور اعضای خانواده را یک به یک نگاه می کرد، رفت وسط حیاط که رسید دوباره برگشت و خداحافظی کرد و سپس به در خانه رسید، باز هم برگشت و دست تکان داد و با همه خداحافظی کرد. انگار می دانست دیدار دوباره ای در کار نیست. رفت و این آخرین دیدار ما بود.


از علایق و روحیات شهید بگویید.

نسبت به اتفاقات اطراف خود بی تفاوت نبود اگر می دید دو کودک درگیر شده اند آن ها را جدا می کرد و آرامشان می کرد. اگر کسی به بزرگتری بی احترامی می کرد دخالت می کرد و مانع ادامه این عمل می شد. بسیار شجاع بود همیشه طرف حق را می گرفت حتی اگر به ضرر خودش تمام می شد.


از فعالیت های اجتماعی یدالله بگویید:

درباره فعالیت های پیش از انقلاب که گفتیم. پس از انقلاب هم همیشه در مساجد فعال بود و در برگزاری جشن میلاد امام زمان و روضه ها و برنامه های مسجد همیشه پیش قدم بود. در مسجد اذان می گفت، قرآن تلاوت می کرد و فعالیت های مختلف مذهبی داشت.


اهل ورزش هم بود؟

بله به فوتبال و شنا علاقه داشت و گاهی به آن ها می پرداخت.

چه ویژگی خاصی به لحاظ مذهبی داشت؟

نماز اول وقت که هرگز ترک نمی شد. همیشه در کار خیر پیش قدم بود. نماز شب می خواند و رفتارش با همه متفاوت بود.

درباره نحوه شهادت شهید چه چیزی در خاطر شما مانده است؟

آنچه از شهادت یداله می دانیم مربوط به سخنان هم رزم او است که در کنار او بوده و زخمی شده بود و پس از بازگشت برای ما تعریف کرده است.

به خاطر شرایط آن زمان اعزام نیرو با شرایط خاصی صورت می گرفت. نیروها با لباس شخصی و با وسایل نقلیه عمومی به مناطق مورد نظر اعزام می شدند تا شناسایی نشوند. زمانی که آن ها قصد عزیمت به منطقه را داشتند در راه به یکی از پست های بازرسی ضد انقلاب برخورد می کنند. آنان یداله و دوستش را از ماشین پیاده می کنند و آن ها را به سمت بیابان می برند. در این حال یداله که می دانست عاقبتشان شکنجه و رفتار غیر انسانی است ترجیح داد با آنان درگیر شود چرا که شهادت را بهتر از اسارت می دانست. بنابر این زیر اسلحه ی یکی از آنان که به سمت او نشانه رفته بود می زند و هر دو در دو جهت مختلف فرار می کنند. مزدوران به طرف دوست یداله که به سمت جنگل فرار کرده بود نارنجک پرتاب می کنند که او زخمی می شود و سپس به تعقیب یدالله می پردازند. یدالله نارنجکی را که همراه داشته به سمت آنان پرتاب می کند و چند تن از آنان را به هلاکت می رساند اما در نهایت او را با تیر می زنند و زخمی می کنند. در ادامه بالای سر او می آیند و به طرز فجیعی او را به شهادت می رسانند.

پیکر یدالله چند روز در همان محل رها می شود تا طعمه ای برای به شهادت رساندن افرادی باشد که برای بردن جسد به منطقه می آیند و بالاخره پس از یک هفته، جسد به دست نیروهای انقلابی می افتد.

و پیکرش را جهت تشییع به کازرون آوردند و در گلزار شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

گفتگویی با خواهر شهید یدالله راسخی پور در سالروز شهادت

وصیت نامه یا پیامی از شهید باقی مانده است؟

متاسفانه وصیت نامه ای از شهید در اختیار نداریم اما به خاطر دارم که در نامه ای که به یکی از برادران نوشته بود ضمن اشاره به واقعه طبس و گرفتار شدن نیروهای آمریکایی در طوفان شن، این واقعه را معجزه ای می داند که نشان از حقانیت جمهوری اسلامی است و می گوید واقعه ی طبس نشان داد که خدا با ماست.

از شما سپاسگزارم که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید و با ما هم کلام شدید. امیدوارم که این گفتگو بتواند گامی در جهت شناساندن روحیه اخلاص و حق گرایی جوانان این مرز و بوم باشد. کسانی که در عمل پایبندی خود را به انقلاب و اسلام و ولایت فقیه به بهترین شکل نشان دادند و هرگز از کمبود ها و سختی ها گلایه نداشتند. همواره به تکلیف شرعی خود عمل نمودند و لحظه ای در پیروی امام زمانشان تردید به خود راه ندادند.


انتهای متن/

تهیه و تنظیم مصاحبه: امیرخسرو شجاعی-کارشناس فرهنگی و پژوهشی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده