دانش آموز شهید
در فروردين ماه سال 1350 چشم به جهان گشود و در بهمن 1366 چشم از جهان فروبست.بله اينها چندان مهم نيست مهم اين است كه بدانيم در بينابين اين دو تاريخ يعني تاريخ تولد و تاريخ هجرت الي الله و در اين5850روز عمر چگونه بود.


نام شهید : نورالله

نام پدر : نعمت الله

تاریخ تولد : 1350

محل تولد : روستای شیخ حسین

تاریخ شهادت : 66/10/27

محل شهادت : الاغلو

 

زندگینامه

بسم رب الشهداء و الصالحين

يادي از شهيد هميشه جاويد نوراله دبيقي

سبزيم كه از نسل بهاران هستيم             پاكيم كه از تبار ياران هستيم

دور است زما تن به مذلت دادن              ما وارث خون سربداران هستيم

ياد شهيد همچون ذكري است كه پيوسته بر دلها و زبان ها جاري است . ذكري كه براي انسان رسالت مي آورد و در خود پيام دارد.پيام رساندن خون شهيدي چون شهيد نوراله دبيقي و عزيزان ديگر به انسانهاي دنيا ذكري كه اگر تو را نشوراند اگر تو را به قيام بر ظلم و دفاع از مظلوم واندارد تنها لفظ زبان بيش نخواهد بود.و اينك سخن از نفس مطمئنه اي است كه هيچ گاه آرام نشد و از حركت نايستاد و نزد معبودش عزت و افتخار يافت. سخن از قاري قرآني است كه با عمل به آياتي كه تلاوت مي كرد عزت و سربلندي را براي مسلمانان جهان به اثبات رساند و سخن از اوست كه مردن در بستر را فاجعه مي دانست و همواره به اميد شهادت زنده بود .

دگر از درد تنهايي به جانم يار مي بايد 

                                   دگر تلخ است كامم شربت ديدار مي بايد

مي خواهم برايش زندگي نامه اي بنگارم تا از او يادي شده باشد و به راستي دست لرزان و قلم بي رمق و فكر كوتاه ما خاكيان چگونه مي تواند عظمت شهيد را آنهم شهيدي چون او را در اين جملات محدود ترسيم كند و به مردم بشناساند و در اين چند كلام بنابر آن نيست كه همه را به تاريخ تولد و زمان تحصيل و خلاصه به اعداد و ارقام به اتمام برسانيم كه مي دانيم

 در فروردين ماه سال 1350 چشم به جهان گشود و در بهمن 1366 چشم از جهان فروبست.بله اينها چندان مهم نيست مهم اين است كه بدانيم در بينابين اين دو تاريخ يعني تاريخ تولد و تاريخ هجرت الي الله و در اين5850روز عمر چگونه بود و چگونه طي طريق نمود. حدود سيزده سال پيش بود كه دست روزگار خانواده محروم آنها را به روستاي شيخ حسين انتقال داد در آن موقع نوراله4-5ساله بود.چابك و زرنگ و دائم لبخندي بر لبها و با چهره گشاده و مهربان در همين روستا تحصيل را آغاز نمود و تا پايان دوره راهنمايي همواره از دانش آموزان ممتاز و وظيفه شناس مدرسه بود . آنها كه در اين ايام خصوصاً در دوره راهنمايي افتخار و سعادت همشاگردي و يا استادي او را داشتند فعاليتهاي تبليغاتي او در انجمن اسلامي و كتابخانه مدرسه توحيد و شروع برنامه ها را با تلاوت و صوت دلنشين قرآنش را فراموش نخواهند كرد . در مسابقات قرائت قرآن بارها از طرف آموزش و پرورش در مراحل مختلف شهرستان و استان جوايزي دريافت كرد . در تيرماه 65 سالي كه در كلاس دبيرستان براي كسب علم ثبت نام كرده بود براي عملي كردن شعارها و فريادهايش به مهران اعزام و در گردان سيف اله در واحد تخريب آموزش مرحله حساس تخريب را گذراند و هميشه در كارها سعي بر آن داشت كه مشكل ترين كارها را برگزيند و مي دانم شهيد هميشه در هر جبهه اي كه پاي مي نهاد تخريبچي بود . پژواك صداي اذان كه رزمندگان قهرمان اسلام را به نماز پرصلابت جماعت فرامي خواند هنوز طنين انداز گوش رزمندگان گردان سيف اله است . از كربلاي يك مهران به سلامت بازگشت . در بهمن ماه همان سال دوباره به جبهه اعزام شد اين بار نيز تخريبچي بود اما در گردان يا رسول در سليمانيه كردستان و در عمليات كربلاي 10 ، مگر مي شد او را به كار ديگري واداشت . در جبهه هركاري عبادت است اما انتخاب واحد تخريبچي دلي مي خواهد بريده از دنيا و مافيها و شجاعتي مي خواهد حسين گونه و رضايتي مي خواهد براي گمنام بودن ،‌دي ماه 66 با كاروان حضرت امير (ع)‌ براي سومين بار عازم شد و سه ماه در واحد تخريب مأمور سه گردان امام سجاد (ع) در سخت ترين شرايط جوي و در صعب العبورترين نقاط كردستان . در همين زمان بود كه مرحله دوم عمليات بيت المقدس2 در دل شب براي تصرف نقطه اي استراتژيك و مهم آغاز گرديد ياران همسنگرش تعريف مي كنند لحظاتي قبل از شروع عمليات شيشه عطري از جيب بيرون مي آورد و از دوستان مي خواست با عطرش خود را خوشبو كنند كه در ديدار با معبود و معشوقشان شيوه اصحاب را زنده نگه دارند و شهيد دبيقي همراه و همرزمان تخريبچي اش پيشاپيش نيروها با پنجه هاي آهنينش براي عبور رزمندگان اسلام راه عبور مهيا مي كرد ولي اين بار پيكر پاكش آماج گلوله هاي دشمن بعثي قرار گرفت و با خون سرخ خود برفهاي سپيد كردستان را رنگين كرد و پيكر پاكش تاكنون در منطقه بجامانده است تا هم دعايش (خدايا مرا بازنگردان) اجابت شده باشد و هم شاهدي باشد بر مظلوميت ياران خدا در رويارويي با ستمكاران كافر.شهادت آرزوي ديرينه او بود . ياد دارم همواره اين جمله تاريخي و حركت ساز دكتر را با آهنگي حماسي دكلمه مي كرد كه اگر مي تواني بميران و اگر نمي تواني بمير و چه خوب هم مي ميراند و خوب هم مرد .

يادش را گرامي مي داريم راهش را پررهرو خواهيم بود .

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده