شهید علی محمد غاری ساری
چهارشنبه, ۲۹ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۶
شهید علی محمد غاری ساری فرزند محمد در شهریور سال 1339 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 61/2/10 در حمله بیت المقدس جهت آزادسازی خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پدر شهيد:

پسري بسيار دوست داشتني بود. بچه بود، مي گفت که بوسم نکنيد من لوس بار مي آيم. در مدرسه رسالت درس طلبگي مي خواند. خيلي خوش اخلاق بود. خيلي شبها به خاطر فعاليت عليه شاه در زندان بود و به ما نمي گفت ولي بعداً ما مي فهميديم.

در دوران انقلاب و تظاهرات خيلي فعال بود. از زماني که دفتر حزب جمهوري را منفجر کردند به دنبال شهدا و دفن شهدا رفت و در کارهاي سياسي شرکت مي کرد. در راهپيمايي ها شرکت مي کرد خيلي فعال بود. در جبهه هم چندين بار ترکش خورد ولي به ما نمي گفت و خودش پنهاني مداوا مي کرد. خيلي از منافقين قم را شناسايي و دستگير ميکرد و در اعدام منافقين شرکت داشت.

از نظر هوش و استعداد درسي خيلي خوب بود. وقتي که من قرآن مي خواندم به من مي گفت که فقط همين طور قرآن را سرسري نخوانيد کمي هم بر آن فکر کنيد. من کارمند اداره اوقاف بودم. خيلي به من کمک مي کرد. خواب ديدم که او آمده با لباس هاي زيبا و اخلاقي بسيار خوب و خوشرو و خيلي خوشحال است. خواستيم براي او زن بگيريم که او گفت نه من شهيد مي شوم و دختر مردم به خاطر من اسير مي شود. علي محمد دفتر پس اندازي داشت که آن را هم  وصيت کرد و گفت آن را به حساب امام بدهيد.

برادر شهید:

دوران دبيرستان را در حکيم نظامي تمام کردند. دروس ضروري را در سال 58 شروع کردند. در سال 56 و 57 در مبارزات وارد شدند.

بعداً از زبان پدر شهيد زين الدين شنيديم که با علي محمد در يک سلول شبي را زنداني بودند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در دادستاني انقلاب و در رسيدگي به اموال مصادره اي بودند. در حوالي سال 59 ديگر در حالت رفت و آمد و پيگيري امور محوله امور دادستاني بودند و رفتن به جبهه . آمدن او به خانه اين طور بوده که فقط وقت مي کردند که يک چيزي بخورند و سريع برمي گشتند. در سال 59 و 60 به جبهه رفتند و در آخرين بار قبل از شهادت ايشان به مشهد رفتند و پس از آن به جبهه رفتند. کمترين وابستگي به دنيا نداشتند. بعضي وقتها که پدر کيسه برنجي براي خانه مي آوردند و با وجود عيالواري مان وي به او گفت که ما در اين شرايط که خيلي ها نان شب ندارند ، نبايد يک کيسه برنج در خانه داشته باشيم.

يک بار زخمي شده بود و در شيراز بستري بود و مي گفت که ما زخمي ها را آورديم اينجا و نگفت که خودش زخمي شده است.

روحش شاد و یادش گرامی.

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده