در سالروز شهادت
پدر و مادر عزیزم اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید زیرا با شهادت من هزاران نفر بیدار خواهند شد و این افتخار بزرگی است برای من و شما...

آگاهی و بیداری ملت بعد از شهادت من

نویدشاهد البرز:

«شهید علی نوری » در سال 1343، در روستای «دنگیزک» از توابع شهرستان ساوجبلاغ در خانواده ای مومن و متعهد به اصول اسلام متولد شد، پدرش کشاورز زحمتکش بود که به سختی معاش خانواده بزرگ خود را تامین می کرد.

شهید بزرگوار دوران تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش گذراند و برای تحصیل در مدرسه راهنمایی به روستاها و شهرکهای مجاور می رفت که کیلومتر ها فاصله بین فاصله بین منزل و مدرسه را ناچارا با پای پیاده طی می کرد. در سنین نوجوانی بود که برادر بزرگترش که تا آن زمان کمک حال پدر بود به خدمت مقدس سربازی رفت و شهید که نوجوانی غیرتمند و وظیفه شناس بود و برای پدر و مادرش ارزش خاصی قائل بود، وظیفه ای خود دید که به یاری پدر بشتابد و بنابراین تحصیل خود را تا پایه دوم دبیرستان در مدارس شبانه ادامه داد و روزها به کار در کنار پدر و کارگری در مکان های مختلف می رفت و درهر حال بخشی از هزینه های سنگین منزل را تامین می کرد.

شهید بسیار مومن و متقی بود در انجام عبادات و واجبات دقت بسیار می کرد و در مستحبات نیز می کوشید و در مراسم مذهبی شرکت فعال داشت و در تمام کارهای خیر پیش قدم بود، بلافاصله پس از اتمام خدمت مقدس سربازی برادر بزرگتر ایشان که عضو بسیج محلی بود. از طریق بسیج عازم جبهه شد.

آری! شهید نوری با وجود سن کم تفکری والاو روحی بلند داشت که با هدف یاری اسلام و ایران و با چنین تفکری درباره شهادت به استقبال آن می رود و داوطلبانه در صف جان بر کفان بسیجی عازم منطقه جنوبی کشور می شود و پس از نبردی بی امان با دشمن غارتگر در منطقه اهواز در جریان بمباران هوایی پادگان شهید دستغیب اهواز در تاریخ بیست و پنجم شهریور ماه 1361،به فیض شهادت نائل شد جسم خاکی وی را در زادگاهش روستای دنگیزک به خاک سپردند و روح پاکش بر بال فرشتگان تا عرش اعلی صعود کرد.

شهید «علی نوری» در وصیت نامه اش چنین بیان می کند:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای کاش من هم یک پاسدار بودم (امام خمینی (ره) )

سلام به پدر و مادر و برادران و خواهرانم و تمام دوستان و آشنایان پدر و مادر امیدوارم که مرا ببخشید چون بدون اجازه شما به جبهه آمدم زیرا من حس کردم که باید دین خودم را به این انقلاب و اسلام ادا کنم زیرا برای من بسیار سخت بود که دراین موقعیت خاص انقلاب فرهنگی پشت جبهه نباشم و فرمان امام را اجرا نکنم و به جبهه نروم به جبهه آمدم تا شاید من هم شهید شوم و با شهادتم دین خودم را ادا کنم.

پدر و مادر عزیزم اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید زیرا با شهادت من هزاران نفر بیدار خواهند شد و این افتخار بزرگی است برای من و شما، از شما خواهش می کنم که مرا حلال کنید و در آخر از تمام جوان ها می خواهم که به جبهه بروند .

«جنگ جنگ تا پیروزی خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار »



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده