در سالروز شهادت «شهید جهادگر محمد حمیدی»
پدر جان! ما هم اكنون دراينجا دعاي كميل را در 300 كيلومتري كربلا برگزار كرديم و اين قدر نوحه گفتيم وديديم رزمندگان اسلام پيروز شديم.
نامه های ارسالی از چند کیلو متری کربلا

نویدشاهد البرز:

"شهيدجهادگر محمد حميدي" در اول مهرماه سال 1343، در شهر دارالمومنين «اشتهارد» در يك خانواده روحاني و مومن ديده به جهان گشود. پدرش روحاني شهر بود و ايشان ازدوران كودكي و نوجواني درخط اسلام بود و در مجالس مذهبي شركت مي نمود. وي در دوران مبارزاتي در مراسم ديني و راهپيمايي هاي ضدشاهنشاهي شركت مي كرد.

بسيار باادب و خوش برخورد و فردي مكتبي و دلسوز به انقلاب به شمارمي آمد و زماني كه انقلاب جمهوري ايران به پيروزي رسيد. خود را دربسيج جهت محافظت از شهرتا پاسي از شب از طريق نگهباني همكاري مي كرد بعد ازمدتي درجهاد سازندگي يك سال و اندي فعاليت داشت و دراين مدت علاوه بر جهاد جهت حفظ و حراست ازانقلاب با بسيج شهر نیز همكاري نزديك داشت. هيچوقت به دنيا علاقه نداشت از اين روپس ازشهادتش هيچ اندوخته مالي ازخود باقي نگذاشت. از سيماي اين جوان پيدا بود كه شور و اشتياق شهادت را در سردارد به يكي ازدوستان خود سفارش كرده بود. وقتي كه من شهيد شدم مرا در كنار مرقد امامزاده اشتهارد دفن كنيد حتي قبل از شهادت محل دفن خود را تعيين نموده بود.

نامه های ارسالی از چند کیلو متری کربلا

نقل قول از پدر شهید:

درآخرين دیدار كه ازجبهه بازگشت،به مرخصي آمده بود.  من با خوشحالي به او گفتم: رسيدن بخير؛ شهيد حميدي لبخندي زد و با نگاه هاي معصومانه و شيرين به من گفت: فردا مي روم. پدر فرداي آنروز با ديگر برادران بسيجي به جبهه بازگشت و بعد از يك هفته خبر شهادتش را براي خانواده آوردند و اين بود كه سرانجام اين سرباز سرافراز اسلام و درتاريخ بیست و ششم شهریورماه 1366،در منطقه عملياتي بوكان در حين كمين ضد انقلابيون بر اثر اصابت گلوله به فيض شهادت اين آرزوي ديرينه خود نایل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای اشتهارد به خاک سپرده شد.

نامه های ارسالی از چند کیلو متری کربلا

نامه های ارسالی از چند کیلومتری کربلا با شمیم دعای کمیل

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت پدر و مادر عزيزم سلام

پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب باشد اولاْ جوياي احوالات اينجانب پسرعزيزتان را خواسته باشيد به دعاگويي شما مشغول مي باشم . باري عرض مي شود پدرجان من هم اكنون در كردستان هستم واسم جديد آن بوكان است پدرجان مي دانم كه ازشما دورشده ام ولي بايد من را ببخشي و براي رزمندگان اسلام دعا كني رزمنده با دعاي شما مردم پيروز مي شوند. پدر عزيز ومادر مهربان دلم برايتان گرفته است.

پدر جان! ما هم اكنون دراينجا دعاي كميل را در 300 كيلومتري كربلا برگزار كرديم و اين قدر نوحه گفتيم وديديم رزمندگان اسلام پيروز شديم. پدر جان! به ما مرخصي نمي دهند تا سه ماه تمام شود.

پدرجان و مادر عزيز! ان شاءالله تا اين نامه بدست شما برسد.

ان شاءالله ظاهر مي شود براي شما عكس مي دهم تا ببيني چطور در جبهه مي جنگيم. پدرجان! از قول من به خواهرانم سلام برسانيد. از قول من به آمنه و حوري و روحي كه خيلي دوستش دارم. سلام برسانيد از قول من به عمويم و پسرانش سلام برسانيد. از قول من به مادر بزرگم سلام برسانيد. از قول من به آقا و ننه سلام برسانيد. از قول من به زن عمو سلام برسانيد. از قول من به علي و حسن و حسين و زين العابدين سلام برسانيد. پدرجان! و مادر عزيزم! در اينجا يك نفر وراميني است كه رضا را مي شناسد، مي خواهم اگر انشاءالله مرخصي دادند؛ اول به منزل فاطمه مي روم و در انجا دوروز مي مانم و بعدبه اشتهارد مي آيم.

نامه های ارسالی از چند کیلو متری کربلا

پدرجان! من دراينجا نمي توانم نامه برايتان بنويسم الان كه برايت نامه مي نويسم يكي از برادران به كرج مي آيد و نامه را برايت مي فرستم. پدرجان! از قول من به همه آشنايان سلام برسان. ديگر عرض ندارم به جز دوري شما جواب نامه را زودتر بدهيد تا من بدانم كه نامه به دست شما رسيده است، خداحافظ . جواب نامه را زودتر بدهيد .

حميدي 10 /5 /61

نامه های ارسالی از چند کیلو متری کربلا


نامه دیگر:

بسم الله الرحمن الرحيم

با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام خميني و با سلام به شهيدان ورزمندگان جمهوري اسلامي .

خدمت پدر و مادر عزيزم سلام عرض مي كنم؛ پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب باشد اولاْ جوياي احوالات اينجانب پسرتان را خواستار باشي. بدعا گوي شما مشغول مي باشد. پدر مهربانم و مادرعزيز خواهران عزيزم كه مخصوصاْ دلم خيلي براي روحي گرفته است. برادر شما هم اكنون در اسلام آباد غرب است و با بچه هاي اشتهاردي همه در يك پادگان هستيم من وحبيب برادر عبداله در يك آسايشگاه هستيم واز راه دور همه شما را دعا مي كنيم. ازقول من به عمويم و زن عمويم و بچه هايشان علي حسن حسين و زين العابدين و از قول من به خاله هايم ودايي و مادر بزرگم سلام برسانيد. از قول من به يداله ترابي سلام برسانيد.

پدرجان ومادرم شما نامه براي من ننويسيد تامن نامه ديگري را بدهم چون ما را از اينجا به طرف كردستان مي برند. ان شاءالله نامه برايتان مي دهم و بعد جواب نامه را بدهيد پدرجان و مادر هيچ ناراحت نباشيد كه پسرتان درجبهه است. بخدا قسم عاشق كربلاشدم اگردراين كه من مي‌خواهم به كربلا بروم وبراي تو مادرعزيزم و پدرعزيزم دعا كنم براي اينكه به من اجازه داديد به جبهه بروم بخدا قسم هميشه براي شما عزيزان دعا مي كنم اگر به جبهه بياييد بعد مي بينيد كه جبهه چه خبري است به قرآن آدم منافق دلش به حال جبهه مي سوزد ديگر وقت شما را نمي گيرم.

خداحافظ مادر اگر عزيزت نامه زجبهه نفرستاد، غم نيست كه اينجا عزيز زهرا همسنگر شهيد است.

جواب نامه را لطفاْ ننويسيد تا من جايم مشخص شود و به كجا مارا مي برند . بعداْ من نامه مي دهم و شما جواب نامه را بدهيد.

                                                                                                                                                                                                     «محمد حميدي»
نامه های ارسالی از چند کیلو متری کربلا
نامه های ارسالی از چند کیلو متری کربلا

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده