شهید متولد شهریور
دوشنبه, ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۵۰
شهید حسینعلی ذاكرى‌ معين‌ آبادى فرزند رحمت الله در شهریور سال 1333 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 61/1/3 در جبهه شوش در نبرد با مزدوران بعثی به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

بسم رب الشهداء و الصديقيـن

احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون

آيا مردم چنين پنداشتند كه بصرف اينكه گفتند ما ايمان به خدا آورديم رهايشان كنند و بر اين دعوى هيچ امتحانشان نكنند؟  «سوره عنكبوت 2»                                                                                                                                                                          

خدمت پدر و مادر عزيزم سلام عرض كرده و سلامتى آنان و تمام مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات را از خداوند قادر متعال خواستارم و با اميد به دعاى شما در دل شب و طلب يارى از خدا براى رزمندگان اسلام در جهاد فى سبيل الله  ما نيز در منطقه انتظار فرج و فجر طالع را مى‌كشم تا كى طلوع فجر آغاز شود و شب تاريك و ظلمانى روزگار، عمر راه به صبح قريب پيدا كند. خدا داند كه اليس صبح بقريب آيا صبح زندگى نزديك نيست؟ كه الله اعلم: خدا داند قسمت چه باشد.

پدر عزيز، مادر گراميم دعايمان كنيد و به درگاه خدا رو آوريد و از او بخواهيد كه اسلام را يارى و مسلمانان را پيروز و رزمندگان حق طلب را نصرت و استقامت و قدرت عنايت كند و به پدرها و مادرها و خواهرها و برادرها و بخصوص به مادرها صبر و استقامت و نعمت ايمان و عمل، ايثار و از مال و از جان گذشتگى عنايت فرمايد. پدر عزيز و مادر از جان عزيزتر كه هيچ وقت براى شهيدى گريه نكردم مگر آنكه وقتى مادرش تنها و تنها بر سر قبر فرزندش نشسته بود و آرام آرام در دل خود مى‌گفت كه چه آرزوها كه نداشتم و آنوقت بود كه هرچه مى‌خواستم جلوى خودم را بگيرم قدرت نداشتم و با تمام وجود گريه مى‌كردم و تنها خواستم از خدا در آن لحظه اين بود كه خدايا به پدر و مخصوص مادران صبر عنايت كن و به يادشان آور روزى را كه زينب (س) نيز زنى و مادرى بود كه فرزندانش را در صحراى كربلا جلوى چشمانش شهيد كردند برادرش و برادرزاده‌هايش و ديگر اقوامش را در همان روز شهيد كردند. از طفل خردسال على‌اصغرش تا جوان تازه جوان على‌اكبرش را تقديم اسلام و قرآن كرد. خيمه و خرگاهش را به آتش كشيدند، گلهايش يا به ضرب شمشير همه پرپر شدند و يا به آتش كشيده شدند و هراسان و فرارى هر يك به سويى و برادر بيمارش كه او تنها خواهر تيماردارش بود و او به چشم مى‌ديد خيمه شعله‌ور شده را كه برادرش قدرت خارج شدن از آنرا نيز ندارد و بالاخره طعم اسارت را چشيد و از شهرى به شهرى بر شتر برهنه‌اش نشاندند و بجاى تسلاى خاطر بر اجساد قربانيانش اسبها راندند و بر آرامش دلش سر برادرش را بر نيزه در جلوى چشمانش به بازى درآوردند و او همچون كوه ايستاد . همه اين مصايب را بخاطر زنده ماندن اسلام و قرآن و دين خدا و حجت خدا از جان پذيرفت و در مجلس يزيد چنان خطابه ايراد كرد كه پايه‌هاى حكومت يزيد و يزيديان را لرزاند و ساقط نمود.

و اين زينب سلام الله عليها است كه امروز بايد الگوى زن بودن، مادر بودن و خواهر بودن و عمه بودن و خاله بودن و مادر تازه داماد بودن باشد. و ام‌البنين نيز الگوى همه مادرانى كه عباس (ع) دارند و سردار لشگر حسين (ع) دارند و او بود كه در غروب عاشورا گفت: ديگر مرا ام‌البنين، مادر پسران صدا نكنيد كه همه پسرانم را در راه خدا دادم و امروز افتخار مادر شهيدان بودن دارم و امام حسين (ع) الگوى رهبران جامعه و پدران فرزندان و جوانان و تازه دامادان كه همه را در راه خدا فدا نمود و قرآن و اسلام را يارى كرد و على‌اكبر تازه داماد هم الگوى جوانان امروز كه در عنفوان جوانى در راه هدف اسلامى و امامت و رهبرى جامعه اسلامى چون شيرى غريد و به قلب دشمن زد و بعد از نبردى سهمگين شربت شهادت نوشيد و در جوار پدر بزرگش حضرت محمد (ص) در بهشت برين آراميد و آنها هم همچون ما بشرى بودند و برخوردار از تمام مواهب و نعمات و لذات دنيا چنانچه خدا به پيامبرش مى‌گويد: به مردم اعلام كن منهم همچون شما بشرى هستم (قل انما بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد) اى رسول بگو به مردم كه من مانند شما بشرى هستم و به من وحى مى‌رسد كه خداى شما يكتاست و آنها اگر مى‌خواستند زنده باشند و لو به قيمت فساد و فحشا و شراب خوارى و قمار بازى و حكومت فاسدان و يزيديان مى‌توانستند ولى حسين (ع) پسر فاطمه (س) و دست پرورده رسول خدا كجا و يزيد پسر زنازاده و دست پرورده ميمون‌باز، مست‌زاده پسر هند جگر خوار كجا و اينجا بود كه امام حسين (ع) گفت : اى شمشيرها اگر دين اسلام با كشته شدن من آبيارى مى‌شود و زنده مى‌ماند پس درنگ نكنيد و هرچه زودتر مرا بگيريد كه :ان لم تستقم دين محمد الا بقتلى يا سيوف خذينى. و ديديم آنها كه از ذريه پاك پيامبران و (نور فى الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره) و همچون خدايى در صلب پدران و ارحام مادران  بودند. سيد و سرور بهشتيان و سيده نساء العالمين بودند . در برابر حكومت فاسد و منحرف و مروج فحشا و شرابخوارى و ميمون بازى ايستادند، شكنجه شدند و زندان رفتند و دست دادند و سر دادند و شهيد شدند و شهيد دادند تا چه رسد به ماها كه خاك كف پاى آنها و غلام غلامان آنها نمى‌شويم و اگر ما در زيارت عاشورا مى‌خوانيم (اللهم ارزقنا شفاعة الحسين يوم الورود)

خدايا شفاعت امام حسين (ع) را روز ورود به آن دنيا و روز مرگ، روزى ما بگردان، بايد در زندگى راه حسين (ع) را برويم و بعد شفاعتش را بخوانيم .

پدر عزيز و مادر عزيزتر از جان كه از حال و گذشته‌ام را نه امروز بلكه در شروع جنگ و بلكه قبل از آن در هنگام ورود به سپاه و حتى قبل از آنهم در تظاهرات خيابانى زمان انقلاب به راحتى تجربه كرده و به آسانى جان را در راه خدا و اسلام در كف اخلاص مى‌گذارديم و لحظه‌اى فكرمان مشغول به آن نشد ولى هميشه اين فكر كه چگونه موجبات صبر و استقامت تو را بوجود آورديم كه بتوانيد در مقابل شهادت فرزندانتان همچون زينب سلام الله عليها صبر و پايدارى و استقامت كنيد، هميشه ما را به خود مشغول داشته و از خدا خواسته‌ايم كه خدايا شهادت و صبر و پايدارى مادران و پدران را با هم عنايت كن كه اجر و ثواب شهيد دادن كمتر از شهيد شدن نيست كه شهيد، شهادت را استقبال ميكند و بسويش عاشقانه پرواز مى‌كند كه در حقيقت بسوى انبياء و اولياء و مخلصان درگاه خدا و در يك كلمه بسوى خدا و لقاءالله پرواز مى‌كند و به ابديت و جاودانگى و زندگى جاويد در نزد خدا مى‌رسد و صاحب شهيد نيز با گذشتن از فرزندش در راه خدا كه همچون جان خودش مى‌ماند روحش متعالى مى‌شود و بسوى خدا پر مى‌كشد و روز قيامت با همچون حمزه سيدالشهدا و فاطمه‌زهرا عليهاالسلام محشور مى‌گردد.

گذشته از تمام حرفها اين زندگى چند روزه دنيا كه به تعبير قرآن همچون خوابيست كه مى‌گذرد و آخرش براى همه مرگ و بازگشت بسوى خداست (انا لله و انا اليه راجعون) ما از خداييم و بسوى او بازگشت و رجعت خواهيم كرد. اين زندگى محل آزمايش است خدا ما را آزمايش مى‌كند كه وقتى به زبان گفتيم ما مسلمانيم يعنى تسليم اراده خداوند هستيم آيا در عمل هم راضى به رضاى خدا هستيم و آيا در موقع خوشى و ناخوشى، بيمارى و سلامت، فقر و تنگدستى و غنا و ثروت، گمنامى و شهرت، مقام و جاه و برو و بيا و در هنگام سيل و زلزله و تصادفات و جنگ و جهاد ما مسلمانيم و تسليم اراده خدا و پيرو اسلام و مقام در مقابل مشركان و كافران و فاسدان و طاغوتها يا در هنگام امتحان خود را دادن، دست از مسلمانى مى‌كشيم و خواست و هوس خود را برخواست خدا ترجيح مى‌دهيم و اينجاست كه خدا در قرآن سوره عنكبوت آيه 1 و 2 ميفرمايد: آيا مردم خيال كردند همينكه به زبان گفتند ما ايمان آورديم و مسلمان شديم رهايشان كنند و آنها را امتحان نكنند و بعد مى‌گويد: خير، ما اقوام و مردمان قبل را نيز آزمايش كرديم تا دروغگو از راستگو، تسليم رضاى خدا و مسلمان از نامسلمان و كافر شناخته شود و هر كس كه از اين امتحانات سالم به درآمد و سرافراز اوست كه مسلمان واقعى و اوست كه از عذاب قيامت در امان است و در بهشت در جوار انبياء و امامان و مقربان درگاه خدا زندگى جاويد دارد.

دوست و آشنا، اقوام دور و نزديك را سلام برسانيد و حلاليت بطلبيد كه ما نيز همچون شما كه نمى‌دانيد امشب كه خوابيديد فردا بلند خواهيد شد يا نفسى كه كشيديد نفس بعدى خواهد آمد يا خير؟ توسط عزرائيل توقيف ميشود. ما هم نمى‌دانيم اين گلوله كه نخورد، گلوله بعدى چه خواهد كرد و اين خمپاره و تركش كه نگرفت بعدى چه خواهد كرد. لذا انسان بايد هميشه بياد مرگ باشد و حلاليت بطلبد و به روايتى از پيامبر اهل دنيا همچون مسافرى بايد باشد كه هر لحظه وسايل خود را بسته و آماده حركت است كه دنيا مسافرخانه‌اى بيش نيست و خيلى‌ها بودند و حالا نيستند و امروزى‌ها هم فردا كجا هستند؟ خدا داند. و اگر سرتان را درد آوردم ببخشيد كه در اينجا زير رگبار گلوله‌ها و خمپاره‌ها چيز ديگرى بفكر ما نيامد . خدمت شما اينكه ما شبى كه از قم حركت كرديم فردايش اهواز بوديم و شب را در شوش خوابيديم و فردايش به منطقه كربلا منطقه فجر آمديم و با گروهى از برادران اعزامى از جمكران قم و تعدادى از محلهاى ديگر قم بشكر خدا و تسليم رضاى خدا مشغوليم، آدرس من شوش منطقه كربلا منطقه فجر بهدارى گروه اعزامى از قم مى‌باشد. شما نامه ننويسد چون سخت بدستمان مى‌رسد. شايد نامه‌اى بعدا بنويسم تا پايان دو ماه مأموريت خيال مرخصى آمدن ندارم . اگر عمرى باقى بود و خدا خواست بعد از دو ماه  و پايان مأموريت خواهم آمد. از همه شما التماس دعا دارم روی همه را مى‌بوسم . و بار ديگر تأكيد روى درس قرآن بچه‌ها ميكنم و خواندن و حفظ كردن قرآن (سوره‌هاى كوچك) و خواندن و حفظ كردن داستانهاى كتاب داستان راستان كه به بچه‌ها داده‌ام را يادآورى مى‌كنم. به اميد زيارت كربلا در دنيا و شفاعت امام حسين (ع) در آخرت.

حسين ذاكرى  60/12/12

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده