ذبيح الله ملاولي از اين تبار بود.
شهيد نه تنها‌، خود حركت كرد‌، بلكه، جوامعِ بشري را تا روز قيامت‌، به حركت درآورد‌، نيرو و حركت و قدرت را به جوامع تزريق نمود‌.و شهيد ذبيح الله ملاولي از اين تبار بود.
نويد شاهد كردستان:



شهيد ذبيح الله ملاولي (1361ـ1316) 


شهيد "ذبيح الله ملاولي" فرزند "اسدالله و صونه" در روز اول اسفند ماه سال 1316 در بخش سريش‌آباد كه ياد و نام هميشه جاويد دلاورمردان جان و سر باخته‌اش تا قيامت در صحيفه دل‌ها حك شده و خواهد ماند ديده به ديدار دنياي خاكي گشود.

شهيد ملاولي در ايام كودكي پدرش را از دست داد و تحت سرپرستي يكي از نزديكانش قرار گرفت. در دوران نوجواني براي تامين زندگي خويش به كارگري و نگهباني اماكن عمومي روي آورد و با شروع دفاع مقدس و به پيروزي رسيدن انقلاب شكوهمند اسلامي به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و عاشقانه و به طور مستمر در تمام مناطق عملياتي كردستان به جهاد و مبارزه عليه دشمنان اسلام و در دفاع از كيان اسلامي همت گماشت.

ذبيح الله در تاريخ 18/6/61 هنگام بازگشت از ماموريت در منطقه ديواندره بر اثر انفجار مين با كجاوه‌اي از گل و سبزه بر دوش ملائك اعلي مقام در بهشت برين فرود آمد. به نيكوترين زندگي دست يابيد. آرامگاه اين شهيد ارجمند در گلزار شهداي سريش‌آباد زيارتگاه عاشقان است. از اين شهيد سعيد يك فرزند پسر به يادگار مانده است.

يكي از همشهريان شهيد از صلابت و شجاعت او سخن مي‌گويد:

"بعد از پيروزي انقلاب لازم بود كه به روستاهاي اطراف برويم و براي مردم از انقلاب و امام سخن بگوييم.تا بدان وسيله مردم روستاها با اهداف امام و انقلاب بيشترآشنا شوند. در يكي از همين سفرها قرار بود كه يكي از برادران صحبت كند اما وقتي كه آن برادر پشت تريبون قرار گرفت به دليل اضطراب نتوانست چيزي بگويد و همچنان ساكت ماند اوضاع ناگواري براي ما پيش آمده بود از طرفي هم مردم روستاها منتظر بودند؛ نمي‌دانستيم چكار كنيم در همان حال شهيد ملاولي به ياري او شتافت‌، بلندگو را گرفت و با ذكر نام خدا شروع به سخن گفتن كرد‌. خيلي جالب و شيوا سخن مي‌گفت‌. شهيد ملاولي به راحتي تمام آن مطالبي را كه ما قصد داشتيم براي اهالي روستا بيان كنيم توضيح داد و اين امر با توجه به عدم تجربه سخنراني و سواد كم ايشان براي همه ما شگفت‌آور بود.


عشق حسيني

مي‌گفت واقعا اگر اين جوانانِ پاك نمي‌رفتند و شهيد نمي‌شدند‌، بهتر نبود؟ اگر اينها نمي‌رفتند و مي‌ماندند‌، خدمت بيشتري به نظامِ اسلامي نمي‌كردند؟ يكي بلند شد و گفت‌، آقا مگر شما قرآن نخوانده‌ايد‌، جواب داد‌، بله چطور مگه‌، گفت خوب مگر حرف خدا را قبول نداري‌، كه شهيد نمرده است و زندگي مي‌كند‌.

آيا هنوز اين حرف را باور نكرده‌اي كه:

لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عندربهم يرزقون

پس اولاً شهيد نمرده و لذا نزد خدا روزي مي‌برد‌. ثانيا، اگر همين ملاولي‌ها نمي‌رفتند و مقابله نمي‌كردند‌، نظام ِ اسلامي‌ها باقي نمي‌ماند‌، چرا كه تمام دنيا‌، دست به دست هم داده بودند‌، و يكصدا‌، خواستار نابودي نظامِ اسلامي بودند‌.

مگر تمام دنيا‌، دشمن را تجهيز نكرد‌، كه به هر قيمتي كه شده‌، اين نهالِ نورستة انقلاب را ريشه‌كن كند‌.

خوب اگر شهيد ذبيح الله ملاولي با اهداء خونِ خود‌، بيني دشمنِ تا دندان مجهز را به خاك نمي‌ماليد‌. انقلابي نبود‌. تا كسي به آن خدمت كند‌.

علاوه بر اينها چه خدمتي بالاتر و مؤثرتر از خدمتِ يك شهيد‌، خونِ شهيد رمز بقاء دين و انقلاب است‌، خون شهيد‌، هم بقاء به جامعه مي‌دهد‌، و هم خود باقي است، مگر نه است كه همين گفتگوي ما كه بعد از گذشت سالها جنگ و جبهه همين خود دليل بر بقاء كار شهيد ذبيح‌الله ملاولي است.اين بزرگترين خدمتي بود كه شهيد كرده و بزرگترين هديه‌اي كه شهيد ملاولي اهداء كرد‌.

شهيد نه تنها‌، خود حركت كرد‌، بلكه، جوامعِ بشري را تا روز قيامت‌، به حركت درآورد‌، نيرو و حركت و قدرت را به جوامع تزريق نمود‌.و شهيد ذبيح الله ملاولي از اين تبار بود.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده