سه‌شنبه, ۱۴ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۴۸
شهيد مهدي دهدار فرزند حسن دهدار و زينب دهدار در تاريخ 3/4/1345 در شهر اهرم ديده به جهان گشود .انتخاب نام مهدي براي شهيد بر اساس پيشنهاد پدرش و به سبب علاقه و ارادت او نسبت به اهل بيت خصوصا حضرت ولي عصر صاحب الزمان (ع) بود .
زندگینامه شهید مهدی دهدار

تاريخ تولد:1345/04/30

محل تولد: اهرم

شغل : سرباز وظيفه

تاريخ شهادت: 1366/06/01

يگان اعزام كننده : بسيج سپاه پاسداران

محل شهادت: شلمچه

محل دفن :بهشت اكبر اهرم

سن:21 سال

وضعيت تحصيل:ديپلم رشته علوم تجربي

عمليات: پدافند

وضعيت تاهل: مجرد

 

زندگينامه شهيد

    شهيد مهدي دهدار فرزند حسن دهدار و زينب  دهدار در تاريخ 3/4/1345  در شهر اهرم ديده به جهان گشود .پدر و مادر شهيد داراي رابطه نسبي ( پسر عمو و دختر عمو ) بودند . شهيد فرزند سوم و پسر ارشد خانواده بود و با تولد وي به دليل اينكه خانواده داراي اولين پسر خود گرديده بود نشاط زايدالوصفي بر فضاي خانه حكم فرما شده بود

    بنا به گفته مادر، شهيد مهدي در همان دوران طفوليت هم داراي. انتخاب نام مهدي براي شهيد بر اساس پيشنهاد پدرش و به سبب علاقه و ارادت او نسبت به اهل بيت خصوصا حضرت ولي عصر صاحب الزمان (ع) بود . روحيه آرام بود و نا آرامي و بي قراري چنداني نداشت.

     همزمان با تولد مهدي  پدرش شغل نظامي داشت و به دليل اينكه محل كارش در شهر بوشهر بود ،  مجبور به عزيمت از اهرم به آنجا شده بود و خانواده در يك مكان استيجاري زندگي مي نمودند با توجه  به كارمند بودن پدر شهيد در آن زمان وضعيت اقتصادي خانواده چندان مناسب نبود و در آن شرايط زندگي با مشقت و سختي سپري مي گرديد.

مهدي 6 ساله  بود كه به دليل انتقال محل خدمت پدرش از بوشهر به شيراز  همراه با خانواده به آنجا عزيمت نمود. در شيراز مكان استيجاري براي سكونت خانواده واقع در سه راه احمدي همجوار با مرقد مطهر حضرت شاهچراغ احمد بن موسي كاظم (ع) بود و همين همجواري نقش مهمي در تربيت و پرورش و شكل گيري شخصيت شهيد ايفا نمود.

    شهيد در همان دوران كودكي انجام مراسم مذهبي توسط هيئت ها و دسته هاي نوحه خواني و سينه زني خصوصاً در مراسم عزاداري سالار شهيدان امام حسين (ع) در ماه محرم را از نزديك مشاهده و تجربه مي نمود وي مكرراً  با پدر و مادرش به سبب مناسبت هاي مختلف مذهبي در صحن مطهر شاهچراغ (ع) حضور مي يافت و نخستين جوانه هاي عشق و ارادت به اهل بيت (ع) در سرشت و فطرت پاكش ريشه مي دواند . از همين دوران بود كه شخصيت مذهبي شهيد به نحوي استوار شكل مي گرفت و سير تكاملي خود را طي مي نمود .

در كودكي به دليل همراه بودن شهيد با پدر و مادرش در مساجد يا اماكن مقدس خصوصا حضرت شاه چراغ (ع)وي از روي كنجكاوي كودكانه اطراف خود را دقيقاً زير نظر داشت و نحوه به جاي آوردن نماز توسط نماز گزاران او را به تقليد وا مي داشت و همچون آنان به ركوع و سجود  مي رفت. پدر كه اشتياق و علاقه فرزند خود را نسبت به نماز خواندن دريافته بود به تدريج  نماز خواندن را به او تعليم داد ، به طوري كه شهيد قبل از آغاز دوران تحصيل نماز خواندن را ياد گرفته بود و از روي علاقه اين فرضيه الهي را به جاي مي آورد و طبق توصيه پدر گاهاً جهت شادي روح اهل قبور براي آنها نماز به جاي مي آورد.

     از ديگر تمايلات مربوط به دوران كودكي شهيد كه در نتيجه حضورش در اماكن مقدس كه به سوي آن گرايش پيدا كرد يادگيري تلاوت قرآن كريم بود . در دوران تحصيلات ابتدايي قرائت تعدادي از جزءهاي قرآن كريم را آموخت و با اشتياق فراوان آنها را تلاوت مي نمود.

    با توجه به داشتن روحيه اي ساكت و آرام همچنين اخذ تربيت و پرورش مذهبي در دوران كودكي خود همواره احترام پدر و مادر و ساير افراد خانواده را حفظ مي نمود خوشنودي پدر و مادر سرلوحه تمامي اعمالش بود. در انجام كارهاي مربوط به منزل بعضا مادرش را ياري مي داد و با حركات و شيطنت هاي  كودكانه كسالت و خستگي روزانه را از تن افراد خانواده مي زدود.

شهيد دوران تحصيلات خود را در شهر شيراز آغاز نمود .از كلاس اول ابتدايي تا سوم ابتدايي در مدرسه همايون شيراز تحصيل نمود ، سپس از كلاس چهارم ابتدايي وارد مدرسه  فرصت شيراز واقع در پشت صحن مطهر شاهچراغ(ع) گرديد و در همان مدرسه دوران ابتدايي خود را به پايان رسانيد . در دوران ابتدايي جز شاگردان با هوش و منضبط  مدرسه بوده و در دروس خود نمرات بالايي كسب مي نمود و چندين بار از سوي مسئولين مدرسه مورد تشويق قرار گرفت . ايشان هم چنين از اعضاي گروه سرود مدرسه بود و بارها در مناسبت هاي مذهبي با گروه سرود به اجراي برنامه مي پرداخت و نسبت به فعاليت هاي هنري علاقه ويژه اي داشت.

آغاز دوران تحصيلات راهنمايي شهيد ، با پايان دوره خدمت پدرش در شيراز همزبان بود و ايشان با خانواده از شيراز به اهرم عزيمت نمود و تحصيلات خود را در اين مقطع در مدرسه راهنمايي اهرم سپري     نمود . وي سپس جهت  ادامه تحصيل وارد دبيرستان آيت الله طالقاني شده و در رشته علوم تجربي موفق به اخذ مدرك ديپلم در سال 1365 گرديد.

شهيد نسبت به ورزش خصوصاً فوتبال و شنا كردن علاقه وافري    داشت . وي جزء تيم فوتبال محلة هما بود . با تعصب ، تلاش و جديت ورزش را دنبال مي نمود . از ابتدا در شكل گيري تيم فوتبال هما نقش مؤثري داشت و همواره با بازيكنان تيم خود روابطي صميمانه و نزديك بر قرار مي نمود . علاوه بر ورزش فوتبال ورزش شنا را نيز دنبال مي نمود و در فرصت هاي مختلف با دوستان خود به شنا كردن مي پرداخت.

     شهيد نسبت به داشتن روابط حسنه با خويشاوندان تاكيد مي ورزيد و صله رحم را به خوبي انجام مي داد. در اوقات مقتضي از اقارب ديدن مي نمود و احترام بزرگان فاميل را به جا مي آورد در صورت بروز كسالت و مشكلاتي براي آنان به هر نحو ممكن دلجويي و ياري مي نمود و همين باعث  محبوبيت او نزد ديگران شده بود.

     نسبت به گردش و تفريح علاقمند بود . از روحيه اي زنده و با نشاط بر خوردار و خود در مطرح نمودن و تدارك گردش با دوستان همواره پيشقدم بود. يكي از مكان هاي مورد علاقه اش جهت تفريح ، بارگاه امامزاده زين الشهدا (ع) واقع در اطراف روستاي عمار بود و اين علاقه از زمان كودكي كه همراه پدرش به آنجا مي رفت ناشي مي گرديد. تفريح در اين مكان هميشه به او حال و هواي خاصي مي بخشيد و نسبت به خود امامزاده هم جزبه خاصي داشت و هر بار كه به آنجا مي رفت  در جوار مزار آن بزرگوار نماز را به جاي مي آورد . مراسم حضور مردم اهرم در جوار بارگاه امامزاده را به صورت دسته جمعي كه لااقل سالي يكبار انجام مي شود بسيار دوست داشت . و از آنجائيكه پدر شهيد يكي از بانيان  اين امر حسيني بود و به صورت فعال در آن حضور مي يافت شهيد هم نسبت به اين موضوع تمايل يافته بود.

      نسبت به حضور در مراسم شب هاي ماه رمضان و ايام ماه محرم علاقه وافر داشت و از ايام جواني به جاي آوردن فريضه واجب روزه داري را اداء مي نمود . دستگيري ضعيفان  و كمك به محرومين را مد نظر داشت و در انجام امور خيريه حضوري فعال و چشمگير .

      داراي اخلاق حسنه و خوش رو بود .گذشت كردن و بخشش را مي پسنديد وبجا مي آورد . و همواره داراي پوشش مناسب و ساده بود.  آراستگي و پاكيزگي ظاهر را رعايت مي نمود . حدود و حريم دوستان و سايرين را حفظ مي نمود و از شوخي هاي نا به جا همواره پرهيز   داشت .حجب و حياء در رفتار و برخوردش كاملاً مشهور بود. ساده زيستيي را در تمامي ابعاد زندگي فردي و اجتماعي لحاظ مي نمود و كاملاً از تجملات و اسراف بيزار بود.

     پس از پايان تحصيلات و اخذ ديپلم تجربي تصميم به گذرراندن خدمت مقدس سربازي گرفت و به همين جهت از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان تنگستان نخست جهت سپري نمودن دوره آموزشي به كرمان اعزام گرديد و سپس دوران تكميلي  آموزش را در ماهشهر طي نمود . پس از اتمام دورة آموزشي به منطقه جنگي شلمچه اعزام گرديد و در همين مكان(جبهه) بر اثر اصابت تركش خمپاره از ناحيه سر زخمي و ابتدا جهت مداوا به اهواز منتقل گرديد و پس از آن به شهر مقدس مشهد اعزام شد و در شهر مشهد در جوار مرقد مطهر امام رضا (ع) به درجه رفيع شهادت نائل آمد. و از آنجا به استان بوشهر انتقال و به خورموج آمد و از خورموج به اهرم و از بنياد شهيد به بهشت اكبر با حضور همه مردم تشيع گرديد و به خاك سپرده شد.

 

سفارشات و وصاياي شهيد مهدي دهدار

1-    پدر و مادرم بر شما باد اطاعت از پير جماران ، از خميني بزرگ كه سكان دار كشتي نجات ايران زمين است .

2-    دوستان، خدا را هرگز فراموش نكنيد تا سعادتمند شويد چه در اين دنيا و چه در آخرت.

3-    جوانان عزيز و برادران و خواهران محترم تا مي توانيد در سنگر علم و دانش بكوشيد تا بتوانيد آينده ايران اسلامي را هر چه بهتر اداره كنيد چون اميد آينده شما هستيد .

4-    خواهران عزيزم بر شما باد حجاب كه نشانه پاكدامني هر زن مسلمان است.

5-    و هان اي برادران ، عزيزم خدمت در بسيج و اطاعت از رهبر ، از اهداف اصلي شما باشد چرا كه بسيج شجره طيبه و مدرسه عشق است .

6-    مساجد سنگرند . سنگرها را حفظ كنيد كه انقلاب اسلامي ما از اين پايگاه عظيم مساجد آغاز شده است.

7-    پدر بزرگوارم از خدمت به اهل بيت عصمت و طهارت كه انجام مي دهيد ، شاكر پروردگار باش ، چرا كه مايه سعادت و خوشبختي خانواده ما خدمت به اهل بيت  عصمت و طهارت است .

8-    من آرزوي شهادت دارم اگر لياقت شهادت در راه خدا را پيدا كردم در شهرم اهرم در كنار ديگر جوانان شهيد تنگستاني شهر اهرم مرا دفن و هر هفته جمعه ها برايم قرآن بخوانيد.

9-    در آخر توصيه مي كنم كه شما اي برادران و خواهرانم در اطاعت امر پدر و مادر عزيزم كوتاهي نكنيد.

        


زندگي نامه پدر و مادر  شهيد  مهدي دهدار

حاج حسن دهداري در سال 1311 در يك خانواده  كم بضاعت و كشاورز اهرمي به دنيا آمد .و به دليل ضعف  مالي تا كلاس سوم ابتدايي  بيشتر درس نخواند و از همان اوان نوجواني به اتفاق پدرش راهي آبادان شد، و مدتي در آنجا به كار روز مزدي مشغول مي شود و باز براي ادامه كار كشاورزي و باغداري به اهرم بر مي گردد. در همين ايام براي مدت دو سال به خدمت سربازي اعزام مي شود كه ايام خدمتش در شهرهاي بوشهر و برازجان سپري مي كند. پس از خدمت سربازي مجددا براي مدت سه سال  به آبادان رفته و مشغول كار و كاسبي مي شود و به دليل در آمد نا كافي ناچار  به كويت عزيمت و آنجا به مدت سه سال كارگري و تحمل رنج و سختي مي نمايد. تا اينكه به ايران باز گشته و در همين سال ها در خدمت شهرباني و در لباس پاسباني در مي آيد و با دختر  عمويش به نام  زينب دهداري ازدواج مي كند. حاج حسن دهداري در بوشهر كه محل خدمتش بوده است به خاطر مريضي كه داشت و از ناحيه معده رنج مي برد به پيشنهاد پزشكان معالج او، محل خدمتش را شيراز تعيين مي كنند. آنجا هم اين ناخوشي و ناراحتي جسمي او را كلافه نمود. تا اينكه تقاضاي بازنشستگي  مي كند و به كمك پزشكان با او موافقت شد و با خدمتي نزديك به 21 سال بازنشسته و مجددا به اهرم مراجعت مي كند.

 

 

 



 

منبع :

کتاب :لاله های تنگستان

   ناشر : كنگره بزرگداشت سرداران و 2000 شهید استان بوشهر , دریانورد

مؤلف : حسين حيدري

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده