روایتی خواندنی از «پدر» و « همرزم شهید»
آن روزها وضعیت خط شلوغ بود، یکی از تک تیراندازها هم چند روزی بود که در کمین بچه ها هر از چند گاهی شهیدی می گرفت. آن روز احمد همراه یک سرباز عازم شهر بود، خارج از پادگان منتظر بود تا اتومبیل بیاید، سربازش چند قدمی از او جلوتر بود که ناگهان صدای گلوله ای آمد
نوید شاهد گلستان؛ شهید احمد مهربانی/ شانزدهم بهمن 1341، در روستای کنگر از توابع شهرستان کلاله به دنیا آمد. پدرش غلامعلی، کشاورز بود و مادرش گل پری نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان گروهبان یکم ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و سوم مرداد 1361،در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیی بن زید شهرستان گنبدکاووس قرار دارد.

روایتی خواندنی از همسنگر شهید

روایتی از غلامعلی مهربانی پدر گرامی شهید احمد مهربانی آنچه که در پرونده فرهنگی شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

چه بگوئیم؟ تمام لحظاتی که والدین با فرزند می گذارنند خاطره است، اما خاطرات ما از احمد نیاز به یاد آوری دارد، آنقدر وقت از آن دوره ها گذشته که دیگر جز صفاتش چیزی صفاتش چیزی به یاد نمی آوریم. حالا چه بگوئیم و از کجا شروع کنم... نمی دانم...

او فرزندی ساکت و مهربان بود. هرگز به ما بی احترامی نمی کرد، نه تنها با ما بلکه با همه مهربان بود بخصوص با کوچکترها به آنها علاقه خاصی داشت. نمی گویم، سایر فرزندانم خوب نیستند اما او چیز دیگری بود.

آنها شبیه او نیستند، یا به او از لحاظ رفتاری نمی رسند. به راستی که خدا گلچین است آنهم گلچینی با سلیقه/ گلچین روزگار عجب با سلیقه است/ می چیند آن گلی که به عالم نمونه است.

شاید من مادرش هستم، چنین نظری درباره او دارم، و این حرفها را درباره اش می زنم، اما تا حالا هر کس از احمد حرف زده از خوبیها و مهربانی هایش چه فامیل و یا غریبه ها.

همه از مهربانیش می گویند و از لطف صفایش از خلق نیکویش. او با همه با ادب و احترام حرف می زد. بخصوص با والدین دوست نداشت با کسانی که اخلاقی غیر از عرف و شرع داشتند، دوست باشد در صورت مشاهده چنین رفتاری با آنها قطع رابطه کرده و از آنها دوری می کرد.

او از همان آغاز رفتار و کردارش را کنترل می کرد خودش مراقب حرکاتش بود و نیازی نداشت در مورد چیزی به او تذکر بدهیم.

با اعلام بسیج همگانی از طرف امام قلم را کنار گذاشت. و فرمان امام را لبیک گفت. با اینکه سنش کم بود. به هر طریقی سعی کرد عازم شود. اما ممکن نشد بالاخره نیروی انتظامی اعلام کرد نیرو می گیرد. او هم آماده استخدام شد امتحان داد و قبول شد.

عموی احمد از این ماجرا مطلع شد قبل از اینکه عازم شود به خانه آمد. او ارتباط نزدیکی با احمد داشت. او به دیدن احمد آمد به او توصیه کرد. به جبهه نرود چون سنش کم است، از سوی دیگر جنگ هم در جریان است، بهتر است احمد صبر کند تا به سن سربازی برسد تا آن زمان او هم بزرگتر شده، احمد عمویش را قانع کرد.

شوق دفاع از میهن و عشق به شهادت او را به سوی جبهه ها می کشاند. احمد عازم شد ثبت نام کرد پس از پایان دوره آموزشی عازم جبهه شد، و در ارومیه به عنوان راننده تانک دشمن به خدمت شد او در سال 1361 به شهادت رسید.

روایتی از گل پری رنج دوست مادر گرامی شهید احمد مهربانی آنچه که در پرونده فرهنگی شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

نحوه شهادت از زبان یکی از همرزمان؛

آن روزها وضعیت خط شلوغ بود، یکی از تک تیراندازها هم چند روزی بود که در کمین بچه ها هر از چند گاهی شهیدی می گرفت. آن روز احمد همراه یک سرباز عازم شهر بود، خارج از پادگان منتظر بود تا اتومبیل بیاید، سربازش چند قدمی از او جلوتر بود که ناگهان صدای گلوله ای آمد و سرباز نقش زمین شد. احمد بلافاصله به طرف سرباز دوید و خود را روی او انداخت. سرباز از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، و هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای گلوله ای دیگر به گوش رسید، گلوله دوم به سر احمد اصابت کرد و بلافاصله او را به شهادت رساند.

روحش شاد و یادش در قلبها جاوید/

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده